اصولا بر چه مبنایی یک اثر هنری را اثری خوب می نامیم؟ چرا در قرن هفدهم رامبراند و کاراواجو هنرمندانی بزرگ محسوب می شدند؟ یا در همین عصر چرا پیکاسو، بیکن یا وارهول غول های هنری قرن خود هستند؟ و آثار خلق شده توسط آن ها به عنوان شاهکارهای هنری مطرح می شوند؟ آیا نمی توان در برابر چنین شاهکارهایی مخالفت کرد یا از مقابلشان بی تفاوت گذشت؟
البته اگر معیار سنجش را، سلیقه و علاقه ی فردی بدانیم، به سادگی می توان خیلی از آثار بزرگان را رد کرد و یا کم ارزش دانست. اما مسئله اینجاست که هیچ کدام از این مشاهیر، آثارشان را بر مبنای زندگی و علایق شخصی ما خلق نکرده اند.
پس چه عناصری تعیین کننده ی یک اثر هنری خوب هستند؟ آیا این اعتبار جهانی، خودبخود و بی دلیل به دست آمده است؟ قطعا نه!
این اعتبار حاصل روندی پیچیده از ترکیب ایدئولوژی، پول، دانش، حمایت و با پشتوانه ی درس های دانشگاهی و موزه هاست که همگی ِحس های ما را به سمت با ارزش تلقی کردن یک اثر هنری هدایت می کند.