نوشتن همیشه سخت ترین و راحت ترین کاری بوده که میتوانستم انجام بدهم.
تا قصد نوشتن داشته باشم کلمات بر روی سطح میپاچند، اما با املای اشتباه؛ نوشتن کلمات با املای درست سخت ترین کار برای من است.
برای نوشتن املای درست نوشته هایم کلی وقت صرف میکنم و مهم نیست که یک کلمه را هزار بار در زندگی ام نوشته باشم چون هنگام نوشتن باز هم از درست بودنش شک دارم.
وقتی نوشتن را یاد گرفته بودم همیشه یک مداد همراهم بود و روی در و دیوار و بخصوص درب دستشویی (گلاب به روتان) را پر از اسمم کرده بودم.:))
یادم می اید وقتی کودک بودم برای نوشتن صحیح املای واژه ی "صحرانورد" به روش سنتی کلی توجیه شدم. :))
اما هنوز هم با شک مینویسماش.
بعد شما فکر کن با این علم زیاد در املا در کارهای نویسندگی پیشگام هم بودم.
داستان زمانی جالب شد که شاعر شدم، داستان مینوشتم و بعد آنها را به شکل شعر درمیاوردم.
شعر هایی با وزن درست و رعایت همه ی نکات اما با املای اشتباه بعضی کلمات که برنده ی چند مسابقه ی کوچک هم شده بودند:))
همه ی اینها را گفتم که بگویم دست هایم بر خلاف زبانم خیلی پرحرفند.
دو سال پیش کسی را کنارم داشتم که تا بود کم با او حرف میزدم اما حالا که دور شده ساعتها برایش تایپ میکنم و اگر موبایل اختراع نشده بود و مجبور به نوشتن نامه بودم بی شک به علت زیاد فرستادن نامه و هدر دادن کاغذ به جزیره ای بی امکانات تبعیدم میکردند و چه مجازاتی سنگین تر از این.
من خاطرات روزانهام را مینویسم، از خواب میپرم خوابم را مینویسم، وقتی بیکارم، وقتی منتظر اتوبوسم وقتی در صف نانوایی ام مینویسم و باید بگویم هیچکس از داشتن قسمت Note در موبایلش به اندازه ی من خوشحال نیست.
جدیدا برای تقویت زبانم خاطراتم را هم انگلیسی مینویسم و چون برای نوشتن به دایره ی واژگان گستردهتری نیاز دارم با اپلیکیشن cake هر شب قبل از خواب یک ربع زبان میخوانم.
البته فقط به این اکتفا نمیکنم و در طول روز یک اپیزود از سریالم را هم با زیرنویس انگلیسی میبینم.
دوران کرونا و قرنطینه برای سرگرمی فیلم دیدن را انتخاب کردم و این موضوع به طرز قابل توجه ای زبانم را بهتر کرد، در بین این فیلم و سریالها ای که دیدم سریالی آلمانی چشمم را گرفت و از انجایی که به برداشتن چند هندوانه هم زمان علاقه دارم شروع به یادگیری زبان آلمانی با دولینگو کردم.
البته این زبان به راحتی انگلیسی نیست ولی به قول مامان قدری یاد گرفتم که اگر گذرم به المان افتاد از گرسنگی و بیپناهی نمیرم.
حالا دست هایم با کمک موبایل املایشان بهتر شده و دو زبان را هرچند کم ولی بلدند صحبت کنند.
روزی به کسی که در زندگی ام بود گفتم: شاید در زندگی قبلی ام با دست هایم صحبت میکردم که نوشتن کلمات برایم راحت تر از به زبان اوردنشان است.
گفت: آدم ها در رابطه نیاز دارند که گاهی بشنوند، ناتوانیات در به زبان آوردن واژه های محبت آمیز را به این دری وری ها ربط نده.(بزرگوار کمی بی اعصاب بودند)
اما شما قدرت کلمات را دست کم نگیرید و سعی کنید اگر املایتان ضعیف است، ننویسید یا تایپ نکنید، بلکه به زبان بیاورید که افراد هم شاکی نباشند.:)
کاش موبایل ها قابلیت دروغسنجی داشتند و میتوانستند بگویند کدام جمله هایی که برایمان ارسال میشود دروغ و کدام راست هستند؛ شاید اینطور کمتر بودند کسانی که فریب جملات دروغین را میخورند.
ز_ش