شب فرهنگی کشور و ملت روسیه

قایقرانان ولگا
قایقرانان ولگا


نام روسیه در ذهن ما ایرانیان، یادآور خاطرات متضادی‌ست. گاه شیرین است و گاه به تلخی همه دریاهای جهان.

در جنگ‌های میان ایران و روسیه که همواره با شکست ما همراه بود، طی دو عقدنامه‌ی گلستان و ترکمان‌چای بخش‌های مهمی از خاک کشور برای همیشه از دست رفت. از سوی دیگر، با روی کارآمدن بلشویک‌ها در روسیه و برقراری نظام کومونیستی، برخی از قراردادهای استعماری سابق، داوطلبانه به نفع ایران لغو شد.


از طرف دیگر فرهنگ دو ملت، همواره متأثر از یک‌دیگر بوده‌است؛ چه، این که مراسم نوروز در بسیاری از نقاط روسیه گرامی داشته‌می‌شود و از سوی دیگر، ادبیات و موسیقی روس، جایگاه و تأثیر کم‌نظیری در هنر ایران در عصر مدرن داشته‌است.

با یک تمثیل، روسیه را می‌توان در یک کلام، دوست خوب و هم‌سایه‌ی بد به حساب آورد. هم‌سایه‌ای که سهم ما را از شارژ ساختمان حساب می‌کند ولی در عصر تابستانی که نشسته‌ایم زیر باد کولر و هندوانه می‌خوریم، با دو تن از دوستانش - انگلیس و آمریکا - کلید انداخته وارد خانه‌مان می‌شود و بی آن که نگاهی به ما بیندازد، آن را بین خود و دوستانش تقسیم می‌کند. اما هم‌چنان نمی‌توان این هم‌سایه را دوست نداشت، وقتی شب‌هنگام از منزلش صدای زیبای موسیقی به گوش می‌رسد و آناکارنیناها و کارامازوف‌ها در منزلش بر و بیا دارند و لحظه‌ای مراسم باشکوه رقص، از قلم نمی‌افتد.

دوستی که برای مسابقات جام جهانی سال 2018 به روسیه سفر کرده‌بود، از مهمان‌نوازی روس‌ها تعریف می‌کرد؛ این که وقتی متوجه می‌شدند که ایرانی هستند، دست به ریخت‌وپاشی خاص فرهنگ ما می‌زدند و عزت و احترامی می گذاشتند که نگو و نپرس. همان دوست روس در همان مجلس، وقتی صحبت از رابطه‌ی دیرینه‌ی دو ملت و فرهنگ به میان آمد، از خصومت تاریخی دولت روسیه با ملت ایران حسابی گلایه داشت. بماند...

این دوگانگی احساسات و عواطف ما ایرانیان نسبت به دولت و ملت روسیه، موضوعی‌ست که ارزش مطالعه‌ی عمیق و مباحثه‌ی جدی دارد و در این شناخت‌نامه جای پرداختن به آن نیست. بهتر است سیاست را رها کنیم و از موسیقی و فرهنگ این قوم بزرگ، لذت ببریم.