معرفی کتاب ستارگان شوم بخت ما
این کتاب ( ستارگان شوم بخت ما ) بهترین رمان انتخاب شده سال از نظر است.
کتاب ستارگان شوم بخت ما با توصیف زندگی دشوار هیزل آغاز می شود.هیزل با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند .نا امیدی نخستین حسی است که با شروع کتاب ، دریافت می کنید.بیماری هیزل او را به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل کرده است .والدینش که نگران این وضع او هستند جهت جلوگیری از منزوی شدن او ، توصیه می کنند در جمعی که در آن کودکان سرطانی شرکت دارند حضور پیدا کند .او در همین نشست ها با پسری به نام آگوستوس آشنا می شود .
اگوستوس به خاطر سرطان استخوان ، یک پایش را از دست داد.و این آشنایی سرآغاز یک رابطه ی عاشقانه عمیق بین آن دو است.
شما در حین آغاز آن زیبا ترین داستان عاشقانه مدرن را تجربه می کنید. تلفیقی از حس امید و نا امیدی، غم و شادی ، خنده و گریه ، عشق و نفرت و...
نثر کتاب ستارگان شوم بخت ما به قدری شیوا است که ناخودآگاه شما را با خود همراه می کند.به روز بودن اطلاعات نویسنده باعث شده که کتاب هر چه بیشتر برای نسل جوان قابل لمس باشد و نکته ی مثبت دیگر شروع خوب و پایان عالی کتاب است، که هیچ گونه علامت سوالی در پایان برای شما باقی نمی ماند.
به اعتراف بسیاری از خوانندگان، این رمان آن قدر گیراست که هنگام خواندن آن، فکر می کنید با آگوستوس و هیزل زندگی می کنید؛ با آنها غذا می خورید؛ به سفر می روید؛ عشق می ورزید و گاه، اشک می ریزید.
بخشی از کتاب :
در واپسین روزهای زمستان هفدهمین سال تولدم، مادرم کم کم متقاعد شد که افسرده شده ام؛ شاید به این خاطر که زیاد از خونه بیرون نمی رفتم و تمایل چندانی به حضور در جامعه نداشتم.
بیشتر وقتم را توی رختخواب سپری کرده و کتابی را برای بار چندم می خواندم.میلم به چیزی نمی کشید و بیشتر اوقات به مرگ می اندیشیدم. در مقالات و کتاب های پزشکی آمده که افسردگی ، جز عوارض سرطان است، اما حقیقت این است که افسردگی از عوارض مرگ می باشد. ولی مادرم به طرز عجیبی باور داشت که من باید از این وضعیت خلاصی یابم.به همین خاطر مرا پیش پزشک خودم دکتر جیم برد؛ دکتر جیم هم موافق بود که من دچار افسردگی حاد شده ام، به همین خاطر پیشنهاد داد در کنار درمان های دارویی، در جلسات روحیه بخشی که به صورت هفتگی برگزار می شد شرکت کنم. اعضای جلسه ی روحیه بخشی ثابت نبوده و همگی شان به نوعی درگیر سرطان بودند. علت ثابت نبودن اعضا هم همان بیماری زمینه ای بود که آنها را به سمت مرگ سوق می داد.فضای حاکم بر این جلسات، انسان را افسرده تر می کرد. جلسات هر چهارشنبه در زیرزمین کلیسا در محلی به شکل صلیب برگزار می شد.ما گرداگرد مرکز صلیب ، یعنی جایی که قلب مسیح آنجا بود می نشستیم و با هم حرف می زدیم و...
درباره ی نویسنده :
جان مایکل گرین ( John Michael Green؛ زادهٔ ۲۴ اوت ۱۹۷۷)نویسنده، ویدئو بلاگر و آموزگار اهل ایالات متحده آمریکا است. او برای رمان نخست خود با نام در جستجوی آلاسکا توانست برندهٔ جایزه بهترین داستان ردهٔ سنی نوجوانان(Printz award) در سال ۲۰۰۶ میلادی شود. چهارمین کتاب او خطای ستارگان بخت ما یکی از پرفروشترینهای نیویورک تایمز بوده و مورد توجه بسیاری قرار گرفت. در سال ۲۰۱۴ میلادی، جان گرین در فهرست صدنفری تاثیرگذارترین افراد جهان مجله تایم قرار گرفت. بخت پریشان فیلمی است که بر اساس رمان نوشته شدهٔ جان گرین در سال ۲۰۱۴ میلادی به نمایش درآمد. دیگر فیلمی که بر اساس نوشتههای گرین ساخته شدهاست شهرهای کاغذی نام دارد.
بخشی دیگر کتاب :
نگاه پسر همچنان روی من ثابت مانده بود.احساس می کردم از فرط شرم ، صورتم گل انداخته ،بالاخره با خودم کنار آمدم و من هم نگاهش را با نگاه پاسخ دادم.امتیاز خیره شدن که فقط در انحصار پسرها نیست ! پاتریک برای بار هزارم قصه ی پر غصه ی سرطانش را بازگو کرد.چشم از او برنمی داشتم ، گویی بین ما دو نفر ، مسابقه ی چه کسی بیشتر می تونه زل بزنه در حال برگزاری بود.بالاخره پسر لبخندی زد و چشمان آبی رنگش را به سویی دیگر دوخت .وقتی دوباره به من خیره شد، ابرویی به نشانه ی اینکه دیدی من بردم بالا انداختم . او هم متقابلا شانه ای بالا انداخت .داستان پاتریک تمام شد و نوبت اعضای گروه فرا رسید.
آیزاک، شاید دوست داشته باشی امروز تو شروع کننده باشی. میدونم که برهه ی سختی رو داری سپری می کنی. آیزاک گفت: درسته من آیزاکم. هفده سالمه. شاید دو هفته ی دیگه عملی داشته باشم که بعدش دیگه قادر به یدن چیزی نباشم. گله ای ندارم. میدونم بعضی ها با شرایط سخت تر از من دارن دست و پنجه نرم میکنن. ولی در کل میخوام بگم کوری خیلی چیز بدیه. البته وجود دوست دخترم و دوستانی مثل آگوستوس باعث میشه که راحت تر با این قضیه کنار بیام.
رمانی جذاب از زندگی و مرگ جوانانی که تا دم مرگ زندگی میکنند و سوالهای آنان در چرخهای مداوم تکرار میشود:
من هم میتوانم عاشق شوم؟ بعد از مرگم کسی از من یاد میکند؟ میتوانم در این جهان اثری از خودم باقی گذارم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن کوزه منم ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
لطفاً از دنده ی چپ بلند نشین!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
شخصی سازی ویندوز 11: نحوه تغییر Default Apps