قبول دارید اینروزها خیلی دربارهی تغییر و تحول حرف میزنند و میشنویم. چرا تغییر یکباره به یک جریان همهگیر تبدیل شده و به قول امروزیها ترند شده؟ البته تغییر همیشه و همه جا وجود داشته. بدن ما از لحظهی به وجود آمدن تا لحظهی مرگ دائما در حال تغییر و دگرگونی است. فصلها مرتب عوض میشوند، همهی اجزای هستی دستخوش تغییر میشوند.تغییر چیز جدیدی نیست، پس چه چیزی باعث شده امروزه بیشتر از قبل به چشم بیاید؟ گستردگی و سرعت تغییر.
امروزه سرعت تغییرات خیلی بیشتر از قبل است. وقتی یک نرمافزار یا اپلیکیشن تخصصی به بازار میآید هنوز آن را کامل یاد نگرفتهاید که نسخهای دیگر از آن یا برنامهای دیگر به بازار عرضه میشود. شما هنوز خودتان را با تغییرات ناشی از یک اتفاق هماهنگ نکردهاید که اتفاقی دیگر تکانتان میدهد😖. از طرفی این تغییراتِ تند و سریع، در همهی ابعاد زندگیمان رخ میدهند. نوع ارتباطات عاطفی آدمها، شیوهی تربیت فرزند، نحوهی دسترسی به اطلاعات، کسبوکارها، مشاغل، نظامهای سیاسی و اجتماعی همه و همه دارند تغییر میکنند. انگار ما مثل دوروتی دختر داستان "جادوگر شهر اُز" وسط توفانی که نمیدانیم از کجا آمده و به کجا میرود گیر افتادهایم. حالا من و شمایِ مبهوت میان اینهمه تغییر چه باید کنیم؟ آیا باید با ساز تغییرات برقصیم یا به مصداق ضربالمثل "حرف مرد یکیست" روی همان رویههای قدیمی پافشاری کنیم و تن به تغییر ندهیم.
هیچ چیز همیشگی نیست، به جز تغییر. هراکلیتوس
تغییر را از دریچههای متفاوتی میشود نگاه کرد. تغییراتی که در موردشان صحبت کردیم بیشتر تغییراتی هستند که توسط محیط به ما تحمیل میشود یا ایجاد آنها اصلا دست ما نیست، انگار اجباری هستند: اما تغییراتی هم وجود دارند که خودخواسته بوده و این خود ما هستیم که میخواهیم آن را ایجاد کنیم، مثل ایجاد تغییر در وزن(همان لاغر شدن خودمان😊) تغییر شغل و....
گاهی میخواهیم تغییر را در خودمان ایجاد کنیم و گاه خواهان ایجاد تغییر در دیگران هستیم. مثلا ترک سیگار یک تغییر در خود فرد است اما اگر شما مدیر یا مالک کسبوکاری باشید به احتمال زیاد خیلی پیش میآید که بخواهید در کارکنانتان تغییر ایجاد کنید. بعضیها میخواهند اعضای خانوادهشان را تغییر دهند و بعضیها هم آرزویشان تغییر دنیا و جهان است. هرکدام از این نوع تغییرات تفاوتهایی با هم دارند و درعینحال اشتراکاتی نیز دارند.
سطوح روی دادن تغییر نیز متفاوت است: تغییرات در سطح یک فرد، تغییرات در یک گروه و تیم، تغییرات سازمانی، تغییرات اجتماعی و تغییرات جهانی. پس وقتی میخواهیم در مورد تغییر صحبت کنیم حواسمان باشد:
درست است که ما نمیخواهیم خودمان را درگیر تعریفات مرسوم کنیم، اما اجازه بدهید کمی وسواس به خرج بدهم و با کلمات بازی کنم. ما در بسیاری مواقع کلمه تغییر را استفاده میکنیم و گاهی تحول را بهکار میبریم. تغییر با تحول فرق میکند؟ توسعه چطور؟
یک مثال بزنیم؟ فرض کنید فردی تصمیم میگیرد وزنش را کم کند. بعد از مراجعه به یک کارشناس تغذیه و رعایت دستورات او طی شش ماه وزنش کاهش پیدا کرده و ظاهر و هیکلش تغییر میکند. طوریکه اگر کسی او را بعد از شش ماه ببیند تعجب میکند و میگوید:"فلانی، چقدر عوض شدی! اول نشناختمت" به این تغییر میشود به چشم یک پروژه نگاه کرد. از روزی که فرد شروع به رژیم گرفتن کرده آغاز شده و در یک تاریخ مشخص به پایان رسیده، هدف از آن هم کاملا مشخص بوده: کاهش وزن. حالا تصور کنید این دوست بزرگوار بعد از پایان پروژهی کاهش وزن دوباره به عادتها و رفتارهای قبلی خود برگردد. چه اتفاقی میافتد؟ وزن از دست رفتهاش در مدت زمان کمی دوباره برمیگردد. کاهش وزن او تغییری است که پایدار نبود اما اگر بعد از لاغر شدن همچنان به یک سری اصول پایبند بماند و بهطور کلی سبک زندگیاش را عوض کند، به تدریج مجموعهای از تغییرات کوچکِ پیدرپی اتفاق میافتند که منجر به یک تحول در او میشوند.
فکر میکنم بدیهی است بدانیم تغییر و تحول میتوانند در سطوح مختلف فردی، سازمانی و اجتماعی رخ بدهند. راستی تغییر معادل فارسی Change و تحول معادل Transformation است و نکتهی دیگر اینکه اشتباهات مصطلحی وجود دارد و خیلی وقتها از این کلمات بهجای هم استفاده میشود. مهم این است که ما بدانیم چه تفاوتی وجود دارد بین تغییر و تحول و کجا در مورد کدام موضوع صحبت میکنیم.
این بحث بناست ادامهدار باشد پس اول اینکه منتظر ادامه ماجرا باشید و بعد بگویید:
منتظر نظرات خوب شما هستم. اگر این مطلب به نظرتان مفید بود آن را از دوستانتان دریغ نکنید🙏
زهره الوند
مدرس و مشاور کسبوکار و توسعه فردی