نمیدانم و اصلا دانستنش هم مهم نیست که اولین بار کی، کجا و کِی به راز نهفته در این سئوال شریف پیبرده و آن را به جهانیان عرضه داشتهاست، ولی این را خوب میدانم که تا همین الان که من دارم این چند سطر را مینویسم نه خودم نه شماها نفهمیدم موضوع از چه قرار است! و آن بشر مذکور چه سئوال شگرفی را به عرصهی ظهور گذاشته است!
خیلی سادهاست! حالت چطوره؟ الانِ الانت چطوره؟!
ما معمولا حالمان خوب نیست، چون اصلا در حال نیستیم! یا در گذشتهی معدوم سیر میکنیم و هویتمان را وامدار آنیم یا در جستجوی آینده ای موهوم به سر می بریم تا آرزوهامان را برآورده سازد! و حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی اصلا و ابدا برایمان معنایی ندارد! یعنی راستش را بخواهید اصلا نمی دانیم چی هست که بخواهیم برایش معنایی پیدا کنیم! حسرت گذشته و آرزوهای آینده چنان در برمان گرفتهاند که اصلا حالی به آدم میمونه؟! نه والا!!
حضرت مولانا یک چندتا بیت باحال دارند، میفرماید:
صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق
تو مگر خود مرد صوفی نیستی هست را از نسیه خیزد نیستی
یا در جای دیگر میگوید:
بر گذشته حسرت آوردن خطاست باز ناید رفته یاد آن هباست
اگر حالا نه پس کی؟ اگر حالا قرار نیست حال من خوب باشد پس کی قرار است خوب باشد؟! همه ما اشرفان خلقت عمر خود را در سودای لحظه ای سپری می کنیم که حالمان خوب باشد اما.... موضوع این است که تو یا همین الان تصمیم میگیری که حالت خوب باشد و می شود....
دائما تر و جوانیم و لطیف تازه و شیرین و خندان و ظریف
یا هیچ وقت رنگ آن لحظه حال خوبی مذکور را نخواهی دید!
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
خلاصه که حالیا قدحتان پر حال باد که بدون حال نه یک ثانیه قبل بودهاست و نه یک ثانیه بعد خواهد بود.
حالا بگو ببینم اصل حالت چطوره؟
#مامان_زهره