با آحاد مختلف مردم و هنرمندان ، بواسطه کار خود ارتباط داشته ام و وظایف گوناگون اجرایی دولت را می شناسم.
حسرت
گذراندم چه عمری به قماری
و نپختم سفالی به تنوری
و ندیدم به راهی صبوحی
و نبودم به آنی خماری
شده ام گم در این وادی حسرت
و ندیدی که اسیری برهانی
و ندارم دیگر هیچ مگر جان
و امیدی به خریدی به یاری
شود آیا بشوم بر سر راهش
و نهد بر سر من تاج نگاهی
شود آیا گذرد بر در مایی
و رهد از تن ما رنج نهانی
و نمانده مگر مهر پناهی
و بخواهم به آهی مجالی
مطلبی دیگر از این انتشارات
عذر
مطلبی دیگر از این انتشارات
بخوانم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیال