هنر ِمعاصر در جهان ِآزاد نه تنها در انحصار مذاهب و حاکمان نیست، بلکه این مردم هستند که می بایست از هنرمندان آثاری را مطالبه کنند که در جهت بیان شرایط موجود و کمک به بهبود آن شرایط باشد. آثاری که به واسطه ی آن ها راه حل هایی برای رهایی از مشکلات امروزی شان پیدا کنند.
اگر هنرمندان صرفا بر دغدغه های شخصی خود تمرکز کنند، شکاف و فاصله ی عمیقی بین آن ها و مردم به عنوان مخاطبان اثر هنری، ایجاد می شود. کما اینکه در حال حاضر، شاهد این فاصله و شکاف در جامعه ی خودمان هستیم.
در جوامع آزاد، دستور ِکار هنر، خلق آثاری ست که به افراد جامعه در جهت درک ِروح خود و رسیدن به آرامش درونی کمک می کند. به افراد جامعه، قدرت و امید می بخشد، خاطره های غرورآمیزشان را یادآور می شود، به آن ها کمک می کند تا به تعادل روحی برسند و بتوانند با خود و دیگران ارتباط موثری برقرار کنند. در نهایت چنین هنری در مخاطب خودش، حس تحسین و ارزشمندی به وجود می آورد. و باعث می شود افراد جامعه از حس ِپوچی و نادیده گرفته شدن، فاصله بگیرند.
در جوامع فعلی ِبشری، هنری دارای ارزش است که بتواند به انسان در مواقع رنج و تنهایی و در مواجهه با شکست و ترس و ناامیدی کمک کند. هنری که اجازه ندهد مردم در هیاهوی سرعت ِتکنولوژی و فشارهای اقتصادی، دچار ِاز هم گسیختگی روحی و روانی بشوند. هنری والا که پاسخگوی سرگشتگی و وحشت انسان امروز باشد. اگر می خواهیم هنر قدرتمند شود و تاثیر بیشتری در زندگی ما داشته باشد، ناچاریم به دردها و نیازهای واقعی مردم و جامعه توجه کنیم.
در یک کلام، سفارش هنر ِامروز، چیزی فراتر از تخیلات نامنظم یک هنرمند است! و مردم می بایست مسیر هنر را به سمتی هدایت کنند که به خودشان کمک کند! کمک به شناخت خود، بخشایش، عشق و حساسیت به دردهای انسانی و سیاره ای که به سرعت رو به نابودی است!