گویا به تازگی یک سری اسناد دولتی منتشر شده از طرف یک گروه هکر تعدادی از این اسناد که شامل ریز هزینهها و اضافه کاریهای نزدیک عید بود رو بنده مطالعه کردم و خاطرات بسیار زیبایی (طعنه) از دوران کارمندی خانواده عزیزم برام تداعی کرد که خواستم اینجا مطرحش کنم، دقیقا به همین دلایل بود که هیچوقت به کارمند شدن فکر نکردم، کارمند شدن خوبه اما برای آدمهای فقیری مثل من نه!! امثال ماها فقط میتونیم زور بزنیم به همون معلم ساده، پرستار ساده یا کارمند بانک ساده و یک عمر توی باتلاقی بیوفتیم که هرگز نتونیم ازش بیرون بیایم، شما وقتی یه کارمند جزئی باشی یعنی یه کارمند بانک ساده یا یه معلم ساده شاهد دزدیهای کوچیک رئیس و معاون اون بخش خواهی بود و دو راه پیش رو داری یا با دزدیهاشون شریک بشی و یا اینکه صدات رو ببُری و هیچی نشنوی و نبینی و اگر حرفی هم بزنی پدرت رو در میارن!!! یکی از صدها دلیلی که صبر پدر و مادرم رو لبریز کرد همین موضوع بود که شاهد انواع پارتی بازیها و رشوهها و زد و بندهای کوچیک بودن و هیچ کاری ازشون برنمیاومد چند باری هم که خواستن کاری انجام بدن یا صداشون رو به گوش جاهای بالاتر مثل رئیس کل استان برسونن براشون خیلی گرون تموم شد چون خانه از پای بست ویرانهاس وقتی رئیس کل خودش هم یه دزد شارلاتان هست خب طبیعیه که نمیاد پتهی هم صنفیهای خودش رو روی آب بریزه!! در نتیجه ۱۰ سال سکوت ۲۰ سال سکوت و تهش با یه بازنشستگی اجباری انداختنشون بیرون که اگر این کارو نمیکردن اونوقت مجبور بودن جور بدتری تقاص پس بدن و چون کاراشون از قبل آماده شده بود همه چیز به قدری سریع اتفاق افتاد که اصلا باورمون نشد که چطوری ظرف یک هفته که درخواست بازنشستگی رو ارسال کردن هفته بعد بازنشسته اعلام شدن در حالی که این اصلا طبیعی نیست، اصلا امکان نداره چون روند درخواست بازنشستگی به شدت پروسه طولانی داره و بین ۶ ماه تا ۱ سال طول میکشه ولی به لطف دوستان بانفوذ ریشه خونوادهام خشک شد فقط چون میخواستن قهرمان بازی دربیارن در نتیجه فهمیدم اگر وارد این حوزه بشم تهش یه مهره سوخته میشم یا اونقدر سر و صدا و هارت و پورت میکنم که همون سال اول حذفم میکنن یا اینکه اونقدر میریزم توی خودم که دق میکنم و آخرش منو بیمارستان روانی بستری میکنن (این مورد دوم توی سه سال اخیر محاله از ۲۲ سالگیم به اینور از سال ۹۹ تا به امروز به خودم قول دادم که دیگه هرگز جلوی ظلم سکوت نکنم اگر کسی آزارم بده جرش بدم پس مطمئنم شدنی نیست)
دزدیها فقط اون اختلاسهای بزرگ چند هزار میلیاردی نیست در سطح سلول به سلول این خانه همه دزدن، توی تک تک مدارس و بانکها و بیمارستانها و تمام ادارات شهر شیوه کار یکسانه، ریز به ریز هزینههای هر کاری از تعمیر کامپیوتر تا تعویض مغزی و لولای در تا خرید کیک و شیرینی و قند و نبات مبلغش هرچقدر شده باشه دو تا سه برابرش رو با هماهنگی رئیس اون اداره و فروشنده (هزینه بین این چند نفر یعنی رئیس، خریدار و فروشنده تقسیم میشه) فاکتور میزنن و شما همکار عزیزی که توی این نهاد کار میکنی یا باید خفه خون بگیری چشمات رو ببندی و خودت هم توی دزدیهاشون شریک بشی یا چنان بلایی به سرت بیارن که اون سرش ناپیدا!!
فرض کنین طرف رفته مغزی درب خریده ۲۹۰ هزار تومن حالا یه ۲۰۰ تومن دیگه هم روش اضافه میکنه و با مغازه دار هماهنگ میشه که بزنه ۴۹۰ هزار تومن، یا وسیلهای خریده مثل تونر کپی یا ماشین حساب به قیمت ۹۰۰ هزار تومن اما فروشنده دیگه آشناست (مخصوصا تو شهرهای کوچیک که بعد چندبار دزدی و منافع مشترک با هم رفیق شیش میشن) در نتیجه به جای ۹۰۰ هزار تومن برات ۱/۶۰۰ فاکتور میکنه یا بسته به نوع وسیله که معقول به نظر برسه و دزدی خیلی آشکار نباشه روی قیمت هرچی که هست دو یا سه برابر فاکتور میکنه و ارسال به مرکز تا هزینه به حساب زده بشه به همین سادگی!!!
میوه خریدن؟ غذا خریدن؟ یه چهار پرس اضافه برای خونهاش هم میخره و سر راه تحویل منزل میده و هزینهاش رو قاطی همینها فاکتور میکنه حالا مگه کی به کیه که بپرسه؟ به یارو میگی زشته نکن آقا!! میگن برو بابا چطور میلیاردی اختلاس میکنن زشت نیست بعد همین ۴ پرس غذای ما زشته؟ خب عزیز من همینطور ذره ذره هرکس میدزده که امروز برادر به برادر رحم نمیکنه! بعد از این سعی میکنن فلانی (یعنی شما) نفهمه که چطوری دزدی میکنن، ازت فاصله میگیرن، توی محیط کار دیگه بقیه محل نمیذارن بهت، باهات سرد برخورد میکنن، رئیس بهت سخت میگیره جاهایی که میتونه به اختیار خودش برای بقیه پاداش یا اضافه کاری رد کنه برای تو یا کمتر میزنه یا هیچی نمیزنه و بخاطر گفتن یک جمله و یک هشدار ساده تا ماهها تنبیه میشی شاید در ظاهر هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده ولی جو محیط کار به قدری برات سخت و طاقتفرسا میشه که هر روزی که میری سرکار و برمیگردی ده سال از جونت کم میشه حتی اون کارمندهایی که توی دزدی دخیل نیستن هم بخاطر اینکه رابطشون با رئیس بد نشه سعی میکنن زیاد با تو صمیمی نشن که از چشم رئیس نیوفتن، در چنین حالتی یا باید توام قاطی دزدیهاشون بشی یا به نحوی پاچه خواری رئیس رو بکنی و بگی غلط کردم تا شاید یکم از سختی و سردی محیط کارت کم بشه
یارو حالش بد شده رفته یه سر تا اورژانس و اونجا برای خودش هزینه درمان رد میکنه مثلا یه دکتر آشنا پیدا کرده که براش گواهی کنه نامبرده مبتلا به مشکل نعوظ میباشد و ما برای ایشان فلان و فلان دارو نوشتیم که مجموع هزینهها ۵ میلیون تومان هست بعد میاره به عنوان هزینه درمان تحویل میده که پولشو بگیره یکمی هم به اون دکتره بده که دهنش بسته بمونه مخصوصا در چنین مواردی بیماری رو طوری انتخاب میکنن که باعث شک و تردید نباشه مثلا برای مشکل نعوظ کی میاد به اون کارمند بگه آقا یه لحظه شلوارتو بکش پایین ببینم راست میگی یا نه؟ یا نمونه بهترش اینه که یارو برای پر کردن دندونش میره پیش یه دکتر آشنا و بیمه هم برای پر کردن دندون هزینه پرداخت میکنه (فقط پر کردن دندون) در نتیجه با دکتر تبانی میکنن که فاکتور کنه ۵ تا دندون آقای فلانی رو پر کردیم به قیمت ۱۰ میلیون در حالی که فقط یک دندون به قیمت ۲ میلیون بوده و باقی پولها بین آقای دکتر و بیمار تقسیم میشه
این بخش مربوط به اضافه کاری و پاداش هست، اینجا لازمه یک سری مسائل رو توضیح بدم یک سری اضافه کاریها به صورت موظفی هست یعنی وقتی بخشنامه میاد همه کارمندان اون بخش موظف به اون اضافه کاری هستن اما یک سریهای دیگه به صورت هدیه هست و بخشنامه به دست مدیر اون بخش میرسه که به میل و اختیار خودش اون اضافه کاری رو به چند نفر برتر ادارهاش ببخشه، برای پاداش هم همینطور، در حقیقت توی هر سازمان یا شعبهای برای اینکه رقابتی سالم و مثبت بین کارمندها شکل بگیره مقام کارمند نمونه سال و معلم نمونه فلان مدرسه وجود داره که کارمندها سر اون با هم رقابت میکنن چون هرکس پایان سال بتونه به اون جایگاه برسه برای سال آینده حقوقش اضافهتر از بقیه خواهد بود یا مثلا عنوان کارمند ممتاز برای کسی که سر ساعت حاضر بشه و همیشه رفتار حسنه از خودش نشون بده و این حرفا باعث میشه آخر سال پاداش بهتری دریافت کنه حالا بخشنامه اومده جناب آقای فلانی ریاست محترم مدرسه فلان ۷۰ ساعت اضافه کاری برای ۵ نفر برتر بعد آقای رییس یا خانوم مدیر اسم همون ۵ نفری که خیلی براش خ*ایه میمالن رو رد میکنه یهو میبینی اضافه کاری آخر سال برای تو و بقیه شده ۲۰ ساعت برای آقا شده ۷۰ ساعت به چه عنوان؟ خب ایشون کارمند ممتاز بودن دیگه
اینها فقط یک بخش بسیار بسیار ناچیز از مدل دزدیهایی هست که در سطح ادارات کوچیک رخ میده و جالب اینجاست که همشون دزدی میکنن بعد به روشون میاری میگن کی؟ ما؟ لای لای آی دون نو!!! اوکی بابا پسر پیغمبر نمیخواد فیلم بازی کنی، از این سبک دزدیها هزار نوع مختلف هست مثلا دیوار مدرسه رو تعمیر کردن هزینهاش با مصالح ارزون و به درد نخور شده یک میلیون بعد فاکتور میزنن ۵ میلیون، طرف برای این تعمیر یه کسیه سیمان از ۳ سال قبل تو خونهاش داشته و آورده مدرسه حالا فاکتور میزنه ۲ کیسه سیمان مرغوب به قیمت فلان!! یه زمانی مدارس تغذیه میدادن به دانشآموزها بعد میدیدی نصف کارتونهای شیر بین معلمها پخش شد خب اینا برای چیه خانوم فلانی؟ میگفتن اینا حق معلم هست میگفتیم خانم حق معلم چی چیه؟ این برای دانشآموز بدبخته حق معلم نداریم اصلا! اونوقت بهت هشدار میدادن که یا ساکت شو و دوست نداری نبین یا سهمت رو بردار
از اونجایی که به اختلاسهای بزرگ عادت کردیم این دزدیهای کوچولوی چند میلیونی اصلا به چشممون نمیاد اما تصور کنین توی هر ارگان و نهادی چند تا سازمان و زیر مجموعه هست و اگر هر کدوم ماهی چند ده میلیون دزدی کنه سر از چه ارقامی در میاره؟ واقعا حرفی باقی نمیمونه!!! مخصوصا زمانی که حتی خود دزدها هم عذاب وجدانشون رو اینطوری ساکت و عملشون رو توجیه میکنن که تو این مملکت همه دارن میلیاردی میدزدن حالا این چند میلیونی که ما برداریم به کجا برمیخوره؟ تازه ما برای کار خیر ازش استفاده میکنیم به فقرا هم کمک میکنیم و اینطوری خودشون رو دلداری میدن
پست شماره ۸۱ / ۱۵۹۷ کلمه
تاریخ ۳ اسفند ۱۴۰۲
سایت ویرگول