?مردان به طور کلی کمتر از زنان دربارهی مسائلی مثل افسردگی درخواست کمک میکنند، با این حال بیش از سه چهارم خودکشیهایی که منجر به مرگ میشوند مربوط به مردان است. واضح است که در چنین موضوعاتی، به اندازهی کافی به مردان کمک نمیشود. گفتمانهایی که درباب مشکلات مردان صورت میگیرند و نحوهای که دربارهی این مشکلات صحبت میکنیم، نقش مهمی را در این باره ایفا میکند.
امروزه، زبان ضدمرد و تئوریهای مردانگی سمی، ما را از آدرسهای واقعیِ مشکلات مردان دورتر ساختهاند و باعث شدهاند بجای بهبود وضعیت مردان با چالشهای بیشتری روبهرو شویم.
?تئوری مردانگی سمی میگوید «جامعه از مردان میخواهد قوی باشند و خودشان با مشکلات خود کنار بیایند» اما وقتی ما بجای همدلی و پرداختن به مشکلات مردان، این مشکلات را سادهانگارانه به مردانگیسمی آدرس میدهیم در واقع دوباره از مرد میخواهیم قوی باشد و خودش با مشکلات خود کنار بیاید، این موضوع باعث میشود مردان در یک چرخهی سرکوبگر بسر ببرند و نتوانند از آن خارج شوند :
جامعه حساسیت کمتری نسبت به رنج مردان دارد، این حساسیت کمتر، در بسیاری از رفتارهای اجتماعی انسان نمود یافته و کلیشههای جنسیتی ایجاد کردهاست، برای مثال مردم تمایل دارند از جان مردان بیشتر چشمپوشی کنند¹، مردم تمایل دارند آسیب کمتری به زنان برسد²، یا برای مثال رانندگانی که باعث مرگ زن میشوند مجازات طولانیتری نسبت به رانندگانی که باعث مرگ مرد شدهاند، دریافت میکنند³. تمامیِ اینها حاکی از حساس نبودن جامعه نسبت به رنج مردان است. عدم حساسیت به رنج مردان، خود باعث ایجاد کلیشههای دیگری میشود : کلیشههای سنتی مانند "مرد گریه نمیکند" که حتی در جوامع مادرسالار مثل مینانگ کابائو هم دیده میشود⁴. و همچنین کلیشههای جدید مانند تئوری مردانگی سمی که با قربانینکوهی، مردان را برای رنج خودشان سرزنش میکند. در نتیجهی کلیشههای سنتی و مدرن، یک فضای سرکوبگر ایجاد میشود که مردان را به سکوت وا میدارد. سکوت مردان هم باعث میشود جامعه نسبت به رنج مرد آگاه نشوند، و عدم حساسیت به رنج مرد تداوم مییابد.
?با وجود این فضای سرکوبگر، پسران و مردان نشان دادهاند که میتوانند با همدلی و همدردی تابوها را خرد کنند و زنجیرهی سکوت را در هم شکنند.
"از سربازی بگو" نمونهی خوبی از این تابوشکنی بود. بیست سال پیش اگر مردی دربارهی سختیهای سربازی حرف میزد ممکن نبود به تمسخر گرفته نشود، اما امروز با تلاش مردان و زنان برای برابری جنسیتی، قدمهای خوبی در جهت همدردی با سرباز و مخالفت جمعی علیه سربازی، برداشته شدهاست.
ما پذیرفتهایم که سلامت زنان و کودکان متاثر از عوامل اقتصادی، اجتماعی و محیطیاست اما چنین پذیرشی هنوز برای مردان اتخاذ نشدهاست و ما مشکلات مردان را درون خودشان و نتیجهی انتخابهای ضعیف خودشان تصور میکنیم که باید از شر آن خلاص شوند، اما لازم است به این درک برسیم که سلامت مردان هم متاثر از عوامل اجتماعی است و همگی باید در ارتقای آن سهم خود را بجا آوریم.
امید است درحالی که مردان را به ابراز رنج و شکستن سکوت و دعوت میکنیم، جامعه را از سوگیری خود نسبت به رنج مردان آگاه سازیم تا جو سرکوبگر و ضدمرد کمرنگتر شود و فضایی امن برای بیان شدن رنج مردان حاصل گردد.
پ.ن : خواندن مقاله Beyond Masculinity هم پیشنهاد میشود.
sources :
1: The Thorny Challenge of Making Moral Machines: Ethical Dilemmas with Self-Driving Cars
2: Moral Chivalry: Gender and Harm Sensitivity Predict Costly Altruism
3: Sentencing in Homicide Cases and the Role of Vengeance
4: The Inequality of Right and Obligation of Minangkabau Men in Matrilineal System