ترک گناه و فتنه و شر ترک آرزوست
چون آرزو برای بشر بدترین عدوست
از خلق آنچه می طلبی از خدا طلب
زیرا که خلق هر چه ببخشد از آن اوست
آزاده آن کسی است که در گیر و دار دهر
در پشت سر همان که چو آیینه روبروست
گنجی گرانبهاست تو را آبرو ولی
ریزی به پای خلق خیالت که آب جوست
چشم طمع به سفره رنگین کس مدوز
زیرا خورشت عزت تو حفظ آبرویت
حرف نکو دلیل دل آگاهی تو نیست
آگه دل آن کس است که اعمال او نکوست
بی جست و جوی گمشده پیدا نمی شود
یابنده آن کس است که مشغول جست و جوست
علی گفت تا که بماند به روزگار
ترک گناه و فتنه و شر ترک آرزوست