زهار
زهار
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سلامی به روش من پس از مدت‌ها

امروز همه‌چیز بهتره. صبح به ماهیا غذا دادم و وایسادم نگاهشون کردم تا بیان بخورن.
طبق معمول ماهی دم سیاه بیش‌تر خورد و کلی تو تنگ شیطونی کرد. ولی ماهی‌ای که دمش سیاه نیست خیلی ملو اومد دهنشو به غذاها چسبوند و هیچ‌ کاری نکرد. گاهی فکر می‌کنم شاید مریضه. شایدم خجالتیه. نمی‌دونم.
بعضی آدما مثل ماهی‌ای که دمش سیاه نیست می‌مونن. بی‌هویتن.
باید از ویژ‌گی‌های نداشتشون برای صدا کردنشون استفاده کنی. مثلن: هی بی‌ همه‌چیز! یا هی بی‌ شعور! یا حتا هی کله‌پوک! درسته کله‌پوک با بقیه هم ریتم نیست، ولی یعنی فردی که کله‌ای خالی و بدون چیز داره.
البته این هم بی‌تاثیر نیست که من از واژه‌ی کله‌پوک خوشم میاد و دلم می‌خواست یه جوری تو متن جا بدمش. ولی خب از اصل ماجرا دور نشیم.
گاهی دلم برای این آدما می‌سوزه. مثل هر روز نگاه کردن ماهی‌ای که دمش سیاه نیست بهشون نگاه می‌کنم و به این فکر می‌کنم که با این همه جای خالی در وجودشون می‌خوان چی‌کار کنن. یا اصلن خودشون خبر دارن که انقد خالی‌ان؟
بعد به جاهای خالیِ درون خودم فکر می‌کنم و کلن داستان عوض می‌شه و سر صبحی به پوچی می‌رسم.
به کوهی از کارهای نکرده و اونایی که دلم می‌خواد انجام بدم نگاه می‌کنم و به این فکر می‌کنم که با این‌ها می‌تونم کمی از ظرف وجودیم و پر کنم؟ یا کلن دارم اشتباه می‌کنم؟

فکر می‌کنم که حتا اگه در حال اشتباه کردن هم باشم انقدر ادامه دادم و اومدم که حالا راه برگشت خیلی دور به نظر می‌رسه.

ماهی‌ای دمش
دو حرف اخر اسمم را که بهم بریزی فریاد میشوم (زهار در گیلکی به معنی فریاد)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید