«مرا بخوان به کاکتوس ماندن»
تولدم خیلی مبارک، تاسوعا هم تسلیت.
تولد اکانت هامم امروز می گیرم. دو سال و دو ماه و شیش روز پیش، اکانت ویکی پدیام متولد شد. ۳۰ خرداد بوده. ۳۰ تیر پارسال هم اکانت ویرگولم متولد شد. خودمم یه ۱۷ سال پیش، یه پنج مردادی که پنجشنبه بوده متولد شدم. آره، حاضرم تاریخ تولدمو بفروشم؛ به هر حال توو هم نسل های ما، همه یه روز رندوم متولد می شدن. منم یه روز رندوم متولد شدم، فقط شاید خوش شانس بودم. برام زیاد مهم نیست، ولی وقتی اومدم توو این سیاره مزخرف؛ ۱۳۸۵٫۵٫۵ بود.
خلاصه که، کادو هامم؛ یه تبر از بابام کش رفتم [اسمش هم میکا س]، دسترسی گشتزن توو ویکی پدیای فارسی گرفتم، توو یک میلیون و دویست هزار تا کاربر، من ۲۵۶ امین گشتزن ویکی پدیای فارسی ام؛ نگهبانی میدم. دیگه، بابامو راضی کردم ازش ۳ میلیون فاکینگ تومن قرض بگیرم و با پسانداز خودم و هزار و یک بدبختی، کامپیوترمو ارتقاع بدم و برم توو کار کسب درآمد از گیم. کادوهایی که به خودم میدم هم، رنگ کردن اتاقم (بعد از مسافرت و به رنگ خاکستریآبی)؛ درست کردن مجموعه پادکست هام با اسم نقطه آبی کمرنگ و تموم کردن طراحی بازی تخته ایم.
پستی که توو دفتر نوشتمو شاید بعدا جدا از این منتشر کنم. دستاورد هایی که نوشته بودم، از گفتن دوسِت دارم، بود تا قطع درخت با تبر و ساخت هرم ماسه ای:
اکانت ویکی پدیام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
جهان پیر است و بیبنیاد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دانشگاه، بیمارستان، خوابگاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
"من و بچههای کلاس پشتتیم"