چندی است که سفر شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به ایران نقل محافل خبری و سیاسی است, اما چه اندازه می توان به نتیجه این سفر میانجی گرایانه امیدوار بود؟ تقریبا هیچ
ترامپ از بازیگری به نام ژاپن رونمایی کرده است که ویژگی های قابل ملاحظه ای دارد. ژاپن نه منافع امنیتی ویژه ای با ایران دارد و نه اهداف سیاسی و منطقه ای مشترک, بلکه بیشتر به شراکت اقتصادی و خرید نفت ایران, آن هم همیشه با تایید امریکا, و نیز مناسبت های فرهنگی مشترک مشهور است; این ویژگی در کنار نبود سفری با این سطح در طول 40 سال اخیر و وزن بالای این رویداد, ژاپن را از دید امریکا به گزینه ی مناسب تری نسبت به هند, عمان و حتی کشورهای اروپایی مثل سوییس بدل می گرداند.
ناو پر سر و صدای ابراهام لینکلن(که البته تنها ابزاری برای عملیات روانی است) حرکت خود به سمت خلیج فارس را برای نشان دادن تمایل امریکا به مذاکره, متوقف کرده است و امروز نیز خبری از الجزیره مبنی بر پیشنهاد ترامپ به ایران یعنی عزل جان بولتون مشاور امنیت ملی امریکا در قبال قبول مذاکره از سوی ایران شنیده شد. شاید یکی از بندهای پیام شینزو ابه به ایران نیز در همین رابطه باشد و قطعا امریکا پیشنهاد های تخفیفی خود مانند تمدید معافیت برخی کشورهای خریدار نفت ایران و یا تعلیق قسمت کوچکی از تحریم های اقتصادی را در برابر آمدن مجدد ایران به پای میز مذاکره مطرح خواهد نمود; اما آیا اصولا این پیشنهادها برای ایران اهمیتی دارد؟
پاسخ منفی است. راهبرد نظام در وهله اول, رد تمام پیشنهادات مذاکره ی مجددِ توام با فشار اقتصادی , بازگرداندن امریکا به همین توافق درصورت امکان , استفاده از اهرم های قدرت سیاسی و منطقه ای مانند اقدامات پیش بینی شده در چارچوب برجام, بازوهایی مانند انصار الله، حشدالشعبی و حزب الله و نیز همسویی با سایر کشورهایی(مانند چین و روسیه) که از ترامپ لطمه دیده اند و در وهله دوم صبر تا پایان دوره ریاست جمهوری او و امید به روی کار آمدن دموکرات ها(هر چند ضعیف می نماید) است.
آنچه در انتظار ترامپ است, با توجه به فقدان چهره ای مشروع از امریکا در اذهان بین المللی, شرایطی بسیار سخت تر از کره شمالی برای شروع مذاکرات مجدد خواهد بود.