زینب یحیی پور گراکوئی
زینب یحیی پور گراکوئی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

جیرسو یا جیرسوسک کلاس

از آخرای دی ما تو کلاس ما صدایی میامد. همه می گفتیم صدای جیرجیرکه. یک بار یک مگس تو کلاس ما پیدا شد. خانم معلم گفت: این صدا، صدای مگس بود. ما خیالمون راحت شد. ولی دوباره صدا شروع شد. از اول بهمن صدای سوسک که هیچی خودش پیدا شد. زیر پله ی کلاس یک خونه داشت. فاطمه دوستم اونو دید. وقتی من اونو دیدم جیغ زدم. آخه خیلی گنده بود!

دوم بهمن که شد سوسک همش بیرون میومد. حتی موقع درس. خانم معلم داشت از بچه ها قرآن می پرسید که ما جیغ زدیم. یک بار خانم به مبصر کلاس نازنین زهرا گفت که برو از خانم مدیر تی بگیر. نازنین زهرا رفت. وقتی نازنین اومد خانم تی را گرفت و سعی کرد اونو بکشه. من جیغ می زدم. خانم گفت: بچه ها جیغ نزنید فرار میکنه. ولی موفق نشد. دوباره سوسک اومد. خانم به یکی از بچه ها گفت که تی را بده. من کمتر جیغ می زدم. خانم دید نمیشه گرفتش. پس به زینب کمالی گفت که بره و از حیاط مدرسه یک چوب نازک بیاره. بعد چند دقیقه برگشت. خانم چند بارسعی کرد. ولی نتونست. من اینقدر جیغ میزدم که خانم گفت برو آخر بشین. آخه خیلی سوسکه جلو اومده بود. من گفتم: نمیرم. هلن گفت: بیا پیش من بشین. خانم گفت: برو زینب. من رفتم. خانم گذاشت تا سوسک جلو بیاد. من جیغ نزدم. ولی سوسکه برگشت. ما تازه فهمیدیم که همون جیرجیرکه.همش زینب کمالی می گفت: ساکت باشین. یک بار جیرجیرکه اومد بیرون. یک دفعه زینب کمالی رفت و با همون چوب اونو زد. رفت پیش خانم. همه گفتیم زنده شد. خانم هم گفت. کمالی رفت با چوب و لگد اونو زد و به گوشه ی راهرو برد. وقتی به نمازخونه رفتیم و برگشتیم. کمالی به خانم گفت که زنده شد و دوباره زدم کشتمش.

ولی من نفهمیدم که جیرجیرک بود یا سوسک! برای همین اسمش رو گذاشتم جیرسو یا جیرسوسک!

سوم بهمن من به بچه ها گفتم که اسمش رو چی گذاشتم.

همه خندیدند...

جیرجیرک
جیرجیرک
سوسک
سوسک



خانمزینب کمالیجیغسوسک
من زینبم. کلاس پنچمم و یازده سالمه. دوست دارم داستان بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید