من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
بهترین پاکسازی من
چند سال پیش بود که مشاجرات بدی بین من و همسر و خانواده اش در گرفت.
خواهرشوهرم از روز بعد از عروسیاش، با پس دادن هدیه روز عقد و اخم و تخم و متلک گفتن ،در زمانی که من و جاریام آنجا بودیم روی روان همه اسکی سواری میکرد.
بهانهها، گلایهها تمامی نداشت و در هر مراجعه و چه در راه برگشت به خانوادهی همسر با شوهرم دعوایم میشد .
کمکم مادرشوهرم هم پایش به درگیریها باز شد و پدر شوهرم هم کموبیش از دخترشون حمایت میکردند .
یک روز که پس از کار سنگین محل کار و دعوای بدی که سرپرست با من داشت چون، یک چک بین بانکی را دیر به حساب خوابانده بودم و ذینفع درخواست پرداخت سود یک روز تاخیر را کرده بود.
برای یک لحظه ، احساس کردم همین الان ظرفیتم تمام شده و دیگر تحمل هیچ چیز را ندارم .
حدسم درست بود چون وقتی به خانه برگشتم و همسرم گفت، صبح که سماور را روشن کرده بودم آبش را چک نکرده و سماور سوراخ شده است .
برای یک لحظه تصور انفجار اعصابم باعث شد ،چنان عنان از کف دهم که جیغ بکشم و شروع به داد و بیداد و فحش و ناسزا به همه و بیشتر خواهرش و خانوادهاش کنم و در این ناسزاها گاهی به مشتریان پولدوست و سرپرست هم فحش میدادم و دستم را تکان میدادم ؛
یک آن سر گیجه گرفتم و زمین خوردم ،بعد از آن که به هوش آمدم در درمانگاه و زیر سُرُم بودم .
اینطور به نظر میرسید که کمی سبکتر گشتهام و آن احساس خفگی روحی که ظهر داشتم، کمی تقلیل یافته است.
فردای آنروز سرکار نرفتم ،تا کمی استراحت نمایم؛ در خلال خلوتی که با خودم خارج از هیاهوی زندگی و کار و شلوغی ها داشتم ،فکر کردم چرا کارم به اینجا کشیدهشد ؟
آیا وقتی دستگاه گوارش بدن احتیاج به تخلیه و پاکسازی برای ادامه فرآیند خود دارد ،چطور روح و روان احتیاج ندارد ؟ این تخلیه باید چند روز یک بار صورت پذیرد ؟ به چه طریق و صورتی باید این تخلیه صورت پذیرد؟
خوب ،دستگاه گوارش روحم، وقتی که یک غذای بد ،مثل مشاجرات خانوادگی ،میل میکند ممکنه دچار انواع امراض شود مثل اینکه آشغال میل کنی؛ پس بهترین کار این است که مدتی از خانواده همسرم فاصله بگیرم تا بفهمند من آشغال خور نیستم ؛ حدود دو ماه قطع رابطه کردم و گاها"، از طریق پیامک جویای احوال میشدم .
در رشته ورزشی شنا معلم خصوصی گرفتم و سعی کردم کاملا" تمرکز کنم و شاد باشم.
تلاش کردم در خانه کارهای خانهداری را بهتر انجام دهم و غذاهای جدید را تست کنم.
برنامه جدید مطالعاتی با نصب فیدیبو را آغاز کردم و دفتر و خودنویس قشنگی خریدم و مشغول خودافشایی شدم
کلاس رقص محلی را ثبت نام کردم و خیلی از لباسها و آهنگ لذت بردم
سعی کردم فاصله خودم را با اشتباهات و رفتارهای ناهنجار اطرافیان و همکاران و مشتریان حفظ کنم و سهم خودم را در آن اشتباه قبول و عذر و جبران کنم ولی درگیر آنها نشوم و مهارت رها سازی به موقع را یاد بگیرم
به خودم یادآوری کردم که شاید دیگران بخواهند موقع عصبانیت ،روان تو را آلوده سازند و گریزی از این آدمها نیست ولی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیلافر پِن: یه خودکار کیان پیدا کردم جادوییه
مطلبی دیگر از این انتشارات
چسبِ زخمی برایِ روح...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تقدیم به پدرم و همه سبزپوشانِ زیباییآفرین🥇