سعید سلطانپور یکی از منتقدان اصلی جشن هنر شیراز بود. او به صراحت صرف هزینه برای دعوت گروههای خارجی و برگزاری جشن هنر را مردود میدانست. او معتفد بود این جشن، مراسمی ارتجاعی است. او هنری که در جشن هنر ارائه میشد را هنری بورژوایی میدانست و از اساس با آن مخالف بود.
سعید سلطانپور در مراسمات مختلفی این نقد را عنوان کرده بود اما یکی از مهمترین منابعی که در آن به تفصیل به نقد جشن هنر و میهمانان آن میپردازد، بخش پایانی مقالهای تحت عنوان «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» است. او در این مقاله با تندی به جشن هنر و دستاندرکاران آن حمله میکند. در ادامه این مطلب، بخش پایانی این مقاله را مطالعه خواهیم کرد اما برای مطالعه کامل این مطلب میتوانید به ضدتئاتر سر بزنید.
تلويزيون – نمونه، آقای فریدون رهنما
شورای تئاتر، تلويزيونی تشکيل داده است. عقايد خاص و بسيار بسيار هنرمندانهای دارد و به رفاه و اتوموبيل و پول فراوان سنجاق شده است. میتواند حتی وقتی که خوابيده است، همچنان حرف بزند. نواری بیپايان از حرفهای بیپايه و بدون عمل است. به راحتی و طبق ضرورتهای شخصی و اداری دروغ میگويد. میخواهد او را دوست تمام مذاهب و مکاتب بشناسند اما عملا خدمتگزار ارباب است.
احتياجی نيست به او مسئوليتی در مورد سانسور و دقت در انتخاب تئاترهای آنچنانی داده شود، زيرا اصولا دارای آن چنان فرهنگی ست که سانسور مورد نظر را عملی میکند و به انتخاب تئاتر لازم دست میزند و با اينهمه، هيچ اعتقادی به سانسور ندارد! .. و از مخالفين سرسخت سانسور است! .. و کار خود رايک کار صرفا هنری! .. میداند که از سياست بطرز معجزهآسايی فاصله گرفته است. هميشه در اتاق مخصوص ايشان چند خانم شکستنی …! نشستهاند که عضو رسمی و نيمه رسمی شورای تئاترند. ژنی تئاترند. معرکه اند! نظرات آبسترهای میدهند که نپرس و در يک جهنم درهای که ما نمی شناسيم تحصيلات خاصی کردهاند و لياقتهای ايشان برای قضاوت در باره تئاتری که مردمان بايد ببينند قيامت است. با اين خانمها و چند آقای نوکر مآب ديگر که به هنر و ديگر قضايا سرسپرده اند، مینشيند، تصويب میکند و همه با هم يکدل و يکزبان «پژوهشی ژرف» را به خارج صادر میکنند و تبليغ “«شهر قصه» را به عهده میگيرند تا از محفل بانوان سردرآورد و ماهها با صدای حيوانات سر براه خود جماعتی را خر کند.
برای مطالعه ادامه این مطلب و مطالبی از این دست، به ضدتئاتر سر بزنید.