زمان ما یه مدت این افکار حاکم بود که اگه میخوای رشد کنی باید کسب و کار خودت رو داشته باشی (کار آزاد اون زمان مد بود) و بالطبع برخی، مِن جمله خودم، از کارمندی بیزار بودیم. تا اینکه یه بزرگی گفت: «کارمند بودن بد نیست، اون کارمند صفت بودن هست که مانع رشد و پیشرفته». این بده که یک ریتم رو بگیری و صبح تا پسین همون ریتم رو پیش بری و دنبال ایجاد بهبود نری. خودت رو به چالش نکشی. سر یک ساعت بیای و سر یک ساعت بری. چشم و گوش بسته از قوانین پیروی کنی بدون اینکه از چراییشون اطلاع داشته باشی. فقط دنبالهروی محض باشی و…
خلاصه که این تفکر روی منم اثر گذاشت و به زندگی کارمندی روی اوردم. در زندگی کارمندی برای رسیدن به مقصد باید چندین قطار عوض کنی و بالطبع توی هر قطار با یه سری آدمهای جدید همقطار میشی. برای رسیدن به مقصد باید بدونی کی پیاده شی و کی سوار قطار بعدی بشی و نباید یادت بره که تو یک مسافری و اتفاقا وجه قشنگ ماجراش همین جریانیه که حاصل یکجا نموندنه.
اگه از اون آدمایی باشی که میگی خداکریمه و میری یه جا ببینی چه پیش میاد مثلا بیهوا میری ایستگاه ببینی کسی کنسل میکنه یا نه که تو لحظه آخر سوار بشی یا منتظر میشینی ببینی شانسشت چیه که هیچ. امیدوارم اون لحظهای که تصمیم میگیری سوار قطار بشی زمان خوششانسی تو باشه اما اگه اهل بررسی و برنامهریزی هستی شاید با پیروی از این رویه بتونی سفر الهامبخشی برای خودت و همقطاریهات طراحی کنی.
با این رویه میتونی از فرهنگ سازمانی و ارزشهای کلیدی اون سازمان کدگشایی کنی و بعد با ارزشهای خودت مطابقت بدی ببین چقدر همسو هستن. البته سخته جایی رو پیدا کنی که کاملا با فرهنگهای تو انطباق داشته باشه دنبال همسویی در کل باش و خودت رو درگیر جزییات نکن. چون اگر در کل همسو باشه با اصطکاک زیادی مواجه نیستی و فرصت این رو پیدا میکنی که هم خودت رشد کنی و هم در سازمان ارزشآفرینی کنی.
قبلنها، زمان ما، که خیلی از ازدواجها سنتی بود فرقی نمیکرد میخواستی عروس بگیری یا داماد، پدر و مادرها و بزرگان خانواده میرفتن و تا ته فرهنگ خانوادگی طرف رو در نمیآوردن و برایند تحقیقاتشون این نبود که ایشون مرد یا زن زندگیه به وصلت این دو زوج رضا نمیدادن حتی اگه دو طرف بدجور خاطرخواه همدیگه بودن. معتقد بودن آتیش عشق که بخوابه خیلی از این مسائلی که الان داری چشمپوشی میکنی برجسته میشن و اصطکاکش آرامشت رو بر هم میزنه.
درسته بزرگان میگن با کارت ازدواج نکن اما وقتی یه جایی مشغول به کار میشی ناگزیز بیشتر زمانهای زندگیت با اون کار و کسب و کار و همکارات سپری میشه. مثل یک زندگی مشترک میمونه. پس چه بهتر که قبلش یه زحمت به خودت بدی ببینی چه افرادی با چه نگرشهایی اونجا مشغول به کار هستن یا حتی با چند نفرشون جلسه بذار و ببین:
با پاسخ این سوالها میتونی یک ارزیابی نسبی از فرهنگ و ارزشهای اون سازمان داشته باشی و ببینی چقدر با فرهنگها و ارزشهای خودت هماهنگ و همسو هست.
البته کم یا زیاد بودن این شاخصهای کلیدی رو به پای خوب و یا بد بودن سیستم نذار. اینها رو باید در کنار سایر نتایج تحقیقات و اولویتها و جهانبینی خودت بذاری و حتی ببینی کدومهاش برات مهمه که بتونی بر اساسش یک تصمیم منطقی بگیری.
دنبال آمار دقیق نباش همین که با یکی دو نفر از پرسنل اون سازمان صحبت کنی میتونی دادههای ارزشمندی به دست میاری.
ببین تو چه سمتهایی چه افرادی خارج شدن و علتشون چی بوده. اما این رو فقط از مدیر پرس و جو نکن بلکه با چند کارمند دیگه و یا حتی فردی که خودش از اون سازمان خارج شده مصاحبه کن و از مجموع چیزهایی که میشنوی نتیجهگیری کن.
از دل این سوالها میتونی فرهنگ سازمان رو کدگشایی کنی اما حین مصاحبه حواست باشه که شما از هر کی بپرسی صبحانه چی میخوری تمام آنچه خوب است رو لیست میکنه که به عنوان صبحانه میخوره اما کافیه بپرسی امروز، دیروز و دو روز گذشته چی خوردی تا حقایق خودشون رو نشون بدن.
کلیدواژههایی که احتمالا در مجموع این تحقیقها بهش میرسی اینها هستن: فقدان/احساس تعلق، انگیزه، (فقدان) فرصت رشد، تنش، فرهنگ سازمانی نامناسب، سازنده، پیشرفت، ابهام، بلاتکلیفی، حمایتگری، صمیمیت و ...
حال وقتشه تحلیل کنی که فرهنگهای این سازمان چقدر با ارزشها و جهانبینی تو همسو هست و تصمیمت رو بگیری که با کیا همقطار شی.
تو همیشه باید چند گام جلوتر باشی. حتی اگه توی یه قطار خیلی هم بهت خوش بگذره و مسیرالهامبخشی رو با همقطاریهات تجربه کنی باید حواست باشه که تو یک مسافری و ماهیت مسافر بودن با یکجا نشینی در تعارضه. از طرفی برای رشد باید که از دایره امنت خارج بشی و یک سازمان پس از یک مدت زمان برای تو محیط امنی میشه که بیچالشی بودنش فرصت رشد رو ازت میگیره. همیشه آغوشت رو برای چالشهای جدید باز نگهدار. رشد درد داره اما نتیجهش شیرینه.
یک درخواست از شما: قطعا خیلی از شمایی که این مطلب رو میخونید تجربیات ارزشمندی از انتخاب درست و یا نادرست یک سازمان به عنوان محل کار داشتید. اینجا از ملاحظاتی که حین انتخاب داشتید و روشهای ارزیابیتون بگید تا با کمک تجربیات شما بتونم این مطلب رو کامل کنم.