عکاسی از آن حوزههای دستودلبازی است که در وهلۀ نخست درِ باغ سبزش را به همه نشان میدهد. ابزار زیادی نمیخواهد؛ حتی اگر دوربین مستقلی هم در کار نباشد به تلفن همراهی که کاربرد فرعی و ثانویهاش عکس گرفتن است، قناعت میکند. شاید به همین خاطر است که پِـتِر ترنر از شنیدههایش در کتاب تاریخ عکاسی روایت میکند که «تعداد عکسهای موجود، بسیار بیشتر از تعداد آجرهاست.» و احتمالا اگر چنین باشد افراد بیشتری میتوانند خودشان را عکاس بنامند؛ عنوانی که شاید هنرهای دیگر مانند نقاشی که سلف بهحق عکاسی است یا مجسمهسازی و موسیقی به این سادگیها به افراد نمیدهند. واقعا چه چیزی عکاس حرفهای را از عکاس تفننی و تازهکار جدا میکند؟ یا چه ملاکهایی برای ارزشگذاری زیباییشناختی دربارۀ عکسها وجود دارد؟ آیا میتوان از عکسِ هنری حرف زد؟ و مهمتر از آن آیا عکاسی هنر است؟ یا اگر فقط هنر نیست و سویههای مختلفِ دیگری مانند جنبههای علمی، صنعتی، بازاری، خبری، خانوادگی و تبلیغاتی هم دارد، چگونه میتوان از شباهتها و تفاوتهای این شاخهها سخن گفت؟ اما شاید پیش از هر چیز باید بپرسیم خود «عکس» چیست؟ و احتمالا اگر توانستیم پاسخی اجمالی برای این پرسش بیابیم پرسش دیگری به ذهنمان میرسد که وقتی عکسی را تماشا میکنیم دقیقا مشغول به چه کاری هستیم؟ یا به دیگر سخن، چگونه عکس را درک میکنیم؟ برای درک چیستی عکس احتمالا پایمان به گفتمانِ عکاسانه، مباحث نشانهشناسانه و دلالتی، هرمنوتیکی و تفسیری عکس باز میشود و اینها هم خودشان ربطی به تاریخ عکاسی دارند. تاریخ عکاسی هم علاوه بر رخدادها، به شکلگیری و تخصصی شدن شاخهها و پیشرفت ابزارش نیز وابسته است؛ پس علاوه بر تاریخ عکاسی نیاز داریم شاخههای مختلفش مانند منظرهنگاری، پرتره و عکاسی مستند را به تفکیک و در بستر تاریخی بشناسیم. و احتمالا آن وقت است که میتوانیم دربارۀ عکس و عکاسی از منظر هنرهای زیبا فکر کنیم. با چنین سیر مطالعه و اندیشیدنی میتوانیم جایگاه عکس و عکاسی را نه فقط در تاریخ، بلکه بهطور ویژه در تاریخ هنر درک کنیم و اگر عکاس باشیم از منظر اندیشمندانهتری فعلِ عکاسانهمان را بررسی و تحلیل کنیم.
شاید این مسیر، به عنوان یکی از راههای اندیشیدن به عکاسی و نزدیک شدن به پاسخ پرسشهایی که پیشتر گفتم، در نگاه نخست پیچیده به نظر برسد و ندانیم باید از کجا و چگونه آغاز کنیم؛ اما گراهام کلارک در کتاب «عکس» تمام این کارها را برای خوانندهاش کرده و مباحث فلسفی دربارۀ عکس را در بستر تاریخ عکس و با موضوعات تخصصی آن آمیخته است؛ البته این کار را هنرمندانه و با ظرافت خاصی انجام داده یعنی وقتی به سراغ تاریخ عکاسی رفته است از روش معمولِ کتابهای تاریخی که در برخی مواقع، حوصلهسربر هستند، پیروی نکرده و خلاقانه تاریخ را به عنوان بستری نامرئی برای طرح موضوع مورد نظرش در هر فصل به کار گرفته است. خودش هم در مقدمه گفته که «این کتاب، مجموعهای از مقالات تاریخی نیست که عکس را در زنجیرهای از زمینههای تاریخی و مهم بررسی کند. در اینجا به فرایند خوانش مبادرت کردهام که در آن هر نوع تصویر عکاسی را میتوان گنجاند، و در آن خواننده، به معیار این خوانشها و جایگاه آن در زمینهای فراگیرتر، تبدیل میشود. این رسانه، چنان بزرگ و فراگیر و پیچیده است که ارائۀ روایتی خطی از سیر پیشرفت و اهمیت آن، دستِکم، محدود کننده خواهد بود.»
کلارک کتاب «عکس» را ده فصل نگاشته است و در فصل نخست با عنوان «عکس چیست؟» میکوشد به پرسشِ مذکور پاسخ دهد. از آنجا که عکس جزیی از زندگی روزمرۀ ماست شاید در وهلۀ نخست طرح این پرسش عجیب به نظر بیاید اما وقتی این پرسش را در بافتی تاریخی مینگریم ماجرا تغییر میکند. کلارک در فصل نخست از معنای واژۀ عکس که همان «نورنگاشت» است آغاز میکند و نشان میدهد این معنا نه تنها از یکسو وابسته به رابطۀ ما با طبیعت و دربارۀ طبیعت است بلکه همزمان به حس اقتداری در ما به عنوان عکاس اشاره دارد که در واقع با کنترل و دستکاری زمان، در حال ساختنِ دنیای اطرافمان هستیم. این فصل با نگاهی گذرا به اولین شرح مکتوب در زمینۀ اتاق تاریک و روشن آغاز میشود و به زمان حال میرسد. اما همانطور که گفتم کلارک، خواننده را درگیر جزییات تاریخی نمیکند و البته همزمان با طرح موضوعاتی مانند عکس و واقعگرایی، عکس هنری و عکس مستند، بارها به پرسش «عکس چیست؟» بازمیگردد و سعی میکند پاسخش را در سیر تحول تاریخ عکس بیابد.
پس از اینکه تا حدودی مشخص شد عکس چیست و کلارک موضعش را دربارۀ عکس به مثابۀ متن روشن کرد در فصل دوم با عنوان «چگونه عکس را بخوانیم؟» در این باره میگوید که چگونه باید عکس را فهمید یا به سخن دقیقتر خوانش کرد. در یک معنای وسیع خوانش عکس، کشف مجموعهای از روابط پنهان است که دو وجه مهم دارد؛ سویۀ نخست عکاس است که وقتی عکس میگیرد همواره از دیدگاهی خاص مثلا سیاسی، ایدئولوژیک و یا زیباییشناسانه عکس میگیرد و سویۀ دیگرش این است که عکس درک ما را از جهان سه بعدی رمزگذاری میکند که برای خوانش عکس باید دلالتها، رمزگان، ارزشها و باورهای فرهنگیاش را شناخت.
بخش پایانی کتاب شامل خط زمان (timeline) با محوریت مهمترین رخدادهای سیاسی، عکاسی و فرهنگ و همینطور یک واژهنامۀ مختصر و نامنامه است. کتاب «عکس» را گراهام کلارک نگاشته و حسن خوبدل و زیبا مغربی ترجمهاش کردهاند. چاپ و ویراست جدید این اثر را انتشارات «تماشا» با شکل و شمایلی جذاب منتشر کرده است. کلارک در این کتاب هیچ خوانندۀ مشتاق و علاقمند به عکاسی را دستِ خالی نمیگذارد؛ کتاب از نگاه تاریخی گرفته تا منظر فلسفی و زیباییشناسانه، تفکیک شاخههای تخصصی عکاسی و اشاره به نمونههای مهم و تأثیرگذار عکس در نسبت با مباحث طرح شده، پر از دادههای خواندنی و سودمند است.
این نوشته از سایت نشر تماشا و به قلم منیره پنجتنی گرفته شده است.