زینب یحیی پور گراکوئی·۹ ماه پیشاولین زیارت حرمچقدر آرزوی این روز را داشتم!رفتن برای اولین بار به خراسان رضوی!به مشهد!زیارت امام هشتم!حدود چهار هفته انتظار چنین روزی را میکشیدمزمانی که ب…
زینب یحیی پور گراکوئی·۱ سال پیشنيمکت(شعر از بابام هستش)نيمکتي خواهم ساختبا خود آرم به کلاساز همه ميخواهمباهمين عشق و صفاببرم شک نکنند بنشيننداز قضا اين همه مردهمه گي سر به جلو سينه ستون صاف شدند…
زینب یحیی پور گراکوئی·۱ سال پیشآفريده هاي خدابه نام خداوند بخشنده و مهربانخدايي که آسمان را آفريدبه آسمان ابر و خورشيد و ماه و ستاره بخشيدبه ته آسمان کهکشان ها بخشيد خدايي که دنيا را…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشبهترین هدیه?۱۹ بهمن بود. خانم مدیر به من گفت که می تونی از سوره ی ناس تا فیل را حفظ کنی؟ من گفتم: بله ولی سوره ی قریش و فیل را حفظ نیستم. گفت: اشکال ند…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشجیرسو یا جیرسوسک کلاساز آخرای دی ما تو کلاس ما صدایی میامد. همه می گفتیم صدای جیرجیرکه. یک بار یک مگس تو کلاس ما پیدا شد. خانم معلم گفت: این صدا، صدای مگس بود.…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشبز سیاه?یا بز سفید؟ ?روزی روزگاری دو تا بز بودند که باهم اختلاف داشتند.یکی از اون ها سفید بود و دیگری سیاه. چوپان همه ی بزها را دوست داشت ولی بز سفید که از همه…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشخونه ی? مادرجون?۳۱ خرداد 1400 بود. ما به خونه ی مادرجون رفته بودیم. دایی محمود و علیرضا پسر داییم هم اومده بودند. دایی صادق هم بود. يعني چه خبر بود؟ از صحب…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشخاله سوسکه و جشن تولدروزی بود و روزگاری.خاله سوسکه و مادر پیرش باهم زندگی می کردند. یک روز خاله نوروز برای خاله سوسکه زنگ زد: سلام خاله سوسکه خوبی چه خبر فردا…
زینب یحیی پور گراکوئی·۳ سال پیشخدای مهربونمن خدا رو دوست دارم?به من داده گوش و زبانچشم و سر و دست و دهانخدا خیلی مهربونهما رو خیلی دوست داره?به ما نعمت زیاد دادهدست خدا درد نکنه?…
زینب یحیی پور گراکوئی·۳ سال پیشماه رمضان و روز قدسمن امسال ۵ تا روزه کله گنجشکی گرفتم. با فردا میشه ۶ تا.من می دونم که عید فطر و عید قربان نباید روزه گرفت. چون ما مسلمان ها باید در این چند…