ممکن است تصویر یک اشراف زاده که برای اولین بار با آن رو به رو می شویم، موجب خشم و سرخوردگی ما شود. اما به مرور زمان می تواند باعث رضایت و خشنودی هم در ما بشود! و چه بسا به آن علاقمند شویم و از داشتنش حس خوبی پیدا کنیم!
اما این رشد و تغییر یک پیش نیاز دارد! و آن هم این است که در برابر عرصه ی پهناور هنر و تنوع بی شمار آثار هنری، دیدی باز و آزاد داشته باشیم. و از این بابت، خودمان را زیر سوال نبریم که چرا در حال دیدن فلان اثر هستیم که شاید در نزد عموم مردم، دیدنش زشت باشد!
یادمان باشد آثار هنری ماحصل جهان بینی هایی هستند که ممکن است کاملا با جهان بینی ما در تضاد باشد! پس لازم است کمی صبور باشیم و نظریه های منفی را هم تحمل کنیم. حالا نوبت آن است که کمی با خالق آن اثر هنری همدلی کنیم. نقاشی که یک خاندان اشرافی را نقاشی می کند، در عصری زندگی می کرده که در آن اصل و نسب اشرافی داشتن، یک قدرت قانونی محسوب می شده است و به سادگی عده ای برتر از دیگران و حاکم بر آن ها بودند. چیزی که امروزه با روحیه ی دموکراسی جور درنمی آید.
خب، حالا که دلیل خالق اثر را درک کردیم، وقت آن است که به دنبال نقاط مشترکمان باشیم. و این نیاز به دقت و توجه بیشتری دارد. شاید شما هم گاهی با دیدن رفتار عموم مردم، از خودتان پرسیده باشید آیا واقعا همه ی انسان ها از نظر خلق و خو و عقل و منطق با هم برابر هستند؟ یا اینکه بعضی ها قدرت رهبری و حکمرانی بر سایرین را از خاندان شان به ارث برده اند؟ همین سوال، فارغ از پاسخش، می تواند اولین پله برای برقراری ارتباط شما با خالق اثر باشد.