چرا شیعه بودنم به دردم میخوره؟


در دنیای پر از تکنولوژی و استرس امروز، #شیعه بودن به چه دردم میخوره ؟ #دین به چه دردم میخوره ؟ خب قاعدتا من باید طبق یک سبک زندگی ( یا لایف استایل ) حرکت کنم. یکمی دنبالش چرخیدم با خودم گفتم ببینم من که توی شناسنامه ام نوشته شیعه ، آیا چیزی داره که بهش افتخار کنم یا بتونم ازش الگو برداری کنم و برای زندگی ام به درد بخوره ، اینجا رفتم سراغ یکی از افرادی که هم تاریخ را خوب بلده و هم روی شیعه کار کرده است. آقای حامد کاشانی . ایشون هم سخنرانی های خیلی عالی دارد و هم کل سخنرانی را به متن در سایتش منتشر میکند و هم برای حرف هایی که زده رفرنس ارائه میدهد و معلوم هست که کار تحقیقاتی کرده است. پس از این ممبری هایی نیست که همینطوری از ذهن خالی خودشون یه چیزایی به هم می بافند.

خب ایشون بحث جالبی را مطرح کرده که شیعه اصلا از کجا شروع شد و به چه کسایی شیعه میگن ، که اگر میخواهید این بحث بسیار جالب را دنبال کنید از عنوان سیر تکون عقاید شیعه در سایت ایشون استفاده کنید. اما یکی از جاهایی که میشه یک مرام را شناخت نحوه برخورد افراد اون مرام هنگام قدرت و با دشمنهاشون هست.

تکه از تاریخ که آقای کاشانی در سایتشون منتشر کرده خیلی جال هست. این تکه بخشی از حوادث جنگ جمل می باشد. داستان از جایی شروع می شود که عایشه ( همسر پیامبر و دختر ابوبکر ) به حفصه ( همسر پیامبر و دختر عمر ) نامه می نویسد:



این همسر پیامبر به آن همسر پیامبر نامه نوشت. دو نفر در رتبه‌ی امّهاتِ مؤمنین، که بعداً عرض خواهم کرد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رتبه را از این‌ها گرفت.
معلوم است که ما امروز در جهان اسلام اهانت نمی‌کنیم.
ببینید انصافاً چقدر شیعه مؤدّب است.
اگر خانمی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لشکر کشیده بود و حداقل هفتصد نفر از یاران پیغمبر را مُثله کرده بود و بعد پیغمبر با لشکری با آن‌ها جنگیده بود و آن‌ها را شکست داده بود، بعد از جنگ آن‌ها را عفو کرده بود، آن زن را در نهایت احترام به شهر خودش برگردانده بود، بعد وقتی پیغمبر از دنیا می‌رفت، کنیزک‌های آن زن می‌رقصیدند. شما به آن زن چه می‌گفتید؟
انصافاً ما خیلی مؤدّب هستیم، اگر حرف نمی‌زنیم، اینطور نیست که نظر نداریم، بنا به مصالحی نمی‌خواهیم اظهار نظر کنیم، الآن از حقایق می‌گوییم، اما نمی‌خواهیم اظهار نظر کنیم. اما این بدین معنا نیست که حرف نیست، یا بشود قبح فعل آن فرد را با دریا دریا تطهیر کرد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مدینه بود و سرباز نداشت، این‌ها با سی هزار نفر و پولِ دزدیِ یمن… بیت المالِ یمن در دستِ حاکم عثمان به نام «یَعْلَی بْنِ مُنْیَه» بود، یعنی ششصد هزار سکّه، این پولِ اولیه‌ی سپاه جمل است. بعد که به بصره رسیدند، بیت المالِ بصره را غارت کردند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که در مدینه لشکر نداشت، با پانصد نفر راه افتاد، وقتی حضرت به «ذی‌قار» رسید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به کوفیان پیغام داد که لشکری فراهم کنید.
سپاه جمل به بصره رسیدند و حدود هفتصد نفر را با وحشی‌گری کشتند و بیت المال را دزدیدند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بیابان است و نیرو ندارد، این‌ها رسیده‌اند و شهر را غصب کرده‌اند.
این خانم به آن خانمِ دیگر نامه نوشت…
«لَمَّا نَزَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَا قَارٍ»[10] وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ذی‌قار رسید که به مردم کوفه نامه‌نگاری کرد که بیایید تا برویم و بجنگیم، «كَتَبَتْ عَائِشَةُ إِلَى حَفْصَةَ أَمَّا بَعْدُ» عایشه به حفصه گفت «فَإِنِّي أُخْبِرُكِ أَنَّ عَلِيّاً قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ» علی به ذی‌قار رسیده است…
از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عذرخواهی می‌کنم…
«وَ أَقَامَ بِهَا مَرْعُوباً خَائِفاً لِمَا بَلَغَهُ مِنْ عِدَّتِنَا وَ جَمَاعَتِنَا» از این موضوع ترسیده است که ما سی هزار نفر هستیم و او پانصد نفر، جمعِ ما پُرقدرت و در شهر است، علی در آن بیابان گیر کرده است.
این جمله را نمی‌گویم، یک مثالی زد و اهانتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد، که بزودی علی را سَر خواهیم برید.
حتّی مسیحیان مورّخ این موضوع را گفته‌اند که اگر آن‌ها در جمل پیروز می‌شدند، کربلا در جمل رخ می‌داد. در جمل شکست خوردند که نتوانستند آن کارها را کنند.
حرف بسیار زشتی زده است که نمی‌توانم بگویم. دیگری که در مدینه بود شنید، «فَدَعَتْ حَفْصَةُ جَوَارِيَ لَهَا» حفصه به کنیزک‌های خود گفت که بلند شوید، «يَتَغَنَّيْنَ وَ يَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ» شروع کردند به خواندن و دف زدن و رقصیدن، و گفت اینطور بگویید…
در آن شعر اهانت مستقیم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، با فحش دادن به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع کردند به رقصیدن.
اگر کسی تاریخ را نداند می‌گوید معاویه سَبّ علی را رواج داد. در صورتیکه معاویه راهی که این‌ها رفتند را توسعه داد.
«جَعَلَتْ بَنَاتُ اَلطُّلَقَاءِ يَدْخُلْنَ عَلَى حَفْصَةَ» دخترانِ طُلَقاء، کس و کار بنی امیّه صدا را شنیدند و به خانه‌ی آن‌ها رفتند و «وَ يَجْتَمِعْنَ لِسَمَاعِ ذَلِكَ اَلْغِنَاءِ»، عدّه‌ای تماشاچی شدند و عدّه‌ای با فحش دادن به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌رقصیدند.
این موضوع برای سال 35 است، «فَبَلَغَ أُمَّ كُلْثُومٍ بِنْتَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»… اولین مرتبه نبود که حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس یزید اهانت دیدند، آن روز به حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها خبر دادند که همه به سمت خانه‌ی حفصه می‌روند، «فَلَبِسَتْ جَلاَبِيبَهَا وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِنَّ فِي نِسْوَةٍ مُتَنَكِّرَاتٍ» با روی پوشیده و پوشیه وارد جلسه شد و وسط جلسه نشست، «ثُمَّ أَسْفَرَتْ عَنْ وَجْهِهَا» پوشیه را برداشت، همینکه او را دیدند، «فَلَمَّا عَرَفَتْهَا حَفْصَةُ خَجِلَتْ» حفصه خیلی خجالت کشید، «وَ اِسْتَرْجَعَتْ» گفت: ببخشید.
حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها فرمود: «لَئِنْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَيْهِ اَلْيَوْمَ» اگر امروز تو و آن زن که به بصره رفته است پشت به پشت هم دادید که با علی بجنگید، این که حرفِ جدیدی نیست، «لَقَدْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ».
خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی تحریم به این دو نفر می‌فرماید: «وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ».[11]
شما یک مرتبه پشت به پشت هم دادید و به پیغمبر خیانت کردید و خدا هم محکم بر دهانتان زد، هنوز توبه نکرده‌اید.
اینکه کسی بخواهد وصایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را انکار کند، اصلاً در دوره‌ای کسی به خودش اجازه نمی‌داد… خط‌شکنِ این خطوطِ قرمز، این دو نفر بودند.



با این همه بی تربیتی و زشت کاری آخر قصه جمل این شد که حضرت امام حسن علیه اسلام پاهای شتر ( مرکز مدیریت جنگ جمل روی یک شتر بود ) را قطع کرد و شیرازه سپاه از هم باز شد و جنگ پیروز شد و عایشه دستگیر شد

اما امیرالمونین علیه السلام ایشون را با تعداد سوار کار زن که طوری لباس پوشیده بودند که معلوم نبود به خانه اش فرستادند.

خب من مرامی که این همه صبر و گذشت توش وجود داره را دوست دارم ، بهم آرامش میده، بهم جرات میده که با یک خیال راحت از ظلم هایی که بهم میشه بگذرم از اطرافیانم بگذرم و اینطوری آرامش به جامعه ما بر میگرده. نه این که طبق روال دنیای امروزی همیشه و از همه کس توقع داشته باشم و همش دنبال پس گرفتن حقم باشم و همه اش با همه دعوا کنم . این مرام #انتقام_جویانه که امروز همه دنبالش هستند را دوست ندارم با مرام آرامش بخش امیرالمونین یعنی گذشت زندگی ام را میگذرانم.