امروزه و در وبگردی های مختلف به محتواهایی بر می خوریم که مثل خوره در انزوا روح را آهسته مي خورد و مي تراشد.
اين محتواها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما مردم عادت دارند كه اين محتواهای جذاب و باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش آمدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند آن را با لبخند، تمسخرآميز تلقي كنند.
حال اگر کمی در حوزه تولید محتوا فعال باشید و به تیتر و شروع مقدمه توجه کافی داشته باشید، حتما تا الان متوجه شده اید که این مقاله قرار است تا در مورد تکنیک آشنایی زایی در محتوا صحبت کند. اگر هم که در این حوزه فعالیت و اطلاعاتی ندارید جالبه بدونید که شما همین الان به خاطر همین تکنیک تا به اینجای مقاله را دنبال کرده اید، چرا که هیچ چیز جز صحبتی جذاب و آشنا مانند همین جملات ابتدایی کتاب بوف کور نمی تواند یک مخاطب خارج از حیطه محتوا را به خود جذب کند. (شما با خواندن جملات تامل برانگیز صفحه اول کتاب بوف کور به من اعتماد کردید تا این مقاله را بخوانید، حالا ازتون می خوام باز هم به من اعتماد کنید و در ادامه پست ویرگول همراهمباشید)
ببینید خیلی منطقیه که من مقدمه مقاله و با صادق هدایت شروع کردم و الان هم به کتاب (وقتی از دو حرف میزنم از چه حرف می زنم) موراکامی دست زدم(عنوانی که این روزها خیلی از نویسنده های بلاگبرای مقالات خودشون استفاده می کنند) اما بگذارید خیالتون و راحت کنم، امروز قراره در مورد همه این تیترهای جذاب صحبت کنیم و بفهمیم چرا همه تولید کنندگان محتوا اصرار دارند از این عنوان ها برای محتوای خودشون استفاده کنند.
حقیقتش اینه که همه ما نویسنده های حوزه وب خواه نا خواه داریم از تکنیک آشنایی زایی استفاده می کنیم تا مطالب خودمون و با جذابیت بیشتری منتشر کنیم. حالا اینتکنیک آشنایی زایی چی هست؟
تکنیک آشنایی زایی به معنای یادآوری و تکرار یک مفهوم آشنا برای مخاطب با هدف ایجاد لذت استتیک است. معمولا از این تکنیک برای سرودن یکترانه و یا متن ادبی که برای زنده کردن خاطرات گذشته نوشته شده، استفاده می شود تا فضای نوستالژیک آن مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. باید توجه داشت که آشنایی زایی و استفاده از مفاهیم کلیشه دو روی یک سکه هستند و کاربرد صحیح آشنایی زایی نیازمند دقت و هوشمندی نویسنده در استفاده از مفاهیم وتصاویرمرتبط است.
به زبان ساده تر ما تو تولید محتوا از این تکنیک برای جذاب تر شدن محتوامون استفاده می کنیم تا با استفاده از حس آشنای مخاطب نسبت به یک جمله یا عبارت معروف مخاطب را وادار به خواندن مقاله کنیم. استفاده از این تکنیک در کنار خلاقیت و اثربخشی محتوا جواب گو خواهد بود ،اما گاهی به دلیل رعایت نکردن این موارد این تکنیک به یک کلیشه معمولی و شاید آزار دهنده برای مخاطب تبدیل می شود.
منکتاب «هنر عشق ورزیدن» اریک فروم و نخوندم اما هر جا مقاله ای می بینیم که عنوانش شباهت زیادی به عنوان این کتاب داره خواه نا خواه ترغیب میشم بخونمش. مثلا یادمه چند وقت پیش تو یه سایت روانشناسی یه مقاله به نام (هنر خوب پرسیدن) و شروع به خوندن کردم. راستش محتوای مقاله خیلی هم اطلاعات خوبی بهم نداد ولی همین عنوان من و تحت تاثیر قرار داد، اونقدر که نیمی از مقاله اون نویسنده بخونم.
می خوام این و بگم که من با دیدن اون عنوان و پیش زمینه ای که نسبت به کتاب فروم داشتم تحت تاثیر قرار گرفتم و حس کردم نویسنده اون محتوا حتما این کتاب و خونده و شاید تو مقالش حتی به این کتاب هماشاره کرده باشه.
به نظر من ما می تونیم برای جذاب تر شدن محتوامون تو فضای دیجیتال یکم خلاقیت به خرج بدیم و به جای استفاده نادرست از جملات و عناونی که حس آشنایی به مخاطب می دن از عبارت های هیجانی و خلاقانه تری استفاده کنیم چرا که مخاطب با دیدن تیترهای کلیشه ای در فضای وب نگاه های متفاوتی به مقاله شما خواهد داشت.
بعد از خوندن اون مقاله روانشناسی چند تا حس و نظر مختلف داشتم:
همه این ها نظریه های دست اول ذهن من بود که بعد از خوندن مقاله هنر خوب پرسیدن به ذهنمرسید. اونم از دید یه مخاطب! حالا اگه قرار باشه اینتکنیک و از نگاه یه نویسنده بررسی کنیم چی؟
من وقتی قراره برای محتوای خودم عنوان جذاب انتخاب کنم دوست دارم همه ذوق نویسندگی که دارم و تو چند تا کلمه کوتاه که گوگل نشون می ده بنویسم و ویترین جذابی از مقاله خودم به گوگل ارائه بدم. به خاطر همین، گاهی دوست دارم با اسم فیلم ها، نمایش نامه ها و کتاب های مشهور دنیا بازی کنم و یه عنوان جذاب برای مقاله خودم انتخاب کنم.
مسئله اینه که برای بازی با اینعنوان ها راه های خیلی زیادی وجود دارد که متاسفانه بیشتر نویسنده ها ساده ترین راه ممکن را انتخاب می کنند و با یه تغییر خیلی جزیی و کم عنوان خودشون و انتخاب میکنه.
راستش و بخواهید نتیجه این کار نه تنها مخاطب و اذیت میکنه بلکه هیچ خلاقیتی هم توش وجود نداره.
به نظر من بهترین راه استفاده از تکنیک آشنایی زایی در تولید محتوای دیجیتال ارایه محتوای با کیفیته! همونقدر که ما برای اعتبار بخشیدن به محتوای مقالمون از یه عنوان معتبر و خاص استفاده می کنیم باید نسبت به کیفیت محتوای خودمون هم وسواس داشته باشیم. به زبان ساده تر یک عنوان پخته که با شباهت محتوایی یک کتاب یا مقاله مشهور نوشته شده باید محتوای مفید و پخته ای هم داشته باشه تا کاربر را از اعتماد کردن به نویسنده محتوا پشیمان نکند.
مثلا من وقتی مقاله هنر خوب پرسیدن و تو اون سایت روانشناسی و مشاوره خوندم فقط حس کردم نویسنده قصد داشته از حس آشنای من نسبت به اون عنوان سو استفاده کنه تا من راضی به خوندن اون مقاله بشم. چون مقاله موجود در اون سایت اصلا کیفیتی که فکر می کردم و نداشت و از همه مهم تر راه حل مناسبی برای خوب پرسیدن و اینکه چرا خوب پرسیدن یک هنر است را ارائه نکرده بود.
جالبه بدونید که در مقابل افرادی که همیشه از این تکنیک به عنوان یک ویژگی مثبت برای مقاله هاشون استفاده می کنند، عده ای هستند که به صورت کامل آشنایی زایی را قبول ندارند! چرا که این نویسنده ها دقیقا همون هایی هستند که طرفدار شدید آشنایی زدایی هستند. حالا به نظر شما آشنایی زدایی چیه؟
آشنایی زدایی از جمله تکنیک های مهم در حوزه ادبیات است که توسط ویکتور اشکلوسفکی در کتاب هنر به مثابه تکنیک (درست فکر کردید حتی عنوان مقاله منهم از این کتاب انتخاب شده) در سال ۱۹۱۹ مطرح شد. داستان اصلی این تکنیک این است که هدف هنر انتقال حس چیزهاست آنگونه که ادراک میشود نه آنگونه که دانسته می شود. از این رو هنر با افزودن بر دشواری و زمان فرایند ادراک، از آنها آشنایی زدایی می کند.
در این تکنیک نویسنده باید در فرایند نوشتن آشنایی زدایی انجام دهد تا زبان از چارچوب کسل کننده متعارف و قاعده مند خود خارج شود و با متنی متفاوت از حالت معمولی روبه رو شوند. در این خصوص باید توجه داشت که محتوای ما از با ناآشنایی به سراشیبی بی مفهومی و بی معنایی زبان نرسد بلکه مخاطب را برای پیدا کردن سر نخ محتوا و درک افق های تازه مفهومی بکشاند.
از وقتی در مورد آشنایی زدایی در محتوا تحقیق کردم متوجه شدم باید تا جایی که میتونم خلاقیت خودم و تو نوشتن محتوا بالا ببرم تا مخاطب مقاله هامو با فضاهای جدید و تاثیر گذار نوشته هام هیجان زده کنم. مثلا من اگه جای نویسنده اون سایت روانشناسی بودم میتونستم تو مقاله (هنر خوب پرسیدن) سیر محتوایی جذابی و پیش روی مخاطبم قرار بدم و یه داستان آموزشی و جذاب و به مخاطب خودم ارائه بدم. در این شرایط هم تونستم کیفیت محتوای خودم و بالا ببرم و هم تونستم با استفاده صحیح از تکنیک آشنایی زایی، آشنایی زدایی و هم تو متن مقاله خودم به کار ببرم.
استفاده کردن و یا نادیده گرفتن کلیشه هایی مانند آشنایی زدایی با عبارت های آشنا، به ذوق و سلیقه تولید کننده محتوا بستگی دارد اما به نظر من ما می تونیم از همه ای عنوان های به ظاهر دستخورده شده بهترین سرنخ ها را برداریم و به عبارتی بهترین محتوای خود را با استفاده درست از این تکنیکارائه دهیم. حالا نظر شما چیه؟ به نظر شما چطور می تونیم از این تکنیک به درستی استفاده کنیم؟ راستی از نظر شما آشنا ترین عنوانی که همیشه برای شما این تکنیک را یادآوری می کند کدام عنوان است؟