همین که هیچی را نمیدانم، خودش دانستن است!
به ویروس DELETE مبتلا شدم!
سلام به همگی
خوشحالم که پستهای من رو انتخاب میکنید تا اون رو بخونید( حتی اگه ناخواسته وارد صفحه من میشید)
من بعد از اینکه تونستم وقت آزاد برای پرداختن به ایدههام پیدا کنم، بعد از دو روز نوشتن، کلا از نوشتن سیر شدم. دیگه داشت حالم رو بد میکرد. پس گفتم که چاره کار، مطالعه هست. و رفتم سراغ کتابام و مطالبی که ذخیره کردم.
اما دریغ از کمی شوق و اشتیاق برای نوشتن. حتی برای خواندن ادامه آن کتابها.
و دیدم که صفحات تقویم روی دیوار، بدون اینکه کار مفیدی انجام بدم، داره ورق میخوره و میره جلو. که این یعنی فرصتهام داره از دست میره.
حالا بیام اینجا و یک پرانتز باز کنم. خب، من مدتی است که در حال مطالعه کتاب قوی سیاه هستم و حالا نمیدونم درست میگم یا نه، یه جا درمورد همین عدم قطعیت گفته بود که ما انتظار داریم وقتی کتابی رو میخونیم، ازش یه چیزی یاد بگیریم. و اگه این انتظارمون برآورده نشه، باعث دلسردی ما میشه
دیگه کلا دست از همه چیز برداشتم. مخصوصا به خاطر ابهاماتی که برایم پیش اومده بود و توی یکی از پستهام به اسم هزارتو، دربارش گفتم ( مثلا دارم ترغیب میکنم پستهای قبلی بنده را هم مطالعه کنید). خوب نمیتونستم بنویسم. برای نوشتن هر کلمه، قبلش تردید میکردم.
با به وجود اومدن چندین افکار که همگی درست بودند ولی با هم در تضاد، نوشتن و انتقاد کردن برایم سختتر میشد. باید خودم را برای هر واکنش احتمالی، آماده میکردم تا جوابی در آستین داشته باشم. مخصوصا که به این دو دیدگاه برخورد کردم:
1. من میتونم انتقادات و بررسی هام رو بنویسم. و به کسی هم مربوط نیست مگر اینکه بهش توهین نشود. پس ترس لازم نیست و راحت باید بنویسم.
2. میتونم خودم رو اینقدر گرفتار نکنم که بنشینم موضوعات مختلف رو مطالعه کنم تا بتونم نقد و بررسی بنویسم. این کاری طاقت فرساست و من هنوز دانش کاملی از اون ندارم.
اینقدر این ابهامات شدید بود که دیگه تصمیم گرفتم هر چی فایل توی گوشیم ذخیره کردم رو حذف کنم. کلی عکس و فیلم که از پینترست برای مطالبم پیدا میکردم و موسیقیها و فایل های اسنادی؛ که همهشون رو با Delete میفرستادم به دیار باقی. دیگه این همه مطالب برام بیارزش شده بود. چیزهایی که روزی برام ارزش داشتند، ارزش خودشون رو از دست دادند. حتی از دازای، شخصیت موردعلاقم هم بیزار شده بودم. به قول پروفسور ممبرین در مهاجم زیم:
رها کردن ایدههای کودکانهٔ احمقانه، بخشی از بزرگ شدنه
و خداروشکر میکردم که تونستم متوجه بشم تا قبل از این، چقدر وقتم رو بیهوده پای یافتن مطالب و عکس و ویدئو تلف میکردم. دلبستگی داشتن به چندتا عکس آن هم به علت جذابیت و خلاقیت به کار رفته در آن، در من خاموش شد. و شاید دلیل این دلبستگی این بود که با خودم میگفتم به عنوان یک نویسنده، باید مطالب زیادی داشته باشم تا برای نوشتن از آنها استفاده کنم. و این به عادتی مبدل پیدا کرد که باعث شد تبدیل به آدمی شوم که تفکراتی خودساخته و غیر واقعی میسازه. و این نوع طرز تفکرات، که صفر یا صدی است، باعث شد که تبدیل به آدمی وسواسی شوم چون فکر میکردم یه روز همه این اطلاعات، به دردم میخورند. اما من مانند الاغی بودم که تورات را فقط حمل میکرد. تا الان، کمتر از صفر درصد این مطالب برام کاربرد داشت.
و همچنین اینکه این وسواس دوگانگی که بهش بالاتر اشاره کردم، به خاطر این بود که دیگران تبدیل به معیارم شدهبودند. همش با خودم میگفتم فلانی اینطوری مینویسه و فلانی از این روش استفاده میکنه. و این موجب شد که همش چشمم به قلم دیگران باشه. تا جایی که برای پیدا کردن راه برای خودم غافل شدم.یادم میاد چقدر وقتم رو بابت جمع آوری چنین مطالبی، تلف کردم. اما حداقل متوجه این موضوع شدم. پس، تصمیم گرفتم بیشتر مطالب رو با منطق و اگه هم نشد بدون منطق( یعنی زدن دکمه Delete با چشمان بسته) از بین ببرم. آنقدر بپاکم و بپاکم تا اینکه گوشیم تبدیل بشه به روزی که خریدمش. حالا جالبتر اینکه من حدود یکسال پیش این گوشی رو تهیه کردم. پس به عنوان بهترین پاکسازی که انجام دادم، پیشنهادم اینه یه روز بشینیم و هر چی اطلاعات اضافه داریم رو پاک کنیم. شاید جامون رو اشغال نکرده باشند، ولی این پاکسازی، باعث میشه انبوهی از دادههایی که قرار نیست به درد ما بخورند حذف بشوند و جایی برای دادههایی باز کنند که قراره در بازهای زمانی به درد ما بخوره. اگرچه ممکنه تا هزاران قرن، این ذخایر اطلاعاتی، برای ما استفادهای نداشته باشه ولی برای هزارو یکمین قرن بهش نیاز داشته باشیم. پس قطعیتی در اون نیست.
خب، اینم از بهترین پاکسازی من. حتی اینکه یه نفر در کل این جهان هستی از پاکسازی من استقبال کنه، باعث خوشحالی من میشه. این رو هم بگم که سخن من به این معنا نیست که بیخیال مطالعه و یادگیری باشید، بلکه میخوام بگم که مواظب سرریز اطلاعات باشید.
پ.ن1: بنده الان هم در حال پاکسازی هستم و هنوز موفق به انجام کامل آن نشدم. الان دیگه با خیال آسوده تری مینویسم.
پ.ن2: یه ترمز بگیرم. الان هم این چالش پاکسازی برقرار هست یا نه؟!😳
پ.ن3: اصلا این چالش برام مهم نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین پاکسازی من
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیلافر پِن: یه خودکار کیان پیدا کردم جادوییه
مطلبی دیگر از این انتشارات
تقدیم به پدرم و همه سبزپوشانِ زیباییآفرین🥇