نقد و تحلیل سریال افعی تهران
‼️خطر اسپویل‼️
سریال افعی تهران در ژانر درام _ اجتماعی به نویسندگی پیمان معادی است. این سریال از معدود فیلمهای ایرانی است که جنبهی روانشناسانه دارد. میتوان گفت ما فیلمهایی با ژانر اجتماعی کم نداریم؛ اما فیلمی که ژانر روانشناختی داشته باشد و سعی بر تحلیل اختلالات افراد باشد بسیار کم داریم. اما سریال افعی تهران سعی کردهاست به گونهای پازل مانند بین آسیبهای کودکی و تاثیرات آن در بزرگسالی ارتباط نزدیکی به وجود آورد. فیلمنامه به گونهای است که با قطعیت تحت نظر یک روانشناس یا حداقل بر اساس تجارب کسب شده از سمت فیلمنامهنویس نوشته شدهاست. زیرا این ارتباط روانشناختی، وسیع، و هوشمندانه نمیتواند صرفا کار یک بازیگر یا فیلمنامهنویس ساده باشد.
سریال در مورد شخصیت آرمان بیانی ساخته شدهاست. وی سعی دارد تا قبل از پنجاه سالگی اولین فیلم خود را که برگرفته از یک پروندهی جنایی واقعی به اسم افعی تهران است را بسازد. افعی تهران قاتل زنجیرهای است که با شناسایی افراد کودک آزار با سم اقدام به کشتن آنها میکند. آرمان یکی از افرادی است که در کودکی تحت ظلم و شکنجهی پدر خود بوده و حال آسیبهای کودکی نه تنها او را رها نکردهاست بلکه هنوز هم با آنها دست و پنجه نرم میکند. وی حال میخواهد با ساخت این فیلم کمی روح آسیبدیدهی خود را تسلی دهد و تهدیدی باشد برای تمام کودکآزارهایی که در جامعه وجود دارند.
نکتهی مدنظر که قوی بودن سریال را به خوبی به تصویر میکشد، فلشبکهایی است که از کودکیِ آرمان در فیلم وجود دارد و نشان میدهد که آرمان هنوز هم تحتتاثیر گذشتهی خود است. او برای رفع آسیبهایش به روانشناس مراجعه میکند.
آرمان پدری زورگو و قلدرمآب داشته که همیشه آرمان و مادرش را به باد کتک میگرفته و مادری به ظاهر دلسوز و مهربان که کتکخور پدر بوده و دم برنمیآورده. آرمان در کودکی مادر خود را همچون فرشتهای مهربان و پدر را مقصر تمام دعواها میدانسته. گمان میکرد صدای هرکس که بلندتر باشد مقصر اوست. در صورتی که در یکی از فلشبکها میبینیم که مادر آرمان همسرش را به گرفتن نزول سوق میداده و با تصمیمهای نابهجا همسرش را راهی زندان میکند و پس از آن، خود با مرد مورد علاقهی خودش ناپدید میشود و آرمان را در کودکی نزد خالهاش رها میکند.
به طور کلی افرادی که در کودکی مورد آزار و اذیت والدين خود قرار گرفتهاند. در بزرگسالی میتوانند شخصیتی ترسناک داشته باشند. اول: این کودکان معمولا فقط از والدین خود آزار و اذیت دیدهاند و خبری از محبت والدین وجود نداشته آنها را تبدیل به افرادی وابسته میکند که این وابستگی ناایمن است و میتواند با وابستگیهای نابهجای خود اسباب ضربههای روحی از افراد مختلف را به دنبال داشته باشد. دوم: این کودکان معمولا افرادی بزهکار میشوند که ممکن است به قاتل و جنایتکار نیز تبدیل شوند. حتی اگر فرد به موقعیت اجتماعی خوبی برسد ولی با استفاده از موقعیت و شغلی که دارد از هر راهی استفاده میکند تا زخمی که در کودکی به او وارد شدهاست را به دیگران بزند.

علیرغم اینکه سریال، سریالِ قوی است اما نقطهضعفهایی نیز بر او وارد است. در برخی از سکانسها فیلم به قدری سریع پیش میرود که بیننده را دچار ابهام میکند. به طور مثال تا قبل از آنکه آرمان و مژگان (تراپیست آرمان) همدیگر را در خیابان ببینند، بین آنها خبری از حس و علاقه وجود نداشتهاست اما بعد از دیدارشان در خیابان، ناخودآگاه مجذوب یکدیگر میشوند و بدون مقدمه شروع به حرفهای محبتآمیز میکنند. یا اینکه چه چیزی حس کنجکاوی را در مژگان به وجود آورد که در جستجوی پروندهی پزشکی مادر آرمان برود و آن را مورد بررسی قرار دهد؟!

مسئلهی دیگری که از آن میتوان به عنوان نقطهضعف از آن یاد کرد؛ موسیقی متنهایی است که به صورت نابهجا در اکثر قسمتهای سریال آورده شده و به نظر میرسد کاربرد آن صرفا برای این بوده که سریال را طولانی کنند و کاربرد چندان موثری در سریال نداشتهاست.
سریال افعی تهران تلنگری است برای کسانی که تربیت کودکان را جدی نمیگیرند و به اصول تربیتی غیرمنطقی پایبند هستند.
