تا زمانی بسیار طولانی گمان میرفت توانِ انسان برای دانستن نامحدود است و انسان میتواند آنقدر به دانستن و دانستن ادامه دهد تا دیگر چیزی برای دانستن باقی نماند. ولی خصوصاً کانت نشان داد که این پندار خامی بیش نیست و ثابت کرد که اصولاً دستگاه معرفتشناختی انسان (یعنی ذهن) ظرفیت بسیار محدودی برای شناخت جهان دارد. اما دربارهی همگرایی، باید یادآور شد شاید فلسفهی هگل بزرگترین و کاملترین الگویی بود که بشر مدرن توانسته بود آن همگرایی را میان سه حوزهی تجربه و عقل و ایمان به وجود بیاورد. (موتور بخار) و دوم (موتور احتراق) و سوم (دیجیتال) و چهارم (هوش مصنوعی و اینترنتِ اشیاء) نشان داد که امری غریب و عظیم در جهان رخ داده و بشر از آستانهای عبور کرده و پای به وسعتی در هستی نهاده که تاکنون هرگز سابقه نداشته است و حتی همگراییهای برساختهی مکاتبی چون هگل پاسخگوی این عصر نیست. البته غربیها نشان دادهاند که بیدی نیستند با این بادها بلرزند و با شکست هر مکتب و نحله و مرام جدیدی فوراً مرام و مسلک جدیدی ابداع میکنند و با همهی آزمونها و خطاها ولی پیش میروند و کارشان را راه میاندازند. آن نهال نازک و شکنندهای که با این بادها میلرزد ما خاورمیانهایها هستیم که ایدههای کهنهمان از گردونهی تاریخ جهان بیرون افتاده است و مشمول این سخن هگل هستیم که بهدرستی گفته بود: "بدا به حال ایدههایی که دیگر تاریخ از آنها پشتیبانی نمیکند."
با درود
محمدحسن حبیبی
موسسه فرهنگی زیست
www.zist.info