زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
خواندن ۱۲ دقیقه·۱ سال پیش

پارت ۲: تحلیل سریال ترکی "تردید" / "هرجایی"

پوستر سریال ترکی هرجایی
پوستر سریال ترکی هرجایی

از اون جایی که مقدمه‌ این مقاله در پارت ۱ به صورت مفصل توضیح داده شده پس بدون اتلاف وقت و اضافه‌گویی به بخش دوم اون می‌پردازیم چون به موضوعات مهم‌تری برای گفتن هست که تا جای ممکن باید از حرف‌های اضافه دور بشه.

  • وجوه مشترک اکثر سریال‌های ترکی

چیزی که در تمام سریال‌های ترکی مشترک هست بخش "درام"و "عاشقانه" هست یعنی من در ژانر سریال‌های ترکی غیر از درام و عاشقانه محتوای دیگه‌ای ندیدم گویا جز بخش "غمگین" و بخش "عاشقانه" ترک‌ها نمی‌تونن سناریوی خاص دیگه‌ای بنویسن، از این گذشته داستان سریال‌ها همیشه به نحوی پیش میره که از قبل قابل پیش‌بینی هست و بیشترین تمرکزش روی شخصیت‌هایی "سیاه و سفید" هست یعنی یک نفر یا سیاهِ سیاه هست یا سفیدِ سفید، یا خبیث و شیطانی یا مهربون و فرشته در حالی که در دنیای حقیقی چنین چیزی محال ممکن هست و تمام انسان‌ها شخصیت‌هایی خاکستری دارن، ما همونقدر که برای آدم‌های مهم زندگیمون مهربون و دوست‌ داشتنی هستیم می‌تونیم خواسته یا ناخواسته برای آدم‌های غریبه بد باشیم اما توی این سریال‌ها شخصیت‌هایی مثل "عزیزه" سیاهِ سیاه هستن، شیطانی، پلید و در مقابل شخصیت‌هایی مثل "ریحان" بی‌گناه، معصوم، دوست‌داشتنی و الهه‌وار در راستای به تصویر کشیدن همین الهه‌وار و بی‌گناه بودن ریحان هست که تمام تلاش داستان بر این هست تا اون رو در یک برهه‌ی زمانی کاملا بی‌دفاع و مظلوم نشون بدن، شخصیتی که از همه طرف بهش خنجر زده میشه و از طرف عزیزانش طرد میشه وگرنه چرا پدربزرگ باید ریحان رو وقتی از میدون شهر برگشته کتک بزنه؟؟؟ پدربزرگی که شاید دیکتاتور مآبانه رفتار می‌کنه اما در اصل یه دل مهربون داره و عاشق نوه‌هاش هست هرگز در برخورد با چنین شرایطی اینطور رفتار نمی‌کنه بلکه سعی می‌کنه شرایط رو درک کنه و حامی نوه‌ی ضربه‌ خورده‌اش باشه ولی نه نیست چرا؟؟ چون این همون چیزی هست که ذهن یک زن یا دختر نوجوون که مخاطب این فیلم هست دوست داره ببینه اینکه ریحان مظلوم و بی‌آزار و مهربون که حالا یه پرنده بی‌سرپناه شده و از همه طرف بهش ظلم میشه تا شما بیشتر دوستش داشته باشی و خصوصا در آینده وقتی اون در جایگاه قدرت قرار می‌گیره و پدربزرگش یا کسایی که آزارش دادن رو می‌بخشه به ذات فرشته بودن اون پی ببری، چون شما توی سن نوجوونی هنوز دنیا رو قشنگ و رنگی رنگی می‌بینی و تصور می‌کنی وقتی بزرگ بشی یه آدم خیلی مهربونی که با همه حتی با دشمن‌ترین دشمنت مهربونی می‌کنی و درنهایت اون رو می‌بخشی!! حالا بیاین فرض کنیم اگر پدربزرگ در اون برهه که همه طردش کردن پشت ریحان در می‌اومد آیا فیلم باز هم همین اندازه برای طرفدارانش لذت بخش می‌شد؟؟؟ ابدا نه!!! چنین موضوعاتی عمدا وسط کشیده می‌شن تا این حس رو القا کنن که ریحان یک دختر بیچاره و آواره بود که از هر طرف طرد شده بود چه از سمت پدربزرگش چه از سمت فامیل با طعنه هاشون و چه از سمت عشقش با ترک شدنش!!!

سریال تردید / هرجایی
سریال تردید / هرجایی
  • مردی خشن و انتقام‌جو در برابر دختری معصوم و عاشق پیشه، تقابل "عشق" و "نفرت"

داستان یک مرد "خشن و انتقام جو" که به عنوان انتقام میاد جلو اما بعد درگیر "عشقی آتشین" میشه و مسیر زندگیش از چیزی که فکرشو می‌کرد فرسنگ‌ها فاصله می‌گیره سالیان ساله که زمینه فیلم سازی در تعداد بی‌شماری از سریال‌های ترکی و حتی تعداد زیادی از سریال‌های سینمای کره (که من تماشا کردم) شده و بستر رویای شبانه دختران زیادی رو فراهم کرده که با رویای آشنا شدن با یه "مرد خشن و عصبی" به خواب میرن و تصور می‌کنن قراره با "عشق آتشین و محبت معصومانه" خودشون اون مرد رو به جاده عشق و محبت برگردونن و به خوبی و خوشی تا آخر عمر زندگی کنن اما چیزی که این افراد نمی‌دونن اینه که چنین فیلم‌هایی از بیخ و بنیان غلط هست!! یعنی همین شروع داستان کافیه که ما بدونیم با یک فیلم ‌"لول پایین" و "بی‌کیفیت" طرف هستیم حداقل از نظر "منطق داستانی" که من بهش واقف هستم میشه با قاطعیت گفت که یک فیلم لول پایین هست چرا که در دنیای واقعی مردی با چنین خصوصیاتی اولا دچار بیماری‌های روحی روانی بی‌شماری هست که اثرات جبران ناپذیری بر روی شریک عاطفی‌اش و حتی بر روی زندگی بچه‌هاشون می‌ذاره و از اون مهمتر مردی با چنین گذشته تاریکی و خصوصیات اخلاقی "سرد و خشن" حتی در برابر گرم‌ترین و آتشین‌ترین عشق دنیا هم به این سرعت تغییر رفتار نخواهد داد (نه اونطور که در فیلم‌ها و سریال‌های ترکی به تصویر کشیده میشه که فرد ظرف شیش ماه یا یکسال بعد از عاشق شدن تبدیل به یک مرد دوست داشتنی و بی‌همتا میشه) چنین چیزی کاملا غلطه!!! در مواردی که مرد به چنین درجه‌ای از عصبی بودن و خشونت میرسه تغییر رفتار اون نه یک سال و دو سال بلکه گاها به ۷،۸ سال یا حتی ۱۰ سال می‌کشه و حتی در اون موارد هم تمامی رفتارهای پرخاشگرانه اون مرد اصلاح نشده بلکه فقط اثراتش کمتر و کمتر شده اما در این فیلم‌ها آقای خشن، عصبی و به شدت غیرتی ظرف نهایتا یک سال تبدیل به یک آقای عاشق پیشه و رویایی میشه چیزی که بیشتر مطابق رویاهای شبانه یک دختر نوجوون هست تا سناریوی منطقی یک سریال درام عاشقانه آن هم برمبنای واقعیت!!!

گونول و مادرش سلطان در سریال تردید
گونول و مادرش سلطان در سریال تردید
  • توجیه خیانت با تبدیل "قربانی" به "اهریمن"

مورد دیگه‌ای که جای بحث بسیار داره اینه که "میران" از قبل با "گونول" وارد رابطه شده و حالا که "ریحان" رو دیده به این نتیجه رسیده که "نه!! من عاشق ریحان شدم و عاشق گونول نبودم و با خواست مادربزرگم باهاش ازدواج کردم" و اصلا نمی‌فهمم چطور چنین چیزی رو توجیه‌پذیر جلوه میدن و یا مردم اصلا از خودشون سوال نمی‌پرسن؟؟ ببینین شما وقتی عاشق کسی هستین قلبتون به تپش میوفته و کف دستتون عرق می‌کنه اینها نشونه‌های عاشق شدن هست و شما می‌فهمین اون فرد رو دوستش دارین، پس وقتی شما احساس خاصی نسبت به طرف مقابل نداری و با خواست یکی دیگه قراره باهاش ازدواج کنی تو خودت اینو از قبل میدونی به عنوان یه مرد بالغ ۳۰ ساله که در اوج "بلوغ فکری و عقلی" قرار داره چرا میران از همون اول این موضوع رو رد نکرد؟ چرا وارد رابطه با گونول شد؟ خب فرض کنیم ریحان رو نمی‌دید و با گونول ازدواج می‌کرد و دو سال بعد ریحان رو می‌دید و می‌فهمید عاشق ریحان هست اونوقت چطور چنین چیزی رو توجیه می‌کردن؟؟ اینکه یک مرد با یک زن وارد یک رابطه می‌شه و با اون یک زندگی تشکیل می‌ده و چند سال بعد تازه متوجه می‌شه که عاشق اون زن نبوده و می‌خواد عشق واقعی رو تجربه کنه آیا این درسته که دست زنی که چند سال بهش وعده داده و باهاش زندگی ساخته رو رها کنه و دنبال عشقش بره؟؟ حالا چون در مقیاس این فیلم به جای چند سال فقط چند ماه از قولی که به گونول داده شده می‌گذره پس باز خیانت یک مرد به زنی که دستش رو گرفته قابل قبول هست؟ به این ترتیب تمام خیانت‌ها توجیه پذیر هستن چون اون کسی که خیانت می‌کنه در حقیقت تازه می‌فهمه که عاشق شریک زندگی‌اش نبوده و عشق واقعی رو پیدا کرده!!!!

گویا ریحان یه زن فرشته‌وار و مهربون و معصوم که همه در حقش ظلم می‌کنن اما اون با قلب مهربونش همسر سرد و خشنش رو کنار خودش نگه می‌داره و با همه‌ آدم بد‌ها می‌جنگه و میران هم مرد عصبی و خشن که با معجزه عشق ریحان تبدیل به مرد خونواده دوست میشه


چیزی که جالب‌تر هست نحوه برخورد بینندگان زن ایرانی که چنین سریال‌هایی رو تماشا می‌کنن هست، زن‌هایی که با دیدن این سریال‌ها خودشون رو به جای شخصیت "ریحان" متصور می‌شن و با تمام وجود از داستان "میران و ریحان" دفاع می‌کنن در حالی که اگر همسر خودشون بره سراغ یک زن دیگه و متوجه بشه که تازه الان عشق واقعی زندگیش رو پیدا کرده سرشو از تنش جدا می‌کنن و ترجیه می‌دن همسرشون یا مال اونها باشه یا مال خاک!! همین زن‌ها در برخورد با این سریال زمانی که به تماشا نشستن با چنان حرصی از "گونول" متنفر می‌شن که گویا خودشون رو "ریحان" و همسرشون رو "میران" می‌بینن و گونول این وسط خاری توی چشمشون هست!!! در حالی که گونول به عنوان زنی که شوهرش از میانه راه زندگی برگشته و زندگی زناشویی‌اش رو ناکام گذاشته داره سعی میکنه به هر طریقی زندگیش رو حفظ کنه و این چیزی هست که هر زنی از جمله زنان ایران انجامش میدن به نحوی که من حتی می‌بینم گاها چنین جدالی تبدیل به یک رقابت برای اون زن میشه و حتی اگه شوهرش واضح بگه که اونو نمی‌خواد و دوستش نداره اون زن باز هم سعی می‌کنه شوهرش رو با تهدید مهریه پیش خودش نگه داره، انگار می‌خواد به زن مقابلش بگه ببین در نهایت نتونستی اونو از من بگیری و باز هم پیش من موند!! اما همین زنان پای تلویزیون حق رو به ریحان و میران میدن و گونول رو مقصر می‌بینن گونولی که صرفا این وسط یک "قربانی" بیش نیست!!! اما گونول "نباید" یک قربانی باشه شما باید به عنوان یک بیننده از گونول متنفر بشی و به این نتیجه برسی که گونول یک "اهریمن" هست و میران و ریحان یک عشق پاک و آتشین هستن در حالی که اگر گونول یک قربانی دیده بشه اونوقت به پاکی و صداقت میران و ریحان شک میوفته، وقتی گونول هیچ گناهی نداشته و میران باهاش ازدواج کرده و میانه راه به این نتیجه رسیده که دوستش نداره و با ریحان بهش خیانت کرده آیا باز هم می‌تونین عشق میران و ریحان رو پاک بدونین؟؟ البته که نه پس در این راستا داستان رو طوری جلو می‌برن که از گونول یک چهره اهریمنی بسازن بنابراین اون شروع به نقشه کشیدن میکنه و کارهای وحشتناکی ازش سر می‌زنه تا شما ازش متنفر بشین و اونو مستحق چنین خیانتی ببینین!!

عزیزه اصلان‌بی نقش سیاه سریال
عزیزه اصلان‌بی نقش سیاه سریال
  • جدال بین مادرشوهر بدجنس و عروس معصوم

یکی از مواردی که در طول این سریال بارها و بارها شاهدش بودم این بود که در طول دورانی که میران به عشق ریحان پی برده بود و شروع به ایستادگی در برابر دستورهای مادربزرگش می‌کرد و از اون پیروی نمی‌کرد، به تدریج یک دوگانگی در وجود میران شکل گرفته بود که گاهی مطیع مادربزرگش می‌شد و گاهی مطیع ریحان و به نظرم این نقطه بهترین جایی بود که می‌شد تا یه حدی اثرات روحی و روانی چنین تغییراتی رو در وجود یک مرد ۳۰ ساله که در تقلا بین عقاید سی ساله اش و باورهای جدید زندگیش هست مشاهده کرد ولی متاسفانه سریال بیشتر از اینکه به درگیرهای درونی میران در برخورد با این تغییر دیدگاه و چگونگی کنار اومدن با این شرایط متناقض بپردازه به مسابقه ریحان و مادرشوهر بدجنس می‌پرداخت! گویا جنگی برای ریحان شروع شده بود، جنگی بین "مادربزرگ" میران یعنی "عزیزه اسلان‌بی" و "ریحان" که در این جنگ هر کدوم از طرفین می‌خواست به طرف مقابل ثابت کنه که "میران" تحت سلطه تو نیست و متعلق به من هست، از یک سمت عزیزه ادعا داشت که میران نوه من هست و به حرف مادربزرگش بها میده و هرچی من بگم گوش میده و درنهایت پدرت (پدر ریحان/هازار شاداوقلو) رو با تفنگ می‌کشه و از یک طرف ریحان ادعا داشت که من با قدرت عشق و محبتم اجازه نمی‌دم که میران زیر سلطه تو باقی بمونه!! گویا یک مرد بالغ ۳۰ ساله که در این سن باید در اوج پختگی و جهان بینی خودش باشه تبدیل به مترسکی شده بود که هرکس اون رو به سمت خودش می‌کشید، انگار داشتن از سگی قلاده به گردن حرف می‌زدن که یک‌بار افسارش رو عزیزه و یکبار افسارش رو ریحان می‌کشید!!! از نظر روانشناختی میران یک مرد بالغ هست و برای تصمیم‌گیری‌هاش نمی‌تونه تحت سلطه کسی باشه چون در این سن خودش اونقدر از زندگی میدونه که بتونه به تنهایی تصمیم بگیره و پای عواقب تصمیم‌گیری‌هاش وایسه و اگر اونطور که سریال ادعا می‌کنه میران در این حد سست عنصر هست که فورا تحت تاثیر مادربزرگش و دستورهاش هست پس یعنی اون واقعا با یک مرد کامل خیلی فاصله داره و بیشتر یک شخصیت نپخته و بچه سال هست که بدون وجود یک فرد بزرگتر که بهش امر و نهی کنه نمی‌تونه زندگی کنه اما خب ... این چیزی هست که مخاطب‌های خانوم علاقه زیادی بهش دارن و برای همین هم هست که سینمای ترکیه روی این مسئله مانوور میده، تقریبا تو تمام سریال‌هاشون یه "مادرشوهر" بدجنس وجود داره که "عروس" بی گناه و معصوم می‌خواد شوهرش رو از چنگال مادر بدجنس نجات بده.

از یک سو زنان ما به عنوان یک نسل جدید ادعا می‌کنن تبدیل به زنانی مستقل شدن و مدرن و امروزی هستن اما هنوزم که هنوزه علاقه اونها به مسائل خاله زنک بازی از این دست کمتر نشده که هیچ بیشتر هم شده و این خودش نشون میده که نقاب مدرنیته‌ای که زنان ما به چهرشون زدن تا چه حد تو خالیه، یک زن امروزی نباید خودش رو درگیر چنین خرافاتی بکنه و طوری که گویا شوهرش یک سگ قلاده دار هست که به صاحب نیاز داره و حالا جنگ بر سر مادر و همسر هست که ثابت کنن کدومشون صاحب اصلی اون سگ بیچاره هستن

پارت دوم تحلیل و بررسی سریال تردید هم همین‌جا تموم میشه، هرچند من خیلی دوست داشتم که کل مطلب رو توی یک مقاله جا‌ بدم ولی این مسائل متاسفانه به قدری بزرگ و عمیق هستن که میشه ساعت‌ها در موردشون صحبت کرد و اونها رو از منظر‌های متفاوت تحلیل و بررسی کرد با این حال هدف من از این سری مقالات صرفا نشون دادن سر نخ به بینندگان هست تا شاید در سری های بعدی اونها راحت هر چیزی که می‌بینن رو قبول نکنن و بیشتر از خودشون سوال بپرسن.

ارجاع به پارت اول مقاله از اینجا

ارجاع به پارت سوم مقاله از اینجا

پست شماره ۸ / ۲۳۳۴ کلمه
تاریخ ۴ مرداد ۱۴۰۲
سایت ویرگول

اتلاف وقتروحی روانیخیانت مردعروسی
هیچ مطلبی بی‌هدف نوشته نشده، با خوندن هر مقاله به اعماق ذهن و مغز من سفر می‌کنی و در مسیر شکافت و بررسی احساسات و دغدغه‌هام سهیم می‌شی پس با دقت بخون!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید