می پرسی از احوالم؟
سوگوارم!
نمی بینی که آتش گلوله
سینه ی گل را دریده است
و دست زرد خزان
بر تن باغ
که مرگِ سروها را
همره کاج
رقم می زند
و چهار خواهر را
هوس بوالهوسان
عریان کرد
سوگوارم
سوگوارِ زخم های کوردستانم
سوگوار حلبچه مسموم
و کوبانی ویرانم
سوگوار کوردستانم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)