گروه زادان
گروه زادان
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دنیای ما، دنیای بچه ها

امروز یه جمله از کریستین بوبن بگم و برم، این جمله مال کتاب دلباختگیه، کتاب خیلی جالبیه و داستان عشقی که درگیرش شده و آخر و عاقبت این عشق رو با همون زبون احساسی خودش مینویسه، کتاب ولی یه نکته جالب دیگه هم داره، اینکه مدام توی جاهای مختلف میگه از دوران کودکیم چیزی یادم نمیاد بعد جا به جا توی کتاب خاطرات کودکیش رو تعریف میکنه:) خلاصه که ما آخر نفهمیدیم یادش میاد یا نمیاد. آهان تا یادم نرفته جمله رو بگم: «در کودکی تصویری از زیبایی برای خودم ساخته بودم که از چهره های از خودراضیِ زنان فروشنده در عطر فروشی ها چیزی به عاریت نگرفته بود.بلکه همه چیز را مدیون گنجشک هایی بود که از پنجره ی اتاقم میدیدم و روی گل های بزرگ و قرمز ادرسی مینشستند.»

به نظرم از اون جمله هاست که ساعت ها میشه در مورد فکر کرد، میشه فکر کرد دنیای ما و بچه ها چه قدر با هم فرق داره. نظر شما چیه؟ شما توی بچگی چطور فکر میکردین؟ حالا چطور؟


بریم بیرون بازیزی لولوتفاوت دنیای بزرگترها و کوچکترهاهمبازیکودکی
بریم بیرون بازی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید