تمرین کردن برای ما روزنه ای را ایجاد میکند تا تمام انرژی منفی حاصل از استرس خارج شود و همانطور که ورزش شرایط بدنی را بهبود میبخشد روحیه شما را نیز صد چندان میکند.
سه یا چهار تکرار آخر هر ست است که باعث رشد عضلات میشود.این مقطع از درد است که تفاوت یک قهرمان و کسی که قهرمان نیست را تعیین میکند.این چیزی است که بسیاری از افراد فاقد آن هستند و جرات ادامه را ندارند و آنها از تحمل این درد کناره گیری میکنند و برایشان مهم نیست چه اتفاقی میافتد.
بدن سازی بسیار شبیه دیگر ورزشها میباشد.برای موفقیت در آن شما باید 100% خودتان را وقف تمرینات، رژیم غذایی و بهبود قدرت ذهنی خود کنید.
بسیاری از افراد معنی دم عضلانی را درک نمیکنند.باید آن را تجربه کنید تا بتوانید درکش کنید.فوقالعادهترین احساسی که تجربه کردم همین است.من همیشه به دنبال این دم عضلانی هستم زیرا میدانم که اگر به آن برسم یعنی عضلاتم رشد خواهند کرد.هنگامی که به دم عضلانی میرسم که خون در عضلاتم جریان داشته باشد.در این حالت عضلاتم با خونی که در آنها جریان دارد واقعا سفت میشوند.همانند این است که پوست در هر لحظه میخواهد منفجر شود.همانند این است که یک نفر در حال باد کردن عضلاتم میباشد.این حس فوقالعاده است.
چیزی که ما با آن روبرو هستیم ممکن است غیر قابل تحمل باشد.اما من از آن همه سال تمرینات و مسابقه آموختم.از آن همه ست و تکرار آموختم هنگامی که گمان میکردم دیگر نمیتوانم حتی یک انس وزنه بیشتر را جابجا کنم.چیزی که آموختم این بود که ما همیشه قویتر از آنچه هستیم که گمان میکنیم.
استقامتی که شما از لحاظ فیزیکی در باشگاه انجام میدهید و استقامتی که شما در برابر مشکلات زندگی دارید تنها چیزهایی هستند که میتوانند یک شخصیت قوی را برای شما بسازند.
بدن سازی باید هماند یک تفریح باشد زیرا شما احساس رضایتی را دریافت میکنید که توضیح دادن آن بسیار سخت است.یک بدن ساز میداند که وقتی عضلاتش دم میکند یعنی در حال رشد میباشد.عضله رشد خواهد کرد.همچنین او میداند وقتی عضلاتش به خوبی دم میکند یعنی در حال پیشرفت میباشد و این موضوع باعث خوشحالی او میشود زیرا پیشرفت را در بدنش حس میکند.در واقع دم عضلانی بهترین احساسی است که یک بدن ساز میتواند حس کند.توضیح دادن آن بسیار سخت است.یک فردی که تا کنون بدن سازی انجام نداده این حس را درک نمیکند اما گاهی اوقات دم عضلانی بهترین احساسی است که میتوانید داشته باشید.
بهترین فعالیت برای سلامتی شما وزنه زدن و ایجاد دم عضلانی میباشد.
یک مبتدی 8 تکرار را با یک حرکت خاص و با حداکثر وزنه خود با هالتر انجام میدهد.به محض اینکه درد را احساس کند او به متوقف شدن فکر میکند.اما من فراتر از این نقطه کار میکنم به این معنی که به ذهنم میگویم که هنگامی که درد احساس شد یعنی بدن در حال رشد میباشد.وقتی که بالای 18 سال سن داشته باشید رشد کردن برای بدن امر غیر معمولی میباشد.بدن عادت ندارد که با حداکثر وزنه 10، 11 یا 12 تکرار را تحمل کند.سپس من با همین روش 10 تا 15 ست را پشت سر هم انجام میدهم.بدن هیچ انسانی آمادگی چنین شرایطی را ندارد و برای تحمل این وضعیت مجبور خواهد شد که خود را رشد دهد و مجبور است به منظور تحمل این درد خود را قویتر کند.چالش من تجربه این درد در عضلات و ادامه آن به منظور رشد است.3-4 تکرار آخر است که باعث رشد عضلات شما میشود.این نقطه از درد میباشد که یک قهرمان را از یک غیر قهرمان جدا میکند.من از بی حال شدن ترسی ندارم.من آنقدر اسکات انجام میدهم تا از پا بیفتم و غش کنم.این موضوع من را نمیکشد.5 دقیقه بعد از آن سر پا میشوم و همه چیز عادی است.اما بسیاری دیگر از ورزشکاران از این موضوع میترسند پس غش هم نمیکنند.آنها پیشرفت هم نخواهند کرد.
هیچ میانبری وجود ندارد همه چیز تکرار ها، تکرارها و تکرارها هستند.
کاری که در حال انجام آن هستم چیزی است که خواهان انجام آن هستم.اینکه دیگر افراد چه فکر میکنند برایم اهمیتی ندارد.اگر بقیه موافق کار من نباشند و بگویند که وقتت را تلف نکن من باز هم یک بدن ساز خواهم بود.من آن را دوست دارم.من احساسی که در عضلاتم ایجاد میشود را دوست دارم، من رقابت را دوست دارم و عاشق چیزهایی هستم که به من عرضه میدارد.من در واقع هیچگاه در زندگیم واقعا کار نکردهام.هیچگاه یک شغل 6 یا 8 ساعته نداشتهام.اما همیشه درامد خوبی داشتهام.به سراسر جهان برای رقابت سفر میکنم و بدن خود را نمایش میدهم.من از یک سرگرمی برای خود یک حرفه خلق کردم که تنها شاید 5% افراد قادر به انجام آن باشند.مابقی 95% مردم افرادی ناامید با کاری اداری هستند که برای یک نفر دیگر کار میکنند.من کاملا مستقل هستم.احساس میکنم اگر دوباره زندگی کنم یا اگر دوباره متولد شوم دقیقا همین راه را میروم که تا کنون آمدهام.
هنگامی که 15 سال داشتم لباسهای خود را در آوردم و خود را در آینه نگاه کردم.هنگامی که بدن برهنه خودم را نظاره میکردم متوجه شدم که برای اینکه بدنی کاملا متناسب داشته باشم باید به بازوان 20 اینچی دست پیدا کنم.
همانند بدن سازی، در زندگی نیز شکست یک تجربه ضروری برای رشد میباشد زیرا اگر هیچگاه محدودیتهای خود را احساس نکنیم چگونه خواهیم فهمید که چه اندازه قوی میباشیم؟ اصلا چطور میتوانیم رشد داشته باشیم؟
هنگامی که اطراف من افرادی هستند که واقعا قدردان کاری که میکنم هستند نسبت به بدن خود احساس بسیار خوبی پیدا میکنم همانند حضور در یک رقابت.هنگامی که در تلوزیون هستم نیز به خود افتخار میکنم.اما در ساحل اکثر افراد کارشناس نیستند.اکثریت آنها نمیدانند در حال نگاه به چه چیزی میباشند.چطور میتوانید به خود افتخار کنید وقتی افرادی که نظارهگر شما هستند حتی نمیدانند در حال نگاه کردن چه چیزی میباشند؟
هرچه به فیزیک بدنی بهتری برسید کمتر خود را به عنوان فردی عضلانی به دیگران نمایش میدهید.میدانید، دیگر آن لباسهایی را نمیپوشید که با آن عضلات خود را به نمایش میگذاشتید.کمتر در مورد آن صحبت میکنید.همانند این است که شما یک بی ام و کوچک داشته باشید در این حالت شما میخواهید با بیشترین سرعت ممکن با آن رانندگی کنید زیرا میدانید که نهایت سرعت آن 110 مایل میباشد.اما اگر افرادی که فراری یا لامبورگینی دارند را مشاهده کنید میبینید که آنها از کنار آزادراه با سرعت بیشتر از 60 مایل حرکت نمیکنند زیرا آنها میدانند که اگر پا را کمی بیشتر روی پدال گاز فشار دهند تا 170 مایل سرعت خواهند گرفت.این جور مسائل در همه زمینهها مشابه هم هستند.
تنها راه قهرمان شدن تحمل همین تکرارهای اجباری و شکنجه و درد است.من به این روند عذاب روزمره میگویم.زیرا هماند این است که مجبورید شکنجه را تحمل کنید.شکنجه دادن بدنم چیزی است که به من کمک کرد تا به این درد همانند یک لذت نگاه کنم.درد باعث رشد من میشود و رشد همان چیزی است که من میخواهم.بنابراین درد برای من یک لذت است و هنگامی که در حال تجربه درد هستم انگار در بهشت هستم.بسیار عالی است.مردم میگویند که این کار دیوانگیست.اما آنها اشتباه میکنند.من درد را به دلیل خاصی دوست دارم.هیچگاه دوست ندارم یک سوزن وارد دستم شود اما اگر این درد برای قهرمان شدنم لازم باشد آن را دوست خواهم داشت.
اکثر بدن سازان تصور بسیار مبهمی از چیزی که میخواهند بشوند دارند.آنها با خود نمیگویند که میخواهم یک برنده باشم.انرژیهای منفی درون باشگاه میتواند بسیار تاثیر گذار باشند.من میشنوم که بدن سازان همیشه شکایت میکنند که “ اوه نه! یک ست دیگر نه! اگر آن را انجام دهم نابود میشوم. “ من همیشه معتقد هستم که اگر برای هیچ چیز در حال تمرین هستید پس دارید وقت خود را تلف میکنید!
تعریف من از یک ورزش این است که شما یک فعالیت فیزیکی را به منظور شرکت در یک رقابتی انجام میدهید.از آنجایی که بدن سازی قطعا شامل تمرین و سپس مسابقه میشود پس رشته ما قطعا یک ورزش محسوب میشود.
نکته منحصر به فرد در مورد بدن سازی این است که هنگامی که من وارد رقابت میشوم روی صحنه تنها خودم حضور دارم.هیچ زمین بازی، هیچ چوبی، هیچ توپی و هیچ اسکیتی یا چوپ اسکی وجود ندارد.تمام دیگر ورزشکاران نظیر فوتبالیستها مجبورند که از تجهیزات استفاده کنند.اما من در رقابت به جز خودم از هیچ چیزی استفاده نمیکنم.تنها من هستم که حضور دارم.تنها من.نه مربی و نه هیچ چیز.
گمان میکنم که مردم فکر میکنند من یک خودشیفته هستم زیرا مدام در آینه خودم را نگاه میکنم.اما چیزی که آنها نمیدانند این است که این راه تنها روشی میباشد که میتواند میزان پیشرفت خود را چک کنم.چطور میتوانم بفهمم که عضلاتم آنطور که من میخواهم رشد میکنند؟ با فیگور گرفتن و چک کردن آنها در آینه، با اندازهگیری کردن آنها به وسیله متر یا استفاده از ترازو.آینه در این میان بهترین وسیله میباشد زیرا میتوانم جزئیات عضلاتم را کاملا مشاهده کنم.این نکته بسیار لطیف است.گاهی اوقات حتی یک بدن ساز دیگر نمیتواند چیزی که من میبینم را ببیند.یک شناگر از کرنومتر همانند آینه در بدن سازی استفاده میکند.متر یک ورزشکاری که پرش انجام میدهد همانند آینه در بدن سازی است.مردم فکر میکنند که نگاه کردن در آینه مشکل دار است.چه تعداد آینه در آمریکا وجود دارد؟
قدرت از برنده شدن حاصل نمیشود.هنگامی که در تقلا و نبرد هستید قدرت شما افزایش پیدا میکند.هنگامی که وارد نبرد با مشکلات شدید و تصمیم گرفتید که تسلیم نشوید به آن قدرت میگویند.
شکست یک گزینه محسوب نمیشود.هر فردی مجبور به پیروزی است.
ذهن محدودیت شما است.تا زمانی که ذهن بتواند این حقیقت را تجسم کند که شما میتوانید کاری را انجام دهید پس میتوانید آن را انجام دهید تا زمانی که واقعا 100% به آن ایمان داشته باشید.
برای من زندگی یعنی یک عطش پیوسته.معنی زندگی تنها به سادگی وجود داشتن یا بقا نیست بلکه به معنی رو به جلو حرکت کردن، حرکت به بالا، به دست آوردن و فتح کردن میباشد.
به عنوان یک کودک همیشه از ورزشکاران برنده برای خودم بت میساختم.اینکه از قهرمانان برای خود بت بسازید یک چیز است اما اینکه خود را جای آنها تجسم کنید چیز کاملا متفاوتی میباشد.هنگامی که یک فرد بزرگ میدیدم با خودم میگفتم من هم میتوانم مثل او باشم.
خوب، میدانید، من همیشه یک خوشبین هستم و میمانم.
همه ما دارای یک قدرت درونی بسیار عظیم هستیم.آن قدرت ایمان به خود است.برای برنده شدن واقعا روش خاصی وجود دارد.شما باید قبل از برنده شدن خود را یک برنده ببینید و برای آن باید عطش داشته باشید.شما باید خواهان فتح کردن باشید.
غریزه من بردن بود، حذف کردن هر فردی از مسابقات، نابود کردن دشمنانم و حرکت رو به جلو بدون هیچ گونه درنگی.
دست از ناله و شکایت کردن بردارید.
عطش خود را حفظ کنید، سلامت بمانید، یک جنتلمن باشید، قویا به خود ایمان داشته باشید و فراتر از محدودیتهای خود حرکت کنید.
چیزهای خوب اتفاقی رخ نمیدهند.هر رویایی دارای ریسکهای مخصوص خود میباشد مخصوصا ریسک شکست خوردن.اما من به وسیله این ریسکها متوقف نمیشوم.فرض کنید یک فرد بزرگی ریسک میکند و شکست میخورد.این فرد باید دوباره تلاش کند.شما تا ابد نمیتوانید شکست بخورید.اگر 10 بار امتحان کردید پس شانس بسیار بهتری در یازدهمین بار خواهید داشت و بسیار بهتر از آن است که هیچ تلاشی نکنید.
پول شما را خوشحال نمیکند.من اکنون 50 میلیون دلار دارم اما دقیقا همان میزان خوشحالم که 48 میلیون دلار داشتم.
به دیگران کمک کنید و نتیجه آن را ببینید.به شما تضمین میدهم که خدمات عمومی باعث بهبود زندگیها و جهان اطراف شما میشود و بزرگ ترین هدیه آن تعالی و معنی دادن به زندگی شما میباشد.
بدترین چیزی که میتوانم باشم این است که دقیقا همانند دیگر افراد باشم.از این حالت متنفرم.
من میتوانم احساسات خود را زیر ماهیچههایم پنهان کنم.قطعا میتوانم.تا زمانی که لازم باشد میتوانم این کار را انجام دهم و زمانی که احساس کنم این احساسات میتوانند خارج شوند به آنها اجازه خروج میدهم.فکر میکنم که این امر بسیار فوقالعاده است.بسیار خوب است که روی ذهنم کنترل دارم. افراد دیگر همه چیز را قاطی میکنند. آنها نمیتوانند خود را کنترل کنند.آنها نمیتوانند یک هفته به سر کار روند و یا نمیتوانند با تلفن صحبت کنند زیرا گریشان میگیرد.اما من میتونم در حالات مختلف باشم.هنگامی که برای یک مسابقه تمرین میکنم من تبدیل به چیزی میشوم که مردم به آن نا انسان میگویند اما در واقع خودم فکر میکنم که این حالت بیشتر شبیه یک فرا انسان میباشد.سپس از بعد مسابقه میتوانم خود را کاملا تغییر داده و دوباره تبدیل به انسان شوم و بسیار احساسی و دیگر موارد.
اگر زندگی من یک فیلم بود هیچ کس آن را باور نمیکرد.
شما باید یک چیزی را به یاد داشته باشید : همه برای افراد ضعیف حس ترحم دارند اما برانگیختن حسادت دیگران چیزی است که باید آن را به دست آورید.
اگر میخواهید دقیقا همانند دیگر افراد باشید پس بودنتان روی کره زمین چه دلیلی دارد؟
از صلحطلب بودن سود بیشتری خواهید برد تا جنگجو بودن.
من همیشه در مورد افراد بسیار قدرتمند رویا پردازی میکردم.دیکاتورها و چیزهایی از این قبیل.همیشه تحت تاثیر افرادی بودم که توانسته بودند صدها سال در یادها باقی بمانند.حتی نظیر مسیح که برای هزاران سال است در یادها باقی مانده است.