زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

وسواس شماره ۲: عکاسی وسایل کمد

نمای کلی وسایل اتاقم
نمای کلی وسایل اتاقم

حالا می‌رسیم به بخشی که کم کم رفتارهای عصبی و وسواس گونه خودشون رو نشون میدن و متوجه می‌‌شین چرا تو تمام سلسله مقالات من اصرار بر این دارم که این رفتار من یه جای کارش می‌لنگه!

این اتفاق معمولا بعد از تمیز کردن اتاق به صورت اساسی رخ میده یعنی یه مدتی به اتاق دست نزدم حالا اومدم تمیزش کنم و حسابی برق انداختم (در توان خودم و بر اساس منطق ذهن خودم) حالا یه چیزی مثل کرم توی وجودم شروع به وول خوردن می‌کنه یه چیزی که می‌گه:

خب حالا که اینقدر زحمت کشیدی تمیزش کردی چطوره از تمام وسایل‌هات یه عکس دسته جمعی با هم بگیری؟

و من به مغزم میگم:

خواهش می‌کنم بس کن زهره همین ۴ ماه پیش این پروسه رو تکرار کردی و منو مجبور کردی از همه چیز ریز به ریز عکس بگیرم، دوباره تکرارش نکن

و مغزم میگه:

اوه خواهش می‌کنم ببین چطور دلت میاد، حیفه ها این همه زحمت کشیدی یه عکس قشنگ بگیره الان پاییزه عکس ها از تابستون قشنگتر میشه

و من می‌ذارم میرم و اون فکر شب و روز توی سرم تکرار و تکرار میشه یه جنگ دائمی بین من و افکارم که در نهایت با پیروزی افکارم و مغزم تموم میشه پس شروع می‌کنم به بیرون کشیدن وسایل داخل کمد تا از ذره ذره اونها فیلم و عکس بگیرم و برای آیندگان نگه دارم؟ واقعا نمی‌دونم هدف از اونها چیه!!

اما روال کار به این صورت هست:

کل وسایل داخل کمد دسته بندی شده شامل

۱_ بخش مانتو شلوار

۲_ بخش لباس‌های تو خونه

۳_ بخش اکسسوری

۴_ بخش کیف و کفش

۵_ بخش جزوه‌هام

۶_ بخش کارهای هنریم

۷_ بخش لوازم تولد

۸_ بخش لوازم التحریر

۹_ بخش لوازم هنری

۱_۹_ لوازم گلدوزی

۲_۹_ لوازم نقاشی سفال

۳_۹_ لوازم شمع‌سازی

و تک تک این وسایل توی پلاستیک‌های مختلف بسته بندی شدن و با نظم و ترتیبی که ذهن من بر طبق اون آروم می‌گیره پایین کمد پارچه‌ای من جای گرفتن حالا تموم این وسایل رو من بیرون میارم و می‌چینم تا به ترتیب ازشون عکس بگیرم اما اول با کلیات کمد لباس شروع می‌کنم یعنی همون چیزهایی که در ظاهر دیده میشه

بخش اول، مانتو شلوارها:

نمای کل مانتو شلوارها
نمای کل مانتو شلوارها

در مرحله اول تک تک این لباس‌ها رو بیرون میارم و می‌پوشم و تن می‌زنم و ازشون توی آیینه‌ کوچولویی که دارم عکس می‌گیرم بعدش اونها رو آویزون می‌کنم یه گوشه و تو اون حالت هم ازشون عکس می‌گیرم، بعد هر مانتو شلوار رو به صورت ست با شال یا کیف یا هر چیز ست مانندی اگر داشت روی ملافه سفیدی پهن می‌کنم و تو اون حالت هم عکس می‌گیرم

نمای پایانی کار عکاسی مانتو شلوارها
نمای پایانی کار عکاسی مانتو شلوارها

وقتی خیالم راحت شد که همه جور عکسی از داشته‌هام گرفتم جمعشون می‌کنم و یه گوشه می‌ذارم تا به قسمت بعدی برسیم

بخش دوم، لباس‌های تو خونه:

نمای لباس‌های تو خونه
نمای لباس‌های تو خونه

قسمت بعد عکاسی از لباس‌های تو خونه‌ایم هست، نه اینکه لباس‌های جذاب یا خاصی باشه کلا دو دست لباس مشکی و یه رنگ راه راه کرمی بیشتر ندارم و حق نداریم توی خونه لباس باز و راحت بپوشیم یعنی به غیر از موها همه جا باید پوشیده باشه اما نمی‌فهمم یه جور اصرار ذهنی بر اینکه از تمام وسایل داخل کمد تا حد امکان عکس بگیرم توی مغزم ایجاد میشه و من تسلیمم در برابر جنگی که در سرم دارم

لباس مجلسی کرمی
لباس مجلسی کرمی

به هر حال اون پشت مشت‌ها یه ست لباس کرمی مجلسی هم دارم که با کلی بدبختی و قرض و قوله گرفتم و خیلی هم برام عزیزه از اون جایی که توی مجالس عروسی فامیل ما هرکس پاهاش یا بازوهاش لخت باشه یه دختر خراب دیده میشه هیچوقت حق نداشتم حتی توی عروسی‌هایی که همه دار و ندارشون رو بیرون می‌ریزن من همچین لباس ظریف و زیبایی رو بپوشم!! حداقل عکسش رو می‌تونم بگیرم نه؟

بخش سوم، اکسسوری:

نمای طبقه بالای کمد
نمای طبقه بالای کمد

من بهش می‌گم اکسسوری اما در حقیقت گوشواره و گردنبند و امثال اینها نیست، چند تا کلاه و عینک فانتزی و کمربند و ساعت و بقیه هم لباس زیر و ابزارهای مخصوص به اونها هست، حالا وقتشه اینها که وسایل‌های طبقه بالای کمد محسوب میشه رو بیرون بیارم و ازشون عکاسی کنم

نمای کلی اکسسوری‌ها
نمای کلی اکسسوری‌ها

در مرحله اول تمام این وسایل روی میز که استودیو عکاسی ماست چیده میشه و ازشون یک نمای کلی در چندین زاویه گرفته میشه وقتی تمام زوایای مورد نظرم رو عکاسی کردم حالا وقتش هست که دونه دونه از هر کدوم اجزا عکاسی کنم

عکاسی جزئی هر وسیله
عکاسی جزئی هر وسیله

هر جز اون عکس کلی به صورت جداگانه و پارت به پارت با دیزاین خاصی برای هر وسیله عکاسی میشه

عکاسی جزئی هر وسیله
عکاسی جزئی هر وسیله

متاسفانه هیچ دلیل درست و منطقی برای این رفتار پیدا نمی‌کنم اما شاید نزدیک‌ترین چیزی که می‌تونم براش پیدا کنم اونم بعد از سالها کاوش و جستجو در خاطراتم و کند و کاو گذشته خودم و پرسیدن چرایی هر عملی که ازم سر میزنه به این نتیجه رسیدم که:

"ترس از دست دادن وسایل‌ها یا مادیاتی که بدست آوردم باعث میشه شروع به عکس گرفتن ازشون کنم گویا اگر فردا روزی همشون توی آتیش بسوزن یا دزدی ازم بزنه یا یه روزی از این خونه برم حداقل عکس‌هاشون رو با خودم ببرم"

که باز این ترس خودش به صورت زنجیره‌وار ریشه داره در ترومای کودکی بنده که زمانی ۱۲،۱۳ ساله بودم و مادرم خونه رو ترک کرد و من و برادرمم دنبال خودش کشوند و ما ۷ روز رو به اندازه ۷ سال زندگی کردیم و از همون زمان تصور اینکه اگه هیچوقت خونه برنگردیم و هیچوقت وسایلمو نداشته باشم چی توی دلم افتاد.

بخش چهارم، کیف و کفش:

بخش چهارم کیف و کفش
بخش چهارم کیف و کفش

این بخش شامل عکاسی کیف و کفش میشه، البته که من یه دونه کیف دارم فقط و این دو تا کفش هم با بدبختی خریداری شده ولی از هیچی بهتره ازشون یکجا و جداگانه عکس می‌گیرم و خیالم رو راحت می‌کنم

کفش محبوب
کفش محبوب

این کفش محبوب ترین کفش زندگی منه!!

یه زمانی که رویای همسر "آقای ایکس" شدن توی سرم بود این کفش‌ها رو خریدم تا با قد ۱۵۰ سانتی مسخرم به قد بلندش برسم چقدر خودم رو کنارش تصور می‌کردم و چه رویاهایی که باهاش می‌ساختم

شاید کیف ندارم اما این ساک مسافرتی هم خودش یه کیف گنده‌اس دیگه، این ساک رو با رویای رفتن از این شهر خریده بودم که جایی برم که دیگه برنگردم چه رویاهایی تو دلم جوونه زده بود!! واقعا امید حتی واهی‌اش هم قشنگه!!

جعبه جواهراتم تو بخش کیف و کفش
جعبه جواهراتم تو بخش کیف و کفش

این هم یکی از اون چیز‌هایی بود که با ذوق و شوق خریده بودم اون زمان خیلی یهویی برای یه تایم کوتاه شاید ۶ ماه یا یک سال رفتم توی فاز ازدواج کردن و هر روز به این فکر می‌کردم که بیدار بشم و برای آقام صبحانه درست کنم و بعد بشینم جلوی آیینه‌ آرایش کنم و به خودم برسم و جواهراتم رو از توی این جعبه زیبا بردارم و به گردنم بندازم اما خیلی زود همشون خاکستر شدن و این جعبه هم صرفا خاک می‌خوره یه گوشه فقط دلم خوشه ازش عکس بگیرم وگرنه اکسسوری و جواهراتی ندارم

بخش پنجم، جزوه‌هام:

نمای کلی جزوه‌هام
نمای کلی جزوه‌هام

جزوه‌هامم بخشی از دارایی‌های من محسوب میشن اونها حاصل سالها تلاش و زحمت من توی سرما و گرما به هر طرف دویدن هستن، اینکه هر بار یه دوره‌ای ثبت‌نام کردم و از خودم پرسیدم واقعا به چه درد می‌خوره اما اون زهره مثبت نگر گفت عیب نداره تجربه می‌شه برات حالا این تجربیات هیچ ارزشی ندارن متاسفانه!! اما هنوزم نگهشون داشتم و هنوزم جز به جز ازشون عکس می‌گیرم

بخش ششم، کارهای هنریم:

نمای کلی کارهای هنریم
نمای کلی کارهای هنریم

مرحله‌ای که دوست‌ داشتم هزار تا مدل کار داشتم تا ازش عکس بگیرم ولی به لطف کمبود بودجه نمی‌تونم از پسش بربیام اما همین‌ها هم برای من دلخوشی هستن همشون رو با عشق درست کردم و دوسشون دارم

هنر خامه دوزی
هنر خامه دوزی

می‌خواستم با این تابلوها نمایشگاه بزنم برای همین هم کلی زحمت کشیدم و تلاش کردم ولی وقتی به بابام گفتم همچین تصمیمی دارم فقط سرش رو تکون داد و این سکوت یعنی جایگاه خودمو بفهمم، با این وجود وقتی به "بابا لنگ دراز" عزیزم گفتم ۷۰۰ هزار تومن به کارتم زد تا دنبالشو بگیرم در حالی که یه کارگر پاره وقت بود از بابای بی‌وجودم بیشتر بهم اعتماد داشت

هنر خامه دوزی
هنر خامه دوزی

احساس می‌کنم پشت هر کدوم از کارهای هنریم یه درد و رنجی نهفته هست و همین هم کار رو برام سخت می‌کنه وقتی می‌خوام بنویسم بغضی به گلوم می‌چسبه نمی‌دونم چیکار کنم یا چطور توضیح بدم

هنر طراحی
هنر طراحی

این هم یک تلاش ناموفق دیگه بود، با چه ذوق و شوقی شروعش کردم و دلم می‌خواست به اون مرحله‌ای برسم که چشمای "آقای ایکس" رو طراحی کنم اما نتونستم چون پولش رو نداشتم و پولش رو ندادن و حمایت نکردن و منو ندیدن و کارگری هم کردم و جواب نداد ... و جواب نداد ... و جواب نداد

بخش هفتم، لوازم تولد:

نمای کلی لوازم تولد
نمای کلی لوازم تولد

این هم کل لوازم تولدی هست که دارم، راستش اینها رو به قصد نگه داشتن یا عکس گرفتن نخریده بودم برخلاف خیلی از وسایل بالا که حاصل عقده گشایی‌های زندگی من هستن که فقط می‌خواستم نمایش بدم اما اینها رو گرفته بودم تا یه تولد برای علی بگیرم همون تولدی که هیچکس برای من نگرفت رو من برای علی گرفتم با اینکه اون زمان واقعا دوسش نداشتم و بعدش اینها یه گوشه خاک خوردن و من یه جعبه پیدا کردم و انداختم توی جعبه و بعد هم همیشه با این وسواس عکس‌گیری ازشون عکس می‌گرفتم جز به جز!!

کلام آخر

بخش‌های شماره ۸ و ۹ رو طی پست‌هایی جداگانه معرفی می‌کنم چون هر کدوم زیرشاخه‌هایی دارن و به شدت پرملات هستن در نتیجه این مقاله تا همین‌جا به پایان می‌رسه و امیدوارم همین مقدار هم تونسته باشه بخشی از عذابی که من در ذهنم می‌کشم رو به تصویر بکشه، مرتب کردن و عکاسی کل وسایل زندگیم که همشون توی یه کمد جا گرفتن چون من حق بیشتری از این خونه ندارم واقعا روزها زمان من رو می‌گیره و من نمی‌فهمم چرا هر سری همون کار مسخره رو هر چند ماه تکرار می‌کنم و اگر انجامش ندم مثل خوره میره توی جلدم و من رو به جنون می‌رسونه!!!

پست شماره ۳۹ / ۱۶۹۴ کلمه

تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۲

سایت ویرگول

عکاسیوسواس فکریوسواسوسواس فکری عملی
هیچ مطلبی بی‌هدف نوشته نشده، با خوندن هر مقاله به اعماق ذهن و مغز من سفر می‌کنی و در مسیر شکافت و بررسی احساسات و دغدغه‌هام سهیم می‌شی پس با دقت بخون!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید