زَه‌را
زَه‌را
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

از سالی که گذشت...

بازار تجریش
بازار تجریش



من امسال تغییر و بالا و پایین زیاد داشتم. اونقدر که نمی‌دونم از کجا شروع کنم. بذارید از اولش بگم؛ از همونجایی که فکر می‌کنم شروع شد.

با ادامه درس خوندن برای کنکور، 1400 رو شروع کردم. گرچه زیاد هم نمی‌خوندم اما بالاخره قبول شدم.

اما قبلش...

قبلش من یه شکست عاطفی بزرگ در زندگی‌ام داشتم. شکستی که درواقع به نفعم بود چون یک هو چشمام باز شد و دیدم همه‌ی اون چیزی رو که قبلا نمی‌دیدم. دیدم که یک سال به روح و روان من تجاوز می‌شده و من نمی‌فهمیدم. دیدم که یک سال من به کسی اهمیت می‌دادم که براش در درجه آخر اهمیت هم قرار نمی‌گرفتم. دیدم که کسی رو دوست دارم که حتی اسمش رو به من دروغ گفته.

اون زمان که اینو فهمیدم حالم بد بود اما وارد یه دنیای دیگه شدم. دنیای دوستی‌های با دوام که اصلشون معرفت و همراهیه. من اون دوست رو دیدم. دوستی که دوستش داشتم حال منو دید و همو دیدیم و من توی جمعشون پذیرفته شدم و فهمیدم که من همچنان برای آدم‌های دیگه و آدم‌های جدید جذابیت دارم. اعتماد به نفسم در طی اون رابطه تا این حد پایین اومده بود.

قبولی در کنکور اتفاق بعدی بود و این برام خوشایند بود. چون فکرش هم نمی‌کردم که این اتفاق بیفته. درواقع اینطور تصور کردم که سال بعد دوباره کنکور می‌دم. اما قبول شدم. باز وارد رابطه شدم اما بعد رابطه به یک دوستی دیگه تبدیل شد و توی این حداقل موفق بودم.

آدم‌های جدیدی اومدن. وارد دانشگاه شدم. رشته مورد علاقه و همکلاسی‌های خوب و درس‌های سخت اما شیرین.

از آدم‌های جدید بگم؛ دوست‌هایی که کیلومترها با هم فاصله داریم اما همچون عضوی از خانواده کنار همدیگه هستیم. هوای همو داریم. در خوشی و ناخوشی. امیدوارم این متن رو بخونن و بدونن که برام اهمیت بالایی دارن.

اتفاق بعدی یک شکست عاطفی دیگه بود. می‌دونم برای یک سال زیاده حتی برای یک عمر. اما اتفاق افتاد. من نه تنها یک همراه که یک دوست رو از دست دادم. و این اونطور که میگن حاصل انتخاب‌های خودم بود. هنوز سر این قضیه با خودم و قلبم به تفاهم نرسیدیم.

و تولدم؛

امسال یک ماه تمام مدام تولد گرفتم با دوستانم و کنارم بودن. خندیدیم. کیک خوردیم. و خوش گذشت.

دستاورد بزرگم این بود که سبک زندگی سالم رو پیش گرفتم. ورزش وارد روتین زندگی‌ام شد. سعی‌ام بر خورد و خوراک سالم و کم کالریه و همچنین امسال شروع کردم به روتین‌های پوستی مکرر. حواسم بیشتر به خودم بود. حتی با وجود اضطرابی که وارد زندگی‌ام شد.

من امسال برای اولین بار حملات اضطرابی رو تجربه کردم. شروعش با کرونا بود. درواقع یکی از علامت‌هایی که داشتم حملات مکرر در طی یک هفته بود.

در سالی که گذشت برای اولین بار یاد گرفتم چه‌طور خودم رو دوست داشته باشم و دارم از این حس لذت می‌برم. هنوز راه طولانی‌ای مونده تا برسم به اونجایی که می‌خوام ولی همینکه در مسیر قرار گرفتم برام ارزشمنده.

امسال من یک تجربه ناکام خودکشی هم داشتم. زمانی رسید که از همه چیز ناامید شدم. حس بی پناهی پیدا کردم و خب خواستم همه چیز رو تموم کنم. اما یک هو همه چیز دوباره به گردش در اومد و من انجامش ندادم. این هم جزء اون موفقیت‌ها به حساب میاد.

در 1400 مصاحبه‌های کاری زیادی رفتم که فقط یکی‌اش موفقیت آمیز بود و همون کار رو هم بعد از یک ماه از دست دادم اما همین برام تجربه دلنشینی بود. بودن در فضای اداری شاید خوشایند نباشه اما دیدم اگر به صورت محدود و حتی پاره وقت کار کنم، می‌تونم به اون فصا علاقمند باشم.

خیلی چیزهای دیگه هم هست که می‌تونم بگم اما این‌ها از همه مهم‌تر بودن.

در آخر بگم که من با ناراحتی امسال رو به پایان نمی‌رسونم. من دارم با امیدواری به زندگی بهتر و تلاش برای به دست آوردنش برای شروع سال جدید حاضر می‌شم.

امیدوارم سال بعدی هم با همین میزان و بلکه بیشتر از این نوع امیدواری به پایان برسه چنانکه این سال.

سال نو مبارکتون

سال نو۱۴۰۰نوروزبازار تجریشغم و شادی
پی چشمی که پی خواندن است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید