آیا عشق استراتژی محتوا می‌خواهد؟

بعد از خواندن پست استراتژی محتوا در روابط عاشقانه، اولین سوالی که به ذهنم رسید این است که آیا عشق استراتژی می‌خواهد؟

بله میخواهد اما قبل از آن شرایطی باید برقرار باشد.

اگر رابطۀ عاطفی را مانند یک کسب‌وکار در نظر بگیریم، اولین نکته خلق ارزش است. باید برای خودمان شفاف باشد از یک رابطۀ عاطفی چه می‌خواهیم، و قرار است رابطه با ما برای طرف مقابل چه ارزشی ایجاد کند. اگر خشت رابطه را تنها بر بنیان سست احساسات زودگذر بچینیم، امروز و فردا، بنایی که از لحاظ عاطفی و احساسی هزینه زیادی برایش کرده‌ایم، فروخواهد ریخت. آنگاه می‌بینیم حرف‌هایی که در ابتدای رابطه میزدیم، چند ماه بعد خلافش را با غرور و افتخار با برچسبی روشنفکرانه در بوق و کرنا می‌کنیم.

واقعا به نظرتان در رابطه‌ای که پایه‌ای‌ترین بنیان یک ارتباط که گفتگوی شفاف و مستقیم است، نادیده گرفته می‌شود، می‌توان از سایر انواع محتوا حرف زد؟

با تمام باوری که به تجربه مشترک ادبی و هنری دارم، عطای آن رابطه‌ای را که در آن قرار است منظور طرف را به جای یک گفتگوی ساده درانتزاع و کنایه‌های موجود در فیلم و کتابهای دیگران بفهمم، به لقایش می‌بخشم.

(تلنگر به خویشتن جهت عمل‌گرایی به جای فلسفه‌بافیِ روشنفکرنمایانۀ مخاطب‌پسند)