زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
خواندن ۵ دقیقه·۹ ماه پیش

خلق موجودات عجیب!

نکته: برای رعایت حق سازنده عکس‌ها رو طوری برش زدم که پیج سازنده این عکس‌ها مشخص باشه تا ازش حمایت بشه و اثر بدون نام سازنده اینجا منتشر نشه

یکی از زیبایی‌های قوه تخیل قوی همین موضوع هست که انسان می‌تونه کمی فراتر از مردم نرمال از قوه تخیل خودش استفاده کنه اما تا زمانی که نتونی نشون بدی توی ذهنت چی می‌گذره اهمیت نداره چقدر احساس می‌کنی خاص هستی، سازندگان فیلم‌ها و سریال‌های علمی تخیلی یا نویسندگان کتاب‌های برتر یا هر اجرا کننده ایده‌ای خاص همشون کسانی بودن که از به زبون آوردن و نشون دادن نترسیدن چیزی که من تا سال‌ها مخفی می‌کردم اونم نه بخاطر اینکه از قضاوت یا تحقیر دیگران می‌ترسیدم بلکه برای یه دلیل خیلی مسخره که در ظاهر خیلی هم مثبت به نظر می‌رسید

من توی اینستاگرام و کلا هرجایی شنیده بودم که انسان‌های موفق هیچوقت اهدافشون و رویاهاشون رو برای کسی بازگو نمی‌کنن تا زمانی که بهش برسن در نتیجه من حتی به یک نفر در مورد رویاهام یا اهدافم یا خیال‌پردازی‌هام نمی‌گفتم و حالا کجام؟؟ شما زمانی نباید رویای خودتو بازگو کنی که خودت قدرت واقعی کردنش رو داری اما وقتی نداری باید اونو به زبون بیاری و از دیگران کمک بگیری نه اینکه فقط توپ‌های گنده بزنی و ادعا کنی من واقعا خاص هستم و اهداف بزرگی دارم این توهم خاص بودن زمانی ارزش داشت که می‌تونستم به این شکل اون رو بیان کنم

سیاره Norm

تصور کن سفینه‌ای که باهاش از زمینِ در حال نابودی فرار کردی وارد دنیایی شده که این موجودات توش زندگی می‌کنن، اونها از انسان‌ها خوششون نمیاد و هیچ علاقه‌ای هم به گفتگو با انسان‌ها ندارن چون از نظر اون‌ها انسان‌ها موجودات حقیری هستن

توی سیاره‌ای که همه موجودات هوشمندش پولک دارن پوست انسانی داشتن یه لکه ننگ محسوب میشه (نژادپرستی انسان‌گونه)، انسان‌هایی که زمینِ نابود شده رو پشت سر گذاشتن و توی این سیاره فرود اومدن چالش‌های خیلی زیادی پیش رو دارن و مهمترین اون مذاکره و صلح با موجودات هوشمندی هست که انسان‌ها رو حتی در حد یه گوسفند هم نمی‌بینن

سیاره GHOST

انسان‌هایی که روی سیاره گوست فرود اومدن هم چندان تفاوتی با انسان‌های سیاره نورم نداشتن، چالش‌ها به شدت سنگین بودن این موجودات نه تنها هوشمند بودن بلکه اونها خودشون رو به سطح بالاتری ارتقا داده بودن و نوع خودشون رو با مغز بیو_رباتیک پیوند زده بودن و رشته‌های کروموزوم خودشون رو اصلاح کرده بودن و تغییرات اساسی در نوع اولیه خودشون ایجاد کرده بودن

این موجودات برخلاف سیاره نورم حتی علاقه‌ای به سازش یا مذاکره با انسان‌ها نداشتن و طی جلسه اضطراری که با هم گذاشته بودن به این نتیجه رسیده بودن که گونه انسان طی صدها سال آینده توی سیاره اونها تکثیر خواهد شد و به مرور ادعای مالکیت و حقوق مدنی و برابر خواهد داشت پس بهترین تصمیم نابودی یا تبعید اونها به فضاست

اونها از طریق مترجم‌های سوپر هوشمندی که داشتن پیغام خودشون رو به انسان‌ها منتقل کردن اما انسان‌ها پس از یه مسافرت طولانی و بی‌بازگشت نمی‌تونستن به فضا برگردن و سرگردان بمونن اونها ترجیح می‌دادن تو همین دنیای عجیب و تاریک زندگی کنن اما این موجودات قبول نمی‌کردن، پس جنگ آغاز شد و امید انسان‌ها در نطفه خفه شد، انسان‌هایی که تسلیم شدن به فضا تبعید شدن و تا ابد در فضای بیکران سرگردان موندن

سیاره Vesper

انسان‌هایی که توی سیاره وسپر فرود اومدن با موجوداتی روبرو شدن با چشم‌های تماما یک رنگ و شاخ‌ها و گوش‌هایی عجیب و ترسناک، اونها پوشش و لباسی نداشتن و بدنی کاملا انسان‌گونه داشتن و همین باعث وحشت انسان‌ها شد اما آیا راه برگشتی بود؟ نه!!!

پس تصمیم گرفتن از در سازش وارد بشن اما طبیعتا دست بالاتر با اونها نبود بلکه با مالکین وسپر بود و اونها برخلاف دو سیاره قبلی اجازه اسکان انسان‌ها رو توی سیاره خودشون دادن که این برای آدمها خبر خیلی خوشحال کننده‌ای بود اما شرطی که اونها برای انسان‌ها گذاشتن تمام خوشی‌شون رو از بین برد

اونها قبول کردن انسان‌ها توی سیاره‌شون بمونن در صورتی که طی تعهدی به اون موجودات خدمت کنن و این خدمت همیشگی بود یعنی تمام نسل‌های انسان‌ها به عنوان برده اونها به کار گرفته شدن در ازای اندکی غذا و جای خواب و آیا انسان‌ها راه حلی داشتن؟ نه! پس قبول کردن و به این بردگی تن دادن

سیاره Aziris

سیاره آزیریس یک سیاره مولتی‌نشنال (multinational) یا همون چند ملیتی بود به این شکل که سران این سیاره با ساختن کرم چاله‌هایی در سرتاسر فضا با سیارات دارای موجود در اطراف خودشون رفت و آمد دیپلماتیک داشتن و این سیاره رو تبدیل به یک نقطه امن در کل اون منطقه کرده بودن تا موجودات سیارات دیگه برای یک زندگی بهتر و نرمال به اونجا بیان

تنوع موجودات توی اون سیاره به شدت بالا بود و از اون جایی که هدف سیاره تبدیل شدن به یک نقطه امن برای مسافران کهکشان بود اونها سیستم امنیتی فوق العاده قوی و سخت‌گیرانه‌ای داشتن طوری که هرکسی نمی‌تونست به راحتی به اونها نفوذ کنه

زمانی که سفینه انسان‌ها به سیاره نزدیک شد اونها چندین بار سعی کردن به سفینه هشدار بدن ولی از اونجایی که انسان‌ها توانایی فهمیدن اون جملات رو نداشتن اونها هم نتونستن بیشتر از این ریسک کنن و با یک حرکت کل سفینه و ناوگان رو توی فضا و قبل از فرود منفجر کردن و همه ۱۰ هزار سرنشین و خدمه و جنین‌های آماده کشت توی یک چشم بهم زدن نابود شدن

هدف از رویاپردازی

رویاپردازی‌هایی به این شکل چیزی بوده که کل نوجوونیم ازش بهره بردم اما چون صرفا توی سرم بود هیچ ارزشی نداشت، اگر همون زمان رویاهام رو بازگو می‌کردم شاید می‌تونستم یه کتاب علمی تخیلی بنویسم یا حتی یه فیلم یا انیمیشن بسازم، حتی تصور این رویاها هم قشنگ به نظر می‌رسه. هرچند الان هم می‌تونم اون رو واقعی کنم اما باز هم به پول، قدرت، نفوذ و امثال این‌ها نیاز دارم

به هرحال دیدن این پست‌ها توی اینستاگرام کمی قوه تخیلم رو قلقلک داد و من خواستم اشاره‌ای به چیزی که ۱۰ سال پیش بودم بکنم تا یادم نره چه آدم خفنی بودم😂

پست شماره ۶۶ / ۹۸۸ کلمه

تاریخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۲

سایت ویرگول

علمی تخیلیسیارهکهکشانسفر فضاییکرمچاله
هیچ مطلبی بی‌هدف نوشته نشده، با خوندن هر مقاله به اعماق ذهن و مغز من سفر می‌کنی و در مسیر شکافت و بررسی احساسات و دغدغه‌هام سهیم می‌شی پس با دقت بخون!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید