ای کوفه، ای شهر ریاو تزویر، ای بی وفا خانه ی ایمان های پوشالی و ای اندوه خانه ی شیعیان علی، به چشمان خود بببین که دختر بچه های یتیم کوچه هایت برای که شیر آورده اند؛ به چشمان خود ببین که چگونه التماس می کنند و امید دارند تا بابایشان اندکی ازکاسه شیر را جرعه کند! چرا که دیگر کسی برایشان نان و خرما نمی آورد و دیگر پدری نیست که کودکی هایشان را با او تقسیم کنند؛ به چشمان خود ببین تنهایی مردترین مرد تاریخ را؛ آنهنگام که در خانه اش را شکستند، بچه و همسر باردارش را شهید کردند و در حالی که طناب بر گردنش انداختند و برای بیعت او را تا مسجد می کشیدند؛جز صبر چاره ای نداشت، به یاد آر بی کسی مردی را که بعد از فاطمه،در تاریکی شب و در میانه ی نخلستان های غم زده ، مونسی جز چاه برای شنیدن فریاد تنهایی ها و آه بی وفایی های مردمت ،نیافت ، آنزمان را به خاطر آر که به هنگام غسل و تدفین پیکر فاطمه زهرا به همراه دو طفل یتیمش(س) ، لب به دندان می گزیدند که مبادا ، صدای هق هق نفس هایشان گرگ های تشنه به خون شهر را بیدار کند؛ تنهایی مولایی را به پیش چشمت آور،که چون صدای چکاچک شمشیر مالک اشتر به پشت خیمه معاویه رسیده بود، شمشیر بر گردنش نهادند و گفتند ای علی؛ یا خونت را می ریزیم یا حکمیت و مذاکره را برگزین؛تنهایی فرمانده ای را به یاد آر، که در دام بی بصیرتانی افتاد که با پیشانی های پینه بسته و دل های حافظ قرآن و لبهای دائم الذکر، او را مجبور کردند ، ابو موسی اشعری را برای مذاکره به نزد عمر و عاص بفرستد، اما در انتها خود ، او را مقصر و مسئول همه چیز دانستند .چه بی یاور بود علی در میان جماعتی که با نعره های لا حکم الا للله شان ، آنگونه حق و باطل رابه هم آمیختند تا زمان موجوداتی را به خود ببیند که به وهم تاسی از قرآن، فرق قرآن ناطق را بشکافند ...ای کوفه، جفا کردی و تنها گذاشتی امامت را... .
#مصطفی_زارع_بیدکی
_____________________________