میخواهم برایتان از دنیایی بگویم که در آن زندگی میکنیم؛ دنیای زندگی ما همان جایی است که هر روز از گوشهوکنار دنیا اخباری از جنگ و خونریزی به گوش میرسد. دنیایی که کودکی لباسهای میلیونی به تن دارد و پدر و مادرش با نمایش عکسهای چشمنواز از اتاق خواب پر از اسباب بازی و شیرین زبانیهای کودک خود میلیونها فالوور جمع میکنند ولی کودکی دیگر همان اندازه شیرین و دوست داشتنی در حسرت داشتن یک جفت کفش است. گاهی قدم زدن در خیابانهای چنین دنیایی به قصد یک گردش پاییزی دلها را به درد میآورد چرا که در پس صدای خش خش برگها صداهای دیگری هم به گوش میرسد... صدای خسته پیرمردی که در گوشه پیاده رو دستفروشی میکند؛ پاییز برای او خیلی سردتر است؛ این داستان غم انگیز هر روز تکرار میشود اما فارغ از همه واقعیات تلخ دنیا مثل جنگ و فقر و بسیاری مشکلات دیگر، پرنده بیپروا و آزاد خیال، رویای دنیای دیگری را در سر افراد جویای حقیقت در سراسر دنیا میپروراند؛ دنیایی که نویسندگانی آن را به صورت یک داستان تخیلی توصیف میکنند و فیلم سازانی آن را در قالب فیلمی فانتزی به تصویر میکشند و به طراحی مدل آن شهر طلایی و ایدهآل پرداخته و جامعه بشری را بدان بشارت میدهند یا برای نیل به آن تشویق میکنند،در این مسیر، افلاطون نقشه «اتوپیا» را تهیه کرد، ابونصر فارابی تابلوی «مدینه فاضله» را ترسیم کرد، توماس کامپانلا ماکت «شهرآفتاب» یا «کشور خورشیدی» را طراحی کرد. تاس مور «بهشت زمینی» را نوید داد و کارل مارکس «جامعه بی طبقه» را وعده گاه آخرین منزل تاریخ دانست. در این میان سخن متفکر نامدار انگلیسی برنارد شاو شایان توجه است که در کتاب خود «بشر و ابرمرد» به ظهور یک مصلح بشارت میدهد. در این زمینه، استاد بزرگ عباس محمود العقاد مینویسد: «به نظر ما ابر مرد مورد نظر شاو صرفاً یک فرضیه و امر نا شدنی نیست و فراخوانی بشر به سوی چنین مصلحی توسط شاو از حقیقتی ثابت و واقعیتی اصیل ریشه گرفته است.»
در واقع انسانها که فطرت کمال طلبشان آنان را از وضع نامطلوب بشری گریزان ساخته به نیک شهری میاندیشند که بستر مناسبی را برای شکوفایی گرایشهای فطری و رشد فضایل ناب انسانی فراهم سازد، اما نکته درخور توجه و مسئله اساسی این است که هیچ یک از ایشان راهکاری عملی و تضمین شده جهت بیرون رفت از حالت نابسامان مستقر و رسیدن به وضعیت مطلوب ارائه نکردهاند، دغدغههای بنیادین در هر طرح پیشنهادی و سیاست راهبردی برای رسیدن به تحول و دگردیسی همه جانبه نهادهای مدنی و ساختار جوامع کنونی و دست یابی به تمدن بالنده آرمانی «بحران ضمانت اجرایی» است، ریشه بحران اینجاست که لازمه ایجاد چنین جامعه قسط پرور و حق محور بر چیدن بساط ظلمهای رسمی و غیررسمی و حق کشیهای قانونی و غیرقانونی و ریشه کن کردن همه اقسام استعمار، استثمار و استکبار است، این یعنی درگیر شدن با تمامی موجودیت و منافع ظالمان و قدرت پرستان و حق ستیزان، یعنی نبردی تمام عیار با جبهه استکبار جهانی و ستیز با قدرت اهریمنی نظام سلطه بین المللی.
حکومت واحد الهی یا دهکده جهانی؟!
برای برآوردن این آرزوی فطری انسانها، ابرقدرتها هم بیکار ننشسته اند، آنان از دهکده ای جهانی سخن میگویند که خودشان رهبر آن هستند، اما آنان نه به دنبال سعادت و پیروزی مردمان جامعه بلکه در پی قدرت طلبی وثروت اندوزی خود هستند، حال آنکه جهان زیبایی که هر انسانی آرزومند آن است نیازمند یک منجی مصلح و معصوم است که به دور از هرگونه حرص و طمع بوده و نه به دنبال کسب منافع خود بلکه در پی سعادت جامعه بشری و بنیانگذار حکومتی الهی باشد، در جهانی که چنین رهبری دارد انسانها به مثابه تارهای یک سیم برای خوش نواز تر شدن آهنگ زندگی با هم مینوازند و موفقیت و خوشبختی هرکس در گرو خوشبختی دیگری است. وقتی همه در کنار هم باشند و برای رسیدن به یک هدف تلاش کرده ودر این مسیر به جای صدمه زدن به هم دست یکدیگر را بگیرند، ریتم زندگی آرامتر و خوش نواز تر و هر لحظه شیرینتر میشود و در چنین دنیایی آزادی به معنای واقعی آن تعبیر میشود چرا که به جای ترس و اضطراب، احساس شادی و آسودگی میکنیم و غمها را رها و بخشش را انتخاب میکنیم . البته تلاش حق ستیزان، تنها به ترسیم جامعه ای با رهبری خودشان محدود نمیشود و امپراطوری اهریمنی رسانههای استکباری و بمباران تبلیغاتی توپخانههای صوتی و تصویری و ژورنالیستی نظام سلطه، مخاطب را با جادوی صوت و تصویر افسون کرده و عواطف آنان را در جهت اهداف مورد نظرشان بسیج میکنند. در واپسین دهههای قرن بیستم، هجومی از این نوع را علیه ایده «ظهور مهدی موعود» شاهد بودیم، در سال ۱۹۸۲ میلادی سریالی با نام « نسترا داموس» به مدت سه ماه متوالی از شبکه تلویزیونی آمریکا پخش شد. این فیلم سرگذشت ستاره شناس و پزشک فرانسوی به نام میشل نوسترا داموس بود که نزدیک به ۵۰۰ سال قبل میزیسته است. این سریال درباره ظهور نواده پیامبر(ص) در مکه مکرمه و متحد ساختن مسلمانان و پیروزی بر اروپاییان و ویران کردن شهرهای بزرگ آمریکا بود. هدف از این مانور تبلیغاتی، به تصویر کشیدن چهره ای خشن، بی رحم، ویرانگر و دارای جنون قدرت از مهدی موعود(نستجیر بالله) و تحریک عواطف ملل غربی علیه اسلام و منجی موعود و در کوتاه مدت، بستر سازی روانی برای مقابله با جنبشهای اسلامی آرمان طلبی را که با الهام از ایده استکبار سوز مهدویت، به احیای عزت و هویت ناب اسلامی خود، همت گماشته بودند، در دستور کارخود داشت.
امید؛ ارزنده ترین سلاح بشریت
نا امیدی بزرگترین مسلخی است که ابلیس برای ذبح کردن همه حیثیتها و فضیلتهای انسانی، فرا راه آدمی تعبیه کرده است. جمله ای تامل برانگیز میگوید:«کمتر کسی از خود شکست، شکست خورده است؛ اغلب قبول شکست است که منجر به شکست میگردد .» پس امید خود پیروزی و ناامیدی خود شکست است.
در جنگ جهانی دوم، شهر لنینگراد به محاصره ارتش هیتلر در آمد، محاصره طولانی شد و سرما و قحطی به حدی رسید که روزانه هزاران نفر میمردند. محاصره چهار سال ادامه یافت و مردم هم چنان مقاومت میکردند، در این مدت رادیو لینگراد پیوسته پیامهایی از طرف شورای مقاومت برای مردم پخش میکرد و ایشان را به پایداری فرا میخواند، این در حالی بود که در روزهای آخر، بیش از دو سوم اعضای شورا از گرسنگی مرده بودند، اما رادیو بدون آن که به مرگ آنها اشاره کند، هم چنان نام آنان را در پایان اعلامیهها میخواند. هنگامی که به علت خاموشی برق، رادیو دو روز از کار افتاد و پخش برنامهها قطع شد، مردم بسیاری در اطراف اداره رادیو گرد آمده و اعلام داشتند که آذوقه نمیخواهیم، فقط جریان پخش برنامههای رادیو را از سر بگیرید، تا بازهم اعلامیههای شورای مقاومت را بشنویم.
مخالفان اندیشه ظهور، انتظار را به گونه ای منفی تعبیر کرده اند چنان که گویی انتظار یعنی بدون هیچ گونه تلاشی فقط باید منتظر منجی بود در حالی که کلام خداوندی که آمدن موعود را مژده داده است خلاف این است چراکه خداوند در قرآن کریم در آیهی 11 سوره رعد میفرماید «خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان خود سرنوشت خویش را تغییر دهند.»
”هرچند بایستگی امیدواری و اجتناب از یاس و ناامیدی اصلی کلی، یقینی و کاملاً روشن و قابل پذیرش است، لیکن باید چیزی اصیل و حقیقی و دست یافتنی باشد تا بتوان بدان دل بستگی و امید ورزید، تا زمانی که متعلق امید، امری حقیقی و غیر موهوم نباشد، امیدی ریشهدار و اعتماد آفرین در دل یک فرد یا جامعه جوانه نمیزند و سایه گستر نمیشود. بر اساس گزارشهای قرآنی حق طلبان در طول تاریخ همواره در اقلیت بوده و پویندگان راه باطل بیش از حق پویان و خداجویان بودند لذا تنها عامل پایداری بخش و استقامت برای اهل حق، امید به نصرت وعدههای الهی است هموکه فرمود:
«فان حزب الله هم الغالبون».
اگر پیکارگران ظلم ستیز، عنصر انرژی زای امید را از صحنه محاسبات خود حذف کنند انگیزه ای برای ادامهی این جهاد مقدس وجود نخواهد داشت زیرا پافشاری را در مسیری که به شکست منتهی میشود غیرعقلانی مییابند.
برای ساختن جامعه آرمانی دست به کار شو
« آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/
جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب »
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
« ان الارض یرثها عبادی الصالحون»
حکومت زمین سرانجام به دست بندگان صالح من خواهد افتاد. این بندگان صالح چه کسانی اند؟ اینان از زمین میرویند؟! یا از آسمان میبارند؟! هیچ کدام، بلکه اینان شیعه مهدی (عج) هستند، همان قومی که منتظر ظهور مهدی اند، همانهایی که پیش از قیام او نیز، اقتدای به مهدی میکنند و آیا اقتدای به مهدی جز داشتن عمل صالح است؟ و آیا خلقی که اقتدای به مهدی کند جز خلق صالح اند؟ منتظران باید خود صالح باشند تا با مصلح سنخیت داشته باشند، آنان نباید در میان جهان بزرگ فساد و ظلم و بی خبری، منحرف و غرق در فساد و تجاوز و ظلم به یکدیگر باشند، نباید غافل و بی خبر باشند که اگر باشند خلاف منطق انتظار مصلح است . آنها باید به گونه ای باشند تا با ظهور حضرت بتوانند در کنار او قرار گیرند و از یاوران امین او باشند و با کمک ایشان صلاح و فلاح را در جهان بگسترانند. این قوم، باید در میان دریای متلاطم بشریت، جزیره ای باشند نمودار آرمانی که از آن دم میزنند و آن را جوهر دین خود میدانند و چشم به راهند که امام شان بیاید تا آن را به کمک و رهبری او در همه جای جهان گسترش دهند.
پایان سخن را با شعری از اقبال لاهوری به اتمام میرسانم که حکومت با رهبری واحد امامی معصوم را در آن به زیبایی هرچه تمامتر توصیف کرده است:
بنده حق بی نیاز از هر مقام/
نی غلام او را نه او کس را غلام
بنده حق مرد آزاد است وبس/
ملک و آئینش خداداد است و بس
رسم و راه و دین و آئینش ز حق/
زشت و خوب و تلخ و نوشینش ز حق
عقل خودبین غافل از بهبود غیر/
سود خود بیند نبیند سود غیر
وحی حق بیننده سود همه/
در نگاهش سود و بهبود همه
عادل اندر صلح و هم اندر مصاف/
وصل و فصلش لایراعی لایخاف
غیر حق چون ناهی و آمر شود/
زور ور بر ناتوان قاهر شود.
منابع:
_موعودنامه، مجتبی تونه ای
_خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی
_در انتظار ققنوس(کاوشی در قلمرو موعود شناسی و مهدی باوری)، سید ثامر هاشم العمیدی، ترجمه و تحقیق: مهدی علیزاده