مرا جز گفتن وصف تو ای دلبر شعار نیست
مرا دیگر به عالم جز فغان و ناله کاری نیست
ز هجر روی ماه تو شب از روزم نمی دانم
بیا بنگر که دل را بی تو دلبر غمگساری نیست
کجا رفتی چرا رفتی چه دیدی از من مسکین
بیا ای نازنین کآخر مرا بی تو بهاری نیست
مرا دردی است بی درمان بیا دردم مداوا کن
همانا هیچ دردی بدتر از چشم انتظاری نیست
تو رفتی بی خبر آخر چرا ای بی وفا دلبر
نگفتی بی تو دل را مونس و غمخواری و یاری نیست
مرا جز عشق تو همدم نباشد اندر این عالم
مرا جز یاد تو محرم به عالم راز داری نیست
مرا تا نیمه جانی هست بهر دیدنم بازآ
چرا که پنج روز عمر ما را اعتباری نیست
من علی از عشقت شدم مجنون صحرا گرد
ز دیده اشک می بارم چه سازم اختیاری نیست