zahra jafarian
zahra jafarian
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

یاد بگیر به موقع حرف بزنی ...

امروز تقریبا نیم ساعت، برای اتوبوسی که خانم‌ها رو هم سوار کنه توی ایستگاه بی‌ار‌تی نزدیک خونه معطل شدم. توی این نیم ساعت، دوتا اتوبوس که فقط مردها رو سوار کرده بود، توی ایستگاه ایستاد و من فقط نگاه میکردم. این اتفاق بارها افتاده بود، اما امروز خیلی ناراحتم کرد و توی مدتی که به مقصدم برسم به چیزهای مختلفی که این مدت برام اتفاق افتاده بود فکر میکردم.

توی دو سال گذشته، به خاطر کاری که با دو سه تا از دوستانم شروع کردم با آدم‎های مختلف و بسیاری در ارتباط هستم و آشنا شدم. با تمام این ارتباطات و دوستی‌های جدید، تنها به تعداد کمی از اطرافیانم اعتماد دارم و البته داشتم. گاهی اتفاق‌ها آدم رو از ایجاد بعضی ارتباط‌ها پشیمان میکند و منم توی این مرحله‌م. الان میگین این قضیه چه ارتباطی به اتوبوس داره؟ مستقیم شاید ربط نداشته باشه اما غیرمستقیم حتما.

وقتی همیشه سکوت و نگاه میکنیم اتوبوس پُر از مرد که اجازه سوار شدن خانم‌ها در آن نیست، دور از انتظار نیست، چون به این رفتار اعتراض نکردیم. وقتی به زنی که کنارم ایستاده بود، گفتم وقتی چند نفر باشیم و سوار بشیم، راننده نمیتونه کاری کنه و گفت خانم من حوصله دردسر ندارم.

بعدش رفتم توی فکر که دقیقا منم همین کار رو با اتفاق‌هایی که برام افتاد، کردم. سکوت کردم؛ جایی که باید اعتراض میکردم یا فریاد میزدم هیچی نگفتم، چون نمیخواستم هیچ لطمه‌ای به کار و دوستی‌هام بخوره و همین باعث بعضی سوءرفتارها شد. الان باید دوباره حالم رو خوب کنم، اما این بار سخت‌تر از قبل خواهم شد.

اعتمادسکوتآزار جنسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید