ویرگول
ورودثبت نام
زانا کوردستانی
زانا کوردستانیمردی گمنام عاشق لیلا و رها...
زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

نقدی بر سوگنامه باد

نقدی بر کتاب سوگنامه باد

عنوان: زخم‌های بی‌صدا: خوانشی بینامتنی از شعر «آن سوی صلح» فاطمه بیرانوند در مقایسه با محمود درویش و سیلویا پلات

نویسنده: ر_ز

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ چکیده:

این جستار به تحلیل شعر «آن سوی صلح» از فاطمه بیرانوند می‌پردازد و با رویکردی بینامتنی، آن را در میانهٔ دو قطب شعر متعهد محمود درویش و شعر اعترافی سیلویا پلات قرار می‌دهد. با واکاوی سه محور «مضمون زخم»، «استعاره» و «جهان‌بینی»، استدلال می‌شود که شعر بیرانوند، با تلفیق زخم‌های تاریخی و روانی، به صدایی مستقل و چندلایه دست می‌یابد؛ صدایی که «بی‌طرفی تلخ» و «فرسودگی درونی» را در مرز میان پایداری جمعی و طغیان فردی روایت می‌کند.

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ کلیدواژه‌ها:

فاطمه بیرانوند، محمود درویش، سیلویا پلات، شعر معاصر فارسی، بینامتنیت، شعر اعترافی.

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ مقدمه:

شعر «آن سوی صلح» از مجموعهٔ «سوگنامهٔ باد» سرودهٔ فاطمه بیرانوند (زادهٔ ۱۳۶۵، خرم‌آباد)، از نمونه‌های درخشان شعر معاصر ایران است که مفاهیم جنگ، صلح و زخم را از منظری نو و شخصی بازمی‌خواند. بیرانوند که از چهره‌های نوظهور و صاحب‌سبک است، با گرایش به بینامتنیت، اغلب در مقایسه با صداهای جهانی شکل می‌گیرد. این مقاله بر آن است تا با قراردادن این اثر در فضایی بینامتنی و در مقایسه با دو صدای اثرگذار جهانی—محمود درویش به نمایندگی از شعر مقاومت و سیلویا پلات به عنوان چهره‌ای شاخص در شعر اعترافی—ابعاد پنهان و نوآورانهٔ آن را آشکار کند. پرسش اصلی این است که شعر بیرانوند، در این میانه، چه موضع منحصربه‌فردی را در قبال پدیده‌هایی چون جنگ، زخم، و هویت می‌آفریند؟

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ بیوگرافی شاعر:

فاطمه بیرانوند، زاده‌ی ۱۳۶۵ در خرم‌آباد، شاعر و دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. شعر او با تکیه بر تجربه‌های زیسته، نگاه روان‌کاوانه و دغدغه‌های اجتماعی، صدایی مستقل و چندلایه در شعر معاصر ایران پدید آورده است. دفتر سوگنامهٔ باد نخستین اثر مستقل اوست که شعر «آن سوی صلح» نیز در آن منتشر شده است.

از جمله افتخارات او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
🏆- نامزدی در بخش ویژه چهاردهمین دوره جایزه  شعر خبرنگاران 
- 🏆 برگزیده‌ی دوره‌های هفدهم و نوزدهم همین جایزه 
- 🏆 دریافت جایزه از سومین دوره «کتاب سال بهاران» در بخش ویژه شاعران بدون کتاب

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

شعر بیرانوند با گرایش به بینامتنیت، اغلب در گفت‌وگو با صداهای جهانی چون محمود درویش و سیلویا پلات شکل می‌گیرد و از مفاهیمی چون جنگ، صلح، هویت و زخم، خوانشی نو و شخصی ارائه می‌دهد. او را می‌توان از چهره‌های نوظهور و تأثیرگذار شعر زنانهٔ معاصر دانست که با پرهیز از شعار و اغراق، به روایت «فرسایش» در سکوتی مرگبار می‌پردازد.

■●■

شعر «آن سوی صلح»

فکرهایم
سربازانی کشته شده‌اند
در خیابان‌ها
اتاق‌ها
و کافه‌ها
زخمی‌ام
شبیه خواب‌های این دوربین عکاسی
که از جنگ عکس می‌گیرد
و هر چه می‌دوم
به باد شبیه‌تر می‌شوم
قبل از تو
آن سمت صلح دنبال صدای کبوترها می‌گشت
آن سمت صلح جوان بود
آن سمت صلح آواز محلی می‌خواند
حالا
نه به انگلیسی‌ها فکر می‌کنم
نه روس‌ها
و نه نازی‌ها
به کشوری می‌مانم
که در جنگ جهانی اول
با لبخندی کوچک اشغال شده باشد

۱. زخم: از امر جمعی تا فروپاشی فردی

شعر بیرانوند با تصویری هولناک از درون‌پارگی آغاز می‌شود: «فکرهایم / سربازانی کشته شده‌اند». این «سربازان» نه در میدان نبرد، که در جغرافیای روزمره و امن زندگی («خیابان‌ها / اتاق‌ها / و کافه‌ها») کشته شده‌اند. این استقرار خشونت در قلمرو شخصی شاعر، نشان از درونی‌شدن کامل ترومای جنگ دارد. زخم شاعر نیز—«شبیه خواب‌های این دوربین عکاسی»—دیگر زخمی فیزیکی نیست، بلکه زخم حافظه‌ای است مخدوش، ناتوان از ثبت واقعیت.

این نگاه، در تقابلی معنادار با دو رویکرد دیگر قرار می‌گیرد. محمود درویش زخم را به مثابهٔ سرنوشتی جمعی و هویت‌بخش می‌فهمد؛ زخمی که اگرچه دردناک است، به روایتی ملی و امیدی رهایی‌بخش گره می‌خورد. در مقابل، سیلویا پلات زخم را به پدیده‌ای کاملاً روان‌کاوانه و فردی تقلیل می‌دهد؛ زخمی که به سمت خودویرانگری پیش می‌رود. بیرانوند اما در میانه می‌ایستد: زخم او هم برآمده از تاریخ است و هم ریشه در روان. پیامد این زخم دوگانه، نه «مقاومت» است و نه «طغیان»، بلکه فرسودگی است: «و هر چه می‌دوم / به باد شبیه‌تر می‌شوم».

۲. استعاره‌های تباهی و ناپایداری

شاعر برای نمایش این فرسودگی، به سراغ استعاره‌هایی می‌رود که بر ناپایداری و انحلال دلالت دارند. «خواب‌های این دوربین عکاسی» یکی از درخشان‌ترین این تصاویر است؛ حافظه‌ای که نه تنها واقعیت را ثبت نمی‌کند، که خود به رویایی مخدوش و غیرقابل اعتماد بدل شده است. این تصویر، با استعاره‌های پایدار و ریشه‌دار درویش—مانند درخت زیتون و کوه—در تضاد است. از سوی دیگر، «باد» شدن تدریجی شاعر، بر خلاف استعاره‌های انفجاری و پُرحرارت پلات—که میل به تخریب ناگهانی را نشان می‌دهند—حاکی از تباهی‌ای تدریجی، آرام و تلخ است. اینجا ما با یک «مرگ خاموش» روبروییم، نه یک خودکشی پر سروصدا.

۳. جهان‌بینی پایان تاریخ: اشغال درونی

فراز پایانی شعر، نقطهٔ اوج این جهان‌بینی است: «به کشوری می‌مانم / که در جنگ جهانی اول / با لبخندی کوچک اشغال شده باشد». این ابیات را می‌توان روایتی از «پایان تاریخ» در مقیاس فردی دانست. شاعر، با اعلام بی‌تفاوتی نسبت به قدرت‌های تاریخی («نه به انگلیسی‌ها...»)، نشان می‌دهد که این روایت‌های کلان دیگر اعتباری ندارند. تراژدی اصلی، دیگر خود جنگ نیست، بلکه «ماندن» در وضعیت پس از آن و «اشغال درونی» است. آن «لبخند کوچک» نیز—چه از سوی اشغالگر باشد چه از روی انفعال اشغال‌شده—حاکی از پذیرش شکستی است که به امری عادی و حتی مبتذل بدل شده است. این نگاه، هم از امیدویه‌های آرمان‌خواهانهٔ درویش فاصله دارد و هم از خشم درون‌ریز پلات.

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ نتیجه‌گیری:

شعر «آن سوی صلح» فاطمه بیرانوند، با خلق فضایی یگانه در تقاطع تاریخ و روان، صدایی نو را به شعر معاصر ایران معرفی می‌کند. این شعر، اسطوره‌زدایی از مفهوم قهرمانی و پایداری را در دستور کار خود قرار می‌دهد و به جای آن، بر «زشتیِ خاموش» شکست و اشغال تأکید می‌ورزد. اگر درویش شاعر «ایستادگی» و پلات شاعر «انفجار» است، بیرانوند را باید شاعر «فرسایش» دانست: فرسایش حافظه، هویت و اراده. شعر او روایتگر تباهی‌ای است که نه با فریاد، که با نجوا و در سکوتی مرگبار به وقوع می‌پیوندد.

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ منابع:

· بیرانوند، فاطمه. (۱۴۰۴). سوگنامهٔ باد. تهران: نشر بامداد نو

جنگ جهانیدوربین عکاسیشعربر
۰
۰
زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید