سلام از سه شنبه ی وسط تابستون
سه شنبه ی گرمِ سال شایدم گرمترین سه شنبه ی سال
دیشب اون سفارش قدیمی و شروع کردم . یه ظرف چوبی سه طبقه است
و میخواد یه جوری رنگ کنم که شبیه ظرف سیلور بشه .دیشب دختر ویس خانومه رو شنیده ، میگه خب چه کاریه مامان میرفت ظرف سیلور میخرید.این قشنگیش به چوبی بودنشه
خدایی هم راست میگه دیگه بچه .
یه ظرف چوبی عین همین هم داده که طرح چوب بشه.باز اون خوب میشه.
نصف کاراش و کردم و امشب ورق نقره میزنم و تامام .
هنوز البالوها لای شکر موندن و هنوز وقت نکردم بزارم مربا بشن.
هر وقت در یخچال و باز میکنم یه دونه ازش برمیدارم .واقعا خوشمزه س
امروز مدیرعاملمون اومده با دوتا هندونه ی خیلیییییی بزرگ.خیلی بزرگاااا
و یه خربزه ی بزرگ
معمولا اول هفته ها از باغشون سیب و زردالو و.... میارن حالا نمیدونم اینو از کجا اوردن .
خیلی هم خوب و شیرین بود.این چهارمین هندونه ی شیرینی هست که امسال میخورم.و حدود 10-12 تا هندونه بدمزه خریدم و به سطل زباله منتقل کردم.
امروز وقت گرفته بودم برم برای بوتاکس ، چون خیلی گرمه و خسته م زنگ زدم و کنسل کردم.
امروز معرفی نامه دادن که برم برای طب کار .باید ناشتا باشم و برم .ببینم اگه بشه فردا برم خوبه.
اینقدر خوابم میاد یعنی فقط منتظرم ساعت 5 بشه و برم خونه.
کم کم داه روزها برام کوتاه تر میشه اوایل این 8 ساعت برام 18 ساعت میکذشت ولی الان یهو میبینم ساعت 4 شده.
رو غزل دوم حافظ موندم .همش بیتها رو بالا و پایین میگم.
زهرا زنگ زد و گفت که فردا شب احتمالا میاد خونه ی من .باید بهش بگم اخر هفته ها برنامه ریزی کنه و بیاد .
من وسط هفته میخوام زود بخوابم لامصب
خوابم میادددد