با آحاد مختلف مردم و هنرمندان ، بواسطه کار خود ارتباط داشته ام و وظایف گوناگون اجرایی دولت را می شناسم.
نیم
نی نیم اهل طرب و ز طلب آکنده شدم
در طلب روی نگار، شمع چو آیینه شدم
زیر و زبر گر بشوم، راحتم و نیست غمی
جمله برم بر می ناب دست و آسوده شدم
قند به روی شکر و مست نا خورده شراب
و ز لب لعل مهر او ، شهر به آشوبه شدم
عقل رود از دل و جان، گر بنهد بر سر من
پای خود آن مشق نگار، عاشق دلداده شدم
روزی خلق عیش حیات، سهم من آمد ممات
مردم و تا زنده شدم و ز مهر پاینده شدم
شکر که اندر هوسش لایق وصل او شدم
نیست بدم، زنده شدم درخور آینده شدم
گفت که آتش نشوی و ز رخم آگه نشوی ؟
بین که آذر شدم و سوختم و ساخته شدم
مطلبی دیگر از این انتشارات
بندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
عمر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیال