وقتی آرینا داشت از دوستای ایتالیایی و لهستانیش حرف میزد دروغ چرا ، دوست داشتم منم تو اون شرایط باشم.
همیشه دلم میخواست دوستایی با ویژگی هایی داشته باشم که همه اونجور دوستی ندارن.
آرینا اصفهان زندگی میکنه ، بخاطر همین توریستای زیادی میبینه و بخاطر زبان فوق العادش باهاشون دوست میشه.
خب تقصیر من چیه که توریستا نمیان کرج؟ :(
البته بهتره بگم اصفهان زندگی میکرد.
۳،۴ ماه پیش مهاجرت کرد به آلمان ، اونجاهم با کلی آدم از جاهای مختلف دوست شده ، ایتالیایی ،کره ای و...
آخرین تلاشم واسه دوست شدن با یه آدم خارجی برمیگرده به یک ماه پیش.
توی بازی مافیای پلاتو رفتم پیوی یه دختره به اسم کاترین که تو چتِ بازی باهم انگلیسی حرف زده بودیم .
عکسی داشت با چشمای آبی و موهای بلوند که تو هوا رها بود.
گفتم خودشه ، دوست آینده ی من ، که قراره کلی چیز از کشور خودمون به اون یکی یاد بدیم و من جاهای مختلف ایرانو نشونش بدم و اونم کشور خودشو به من.
واسش نوشتم : سلام ، تو انگلیسی حرف میزنی؟(منظورم این بود مسلطی یا زبان اصلیته)
نوشت : نه خوب بلد نیسم اخه من ایرانیم.
-_-
به فارسی واسش نوشتم : خب زودتر بگو انقد فسفر نسوزونم واسه انگلیسی حرف زدن.
بعدشم بلاکش کردم.
(خوب کردم :((( )
یه بارم تو شهر دانشجوئیم (اونجا توریست زیاده) یه خانوم رو دیدیم که داشت یه چیزی و به یه اقای دستفروشی میگفت ، اون آقاهم متوجه نمیشد و خانومه هم بنده خدا داشت با دست منظورشو میرسوند (شما بخون بال بال میزد) اما بازهم اقاهه متوجه نمیشد.
خلاصه من رفتم جلو گفتم : کن آی هلپ یو؟
خانومه هم تند تند چندتا جمله گفت.
من و دوستمم یه نگاه بهم کردیم و شروع کردیم دونه دونه کلمه های جمله هاشو معنی کردیم که بفهمیم چی میگه ^_^
آخر هم نفهمیدیم و یه خانوم دیگه اومد و مشکلشو حل کرد.
پ.ن: واسه همینه که میگم لیسنینگتون و قوی کنید -_-
پ.ن۲: خانوم خارجیه میخواست از آقای دستفروش گوشتکوب چوبی بخره ، میخواست ببینه پول گوشتکوبه به دلار چقد میشه که بده.
پ.ن۳: یه دلاری داد و آقاعه کلی بهش برگردوند:) ولی نمیدونم چقد بود قیمتش.
پ.ن۴: از رنجی که میبریم.
و در آخر ، من و با یه خارجی دوست کنید . ترجیها آلمان ، ایتالیا ، کره :))
[امروز ۹۹/۰۳/۲۷ دلار ۱۸۲۱۰ ]
آرینای خوبمم هرجا هست سلامت باشه.