روز نوشت - 4

مثل همیشه تو روز نوشت از همه‌چیز حرف میزنم. دوست داشتید بخونید :)
موزیک هم از سیاوش کامکار. لذت ببرید :)



  1. هیچ وقت زبون روزه نرید دانشگاه. اگر هم می‌رید، از صبح تا دم افطار نرید، اگر هم رفتید دعا کنید استادی باشه که سر کلاسش تمایل به خودکشی پیدا نکنید :)
  2. درحال حاضر فندک تب‌دار چاوشی در هندزفری داره پلی میشه. به به :)
  3. چرا توی کرج فضای کار اشتراکی وجود نداره؟ و چرا من دهنم داره صاف میشه بابت نبود همچین چیز خوبی تو کرج؟ ای تف...
  4. یه سررسید نو برای سال جدید به دستم رسید. ذوق بی‌پایان از دیدن ورقه‌های خالی‌ای که آماده نوشته شدن هستن :)
  5. تِرَک رفت روی عمو زنجیرباف چاوشی. انصافا شعر حسین پناهی به تنهایی ویران کننده هست، صدای چواشی هم میاد که دیگه اصلا یه ترکیب بینظیری میشه. یه شعر دیگه هم داره حسین پناهی به نام
    "این بود زندگی" اونم فوق‌العادست :)
  6. کتاب نبرد حق و باطل از استاد مطهری تموم شد. حقیقتا انتظار مواجه شدن با یه تفکر به این بزرگی رو نداشتم. کِیف کردم. بقیه کتاب‌هاشون هم رفت تو لیستم :)
  7. از مزایای خواهر داشتن اینکه اون با ماشین گاز بده، من مثل اسب از شیشه بیام بیرون رو پل جیغ بزنم. عمیقا حس بینظیری داره. کلا باد میخوره تو صورتم، ریست میشم :)
  8. چه داستان عجیبی شده بورس. تازه داره خوش میگذره :)
  9. تا حالا شده از یکی بدون اینکه از نزدیک دیده باشیش خوشتون بیاد؟ من الان اونجام. ترکیبی از حس‌های مختلف که توضیح مناسبی براشون ندارم. چه عجیب :)
  10. حس ختام از جناب کاظم بهمنی
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته
کاش نقاش تو این قدر هنر مند نبود