هنگامی که او دم زند ...

تقدیم به کتایون و نازنین و مصطفی و تمام کاربرانی که با دم یا نفس یا کلام خودشون رنگ جدیدی به زندگی می‌بخشند.

اسم این آهنگ هست When She Breathes. قبلا به اشتباه فکر میکردم سروده جاربو باشه. اما خب به نظر میرسه شاعر این شعر خود گیرا است و جاربو فقط یه خواننده است:

When she comes here, then we'll see
Then we'll know, then we'll breathe
In her shadow, the Sun was born
In her shadow, a new world will form

با آمدن او بینا خواهیم شد.
بعد از آن، [بر حقیقت امور] آگاه خواهیم شد و نَفَس تازه خواهیم کرد.
تحت سایه او، خورشید زاده شد.
تحت سایه او، عالَمی تازه شکل خواهد گرفت.

When she breathes, when she breathes
When she imagines that she breathes in me

هنگامی که او دم زند، هنگامی که او دم زند،
هنگامی که او در تصوّر خویش [از روح خویش] در من دمد.

When she breathes, when she thinks it once
In the field, steel grass will grow
And from Heaven, she'll rain down the Sun
And turn the living into sand

هنگامی که او دم زند، هنگامی که او یک بار به آن فکر کند،
از خاک، سبزه پولادین رشد خواهد کرد
و از آسمان، او خورشید را نازل خواهد کرد
و زندگان را بدل به ریگ خواهد کرد.

And we breathe her holy air
And we walk this poison place
Made from an emptiness where time was never
Dreamed by one mind so sad as mine

و ما از نَفَس او تنفّس می‌کنیم
و ما در این مکان زهرآلود که از هیچ ساخته شده گام برمی‌داریم
...........

When she breathes, when she breathes
When she thinks it once, when she breathes in me

هنگامی که او دم زند، هنگامی که او دم زند،
هنگامی که او یک بار به آن فکر کند، هنگامی که او [از روح خویش] در من دمد.

این از شعر

متاسفانه نتونستم این بخش (where time was never Dreamed by one mind so sad as mine) از شعر رو ترجمه کنم.

دو تا نکته مهم داره.

اول، این اشعار و اشعار قبلی همگی در دهه 90 سروده شدند. در ادامه باز هم از اشعاری که مایکل در این دهه سروده، ترجمه خواهم کرد.
درون‌مایه مشترک همه این اشعار، یه نوع پوچی و بدبینی به زندگیه. با وجود اینکه برای مثال در این شعر از وجود یه منجی (از بین خود انسان‌ها) سخن گفته میشه، اما مشخصه که نگاهش به طبیعت و زندگی بسیار منفیه.
اما بیست سال بعد، نگاه گیرا به زندگی عوض میشه و این دگرگونی در اشعارش هم بروز پیدا میکنه.
اگه گیرا در همین نگاه منفی ثابت باقی می‌موند، شخصا بهش اهمیتی نمی‌دادم.

دوم، بدون شک، این زن اون دختر جوان و آزاد رو درون خودش داره.

پ.ن: از این سه نفر نام بردم، چون بیشترین حرف تازه رو از زبان این سه و علی‌الخصوص، کتایون شنیدم.