کلماتی هستند که پاک می شوند. همین جا در فضایی به جز دفترچه که با مداد و خودکار مینویسی و نمیتوانی براحتی اثرشان را محو کنی حتی با پاک کن و لاک غلط گیر. شاید اصلا غلط نبوده اند. دارم دیکته میگویم و متعجبم که چرا این همه زظضذ داریم و این همه سصث؟ فکر میکنم شاید دلیلش این است که وقتی تنوع کلمات زیاد میشود دیگر حرف کم می آید ولی قانع نمیشوم. چون می بینیم چندان کلماتی که با این حروف متعدد هم صدا ایجاد شده اند را نمیشناسم. حس بدی میگیرم. یاد دهخدا میافتم. شاید او هم همین سوالات را داشته که ببیند چقدر کلمه کجاها پنهان شده که پیدایشان کند و به ما و خودش نشانشان دهد که بتوانیم استفاده شان کنیم که بهتر حرف بزنیم و حرف بنویسیم! اما کو نتیجه؟ برای دهخدای مرحوم هم شده باید بیشتر کلمه ها را بشناسم. یاد قبرش در ابن بابویه افتادم. یاد پشت پاکت سیگار و قوطی کبریتهایی افتادم که دهخدا روی آنها کلمه مینوشت. گفتم از الف شروع کنم. الف را خیلی جورها میتوان خواند، مثلا الف حرف اول زبان فارسی، الف به معنای هزار، الف به معنای انس و خو گرفتن. و واژه های زیاد هم هست که الف دارند مثلا الف الف کردن که یعنی خرد کردن و ریز ریز کردن. الف قامت دوست هم زیباست. چه جوری یک حرف را به بازی گرفته شاعر و واژه ای را با الف وصف کرده. دلم میخواهد مغزی شاعر داشته باشم. شاعرانگی برای من یعنی عین دیدن واقعی همه چیز و شاید دیدن فراتر از واقعیت همه چیز. و این برایم جذاب است. از نوشتن جذاب متنفر شده ام. این روزها همه دنبال جذاب شدن هستند و کلمه ش هم یک جورایی مزه اش را از دست داده و اصلا جذاب نیست...تصویر حالت تهوع را در نظر بگیرید با خواندن جذاب! خوب دیگر باید قول بدهم واژه هایی دیگر برایش برگزینم. مثلا دلپذیر، فریبا، دلکش! و به نظرم از همه «جذابتر» برایش «گیرا» باشد. خوب از امروز دیگر در بریف هایم به همکاران از آن واژه استفاده نمیکنم و مینویسم: لطفا گیراتر بنویسید یا گیراتر طراحی کنید! و او می ماند و کلی ایده که روی سرش ریخته و فکر می کند که کدام گیراتر است اصلا؟ دارم فکر میکنم اصلا برای بریف این بندگان خدا نه باید جذاب را بنویسم نه گیرا را! باید بگویم مثلا یک جوری طراحی کن که حالت دستهایش طبیعی تر باشد، یک جوری بنویس که سر و ته جمله معلوم باشد. خوب این جوری که بگویم طرف بهش بر میخورد! اصلا به من چه میخواست بلد باشد تکنیکهای جذاب نویسی و جذاب طراحی را تا به این فلاکت نیفتد و نیفتیم.
از الف بگذریم برویم سراغ ب. ولی قبلش میخواهم یک واژه نامه در گوشی دانلود کنم که هر روز بیشتر و بیشتر بخوانمش. بلکه کلمات گم شده در واژه نامه ها را پیدا کردم و توانستم یک روزی با آنها حرف دل بزنم و عقده بگشایم. باشد که کسی هم باشد که آن حرفهای گیرا را بفهمد.
میخواستم از چت جی تی پی هم بپرسم که الف قامت دوست به نظرت یعنی چی؟ که هر کاری کردم من رو انسان تشخیص نداد! نمیدونم کدوم حیوون یا رباتیه که این وقت صبح بیاد از ایشون چنین سوالی رو بکنه.