زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

خاله بکر شاعر اهل سلیمانیه

استاد "بکر محمد امین" (به کُردی: به‌کر محه‌ممه‌د ئەمین) متخلص به "خالە بکر" (به کُردی: خاڵە بەکر) شاعر کُرد عراقی، زاده‌ی سلیمانیه است.


وی که از دانشگاه صلاح‌الدین اربیل فارغ‌التحصیل شده است، اکنون در شهر روتردام هلند ساکن است.


■●■


(۱)

جلوی چشم‌هایم، هی می‌آیی و می‌روی،

جواب سلامم را هم نمی‌دهی،

چیست این زمستان سخت روح سپردن؟!

الهه‌ها گناه کرده‌اند،

و تمام نظم زمین را زیر و رو کرده‌اند،

کاری کرده‌اند که خوشبختی‌هایم را فراموش کنم.

برای قد و بالای رعنای تو نذر کردم

تا که دلم را به دست‌های تو بسپارم.

حتا اگر برای راحتی خودت،

آن‌را مچاله‌اش کنی،

شرحه شرحه‌اش کنی و از ضربان بیاندازی‌اش!

هیچ از علاقه‌ام به تو کم نخواهد شد، نگران نباش!.



(۲)

بخاطر تو می‌نویسم،

زیرا جز کلام تو، قلم من،

چیز دیگری نمی‌تواند، بنویسد.

در فراق تو هیچ چیز زیبایی در این جهان نمی‌بینم،

با نگاهی غمگین، جلوی در خانه‌، چمباته زده‌ام!

هیچ نمی‌توانم که سر پا بیاستم و قدم از قدم بردارم،

هرچقدر هم دور باشی،

باز به سویم باز خواهی گشت

چرا که تو چراغ روشنی بخش و

خورشید روزگار سیاهم هستی

تو، حاصل رنج‌های بی‌پایان زندگی منی

تو تنها کسی هستی که به زندگی بی‌سر و سامانم، .آرامش می‌بخشی

تویی که همچون گلی سرخ

در میان دشت چشمانم به چشم می‌آیی

دریایی بی‌پایانی

و خداوندگار معبد لحظه‌های تنهایی منی.



(۳)

چرا چنین ساکت نشسته‌ای عزیزم؟!

خودت که خوب می‌دانی،

از وقتی به دنیا آمده‌ام تاکنون

لحظه‌ای دوری‌ات را تاب ندارم!

و هر وقت و بی‌وقت منتظر دیدارت هستم

همزمان با گشودن در خانه،

بعد از هر سلام گفتنی،

بلاگردان قد و بالایت می‌شوم!

چرا چنین ساکت نشسته‌ای عزیزم؟!

شرط کرده‌ام تا که نیایی،

هر صبح به عکست صبح بخیر بگویم،

دیگر باز آی...

باز آی تا دلم را برایت، تکه‌ای ابر زار کنم

و هر کجای این آسمان که تو مایل باشی،

به آنجا روانه‌ کنم.



شاعر: #خاله_بکر

مترجم: #زانا_کوردستانی


خالهشاعر
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید