گفتگوی دیالوژیک مردم-مردم
هواللطیف
بد نیست حالا که التهابات این روزها کمتر شده است، اندکی از دور و بالاتر ، و خارج از غبار و تاثیر پروپاگاندای دو سوی میدان همه چیز را مرور کنیم.
مطلب زیر یک تحلیل و برداشت شخصی است و با توجه به تصویرها و تصمیم های ذهنی قطعی شخصی هر یک از ایرانیان در شرایط کنونی،احتمالا با گاردهای متعدد مواجه شود.پیشنهاد می شود وقت شنیدن نظرات دیگران ابتدا با رویکرد تفکر انتقادی،فرضیات و پیش فرض های خودمان را برای دقایقی کنار بگذاریم .
۱.تصور اینکه ما امروز قدرت مطلق هستیم وحالا بعد چهل سال غفلت وقتش شده همه جای مملکت را اسلامی کنیم،افسار حکمرانی را به دست سلیقه کسانی داده است که هر روز در گوشه ای از کشور خرابی به بار می آورند.
گشت ارشاد،از منکرترین اقدامات حاکمیتی سالهای اخیر است که ایستادن در برابر رفتارهای خشن و غیرانسانی آن ،بر هر انسان آزاده ای واجب است.برای این ادعا،ده ها دلیل قرآنی وعقلی و...وجود دارد که در جای خود قابل بحث است.همانطور که بین واجب بودن حجاب یا اجباری بودن آن تفاوت است و جای بحث فراوان دارد.
۲.آنچه باعث طغیان احساسات انسانی مردم شد،رفتار غیرانسانی گشت ارشاد بود. اینکه عده ای سازماندهی شده و مسلح و...همیشه آماده سواستفاده از اعتراضات مردمی هستند صحیح،اما مدیریت این گروه ها وظیفه کسانی است که ادعای تسلط بر میدان را دارند، که نگذارند عده ای بر امواج حرف حق مردم سوار شوند تا حق اعتراض مردم به این بهانه ها سلب نشود.اگر اینجا هم قصوری هست متوجه همین نهادهاست.
۳.مهسا امینی،دخترک مظلومی بود که با ضربه یا سکته یا هر چیز دیگر، وقتی امانت در دست پلیس بود کشته شد.دیگر بحث ومقاومت چه میکنی و دروغ چه می سازی و سناریوی خیالی به سبک آگاتاکریستی چه می نویسی که او با نقشه آمده بود و...!؟حتی اگر او کشته نشده باشد،لااقل بخشی از پلیس ایران نشان داد از سکوت و تایید بالادستی ها درس با وجدانِ راحت کشتن آموخته است.سرهایی که به جدول کوبیده شد،لگدها و باتوم هایی که به سینه و سر پیرمردان کوبیده شد که قطعا دوربین های اتفاقی ،فقط بخش کوچکی از آن را ثبت کرده اند.برداشت غلط از این جمله که «حفظ نظام از حفظ جان امام زمان هم واجب تر است» تصور مجوز شرعی هرگونه خشونت را به عاملین آن میدهد که هیچ انتهایی ندارد ،در حالی که برای حرمت خون انسان هزاران دلیل عقلی و آیه و حدیث معتبر می توان یافت.
۴.در سنت لایتغیّر خداوند،ظلم هرگز بدون پاسخ نمی ماند. ظلم های متعدد و مستمر،آگاهانه یا ناآگاهانه،خشم خداوند را بر می انگیزد،و همیشه اینطور نیست که چوب خدا بدون صدا باشد! شاید گاهی چوب خدا صدای بسیار بلندی داشته باشد! وقتی حجم فقر و بی عدالتی اینقدروسیع می شود و هر دولت که با وعده های رنگین که می آید باز هیچ تغییری در سفره رنج بی پناهان شکل نمی گیرد آیا تصور می کنیم که خدا همه این ساعت های گرسنگی،اشک و بی پناهی را نمی بیند؟رنج آن کودکانی که در گرداب اعتیاد و کودک آزاری،ازدواج کودک و...سرنوشتشان تباه شد،و سازمان های بی کارکرد دولتی هیچ تاثیر جدی برای تغییر وضعیتشان نتوانستند داشته باشند. آیا تصور کرده ایم فرصت خداوند بی نهایت است،وقتی حتی چراغ های امید هم دارند خاموش می شوند؟ وقتی بدون توجه به درخواست ها و التماس های جوانان دلسوز این سرزمین،حتی به ساختارهای تولید خیر رحم نکردند و خانه امید ایتام را بر سرشان خراب کردند(انحلال جمعیت امام علی(ع) )،دعای دخترکان و پسرکان و مادران دلسوخته وقتی به آسمان برسد مگر می شود بدون پاسخ بماند؟خداوند حتما فرصت تغییر و اصلاح میدهد،اما فرصت او بی نهایت نیست و کسی را یارای جنگ با خداوند نخواهد بود.
۵.مردم ایران از لحاظ فکری بسیار متکثرند.بپذیریم که ما چندین میلیون نفر منتقد نظام داریم.بپذیریم که چندین میلیون نفر مخالف جدی نظام داریم.و بدون تعصب بپذیریم که چندین میلیون نفر طرفدار جدی و پروپاقرص نظام داریم.توهین نکنیم،توهم هم نزنیم.خون همدیگر را حلال ندانیم.عده ای از همین مردم از نظام متنفرند و برای خود هزاران دلیل دارند.عده ای از مردم هم ممکن است عاشقانه نظام و رهبری و....را دوست داشته باشند.ما باید امروز این واقعیت را بپذیریم و بدانیم ما، همه ،با هم،مردم ایران هستیم.حاکمیت با استفاده از جمعیت انبوه راهپیمایان طرفدار نظام ادعا میکند که مردم، فقط اینها هستند ،و بخش بزرگی از حقیقت را پنهان و انکار میکند و این حجم از اعتراضات را نمی بیند.عده زیادی هم هستند که وجود این طرفداران را منکر می شوند و این انکار باعث می شود که هرگز به حقیقت مسائل ایران و راه حل های آن پی نبریم.تنها چیزی که میتواند نظرات مردم را به خوبی وزن کشی کند صندوق رای است که متاسفانه حرف زدن از آن هم مثل میوه ممنوعه شده است،اما این حقیقت که جامعه ایران بسیار متنوع است و همه در انتخاب نوع نگاه به نظام مستقر یک جور فکر نمی کنند یک واقعیت غیرقابل انکار است.
و اگر امروز بخش بسیار عظیمی از مردم به اعتراضات در سطح خیابان نپیوستند به معنای طرفدار وضع موجود بودنشان نیست.عده ای از چندپاره شدن وطن می حراسند.عده ای نمیخواهند هزینه بدهند.عده ای هم برنامه و هدف منسجمی در این اعتراضات نمی بینند.پس به قول خودشان با جمع شدن اعتراضات نباید وجود آتش زیر خاکستر را انکار کنند و باز بر طبل غرور کاذب خود بکوبند که مردم ما را دوست دارند و.....
۶.دختری که روسری از سر به دست باد میدهد کافر نیست،جنایتکار نیست،خونش حلال نیست.اما یک ذهن مذهبی ممکن است او را چونان پلید ببینید که هر خشونتی را برای او مجاز بشمارد.اگر نوجوانان ما امروز نوع دیگری فکر میکنند،محصول مستقیم دستگاه عریض و طویلی است که سالهاست اندازه کافی بودجه و ترییون و منبر داشته است که امروز بتوان مسئولیت وضعیت فرهنگی کشور را بر عهده اش نهاد. آنکس که به دلیل اعتقادات،منافع یا هر دلیل دیگر طرفدار نظام است هم همچنین خونش بر کسی حلال نیست.اما یک ذهن مخالف نظام ممکن است او را جنایتکار یا پلید ببینید. ما مردم باید وجود همدیگر را بپذیریم و حال که حاکمیت صدای ما را نمی شوند،تعصب ،نجس پنداری همدیگر و تکفیر و توهین به عقاید هم را کنار بگذاریم و فارغ از توجه به قدرت های این سو و آن سویی،با هم به گفتگوبنشینیم و تلاش کنیم همدیگر را قانع کنیم.مردم ،حاکمیت نیستند،آمریکا و اسرائیل و دشمن و...هم نیستند.شاید گفتگو با حاکمیت بی نتیجه باشد،اما شک نکنید که از دل گفتگوی مردم با مردم نور و روشنایی بیرون می آید.وقتی وارد یک فروشگاه،اداره،اتوبوس و...می شوی،همان آدم عادی عادی که به هم لبخند میزنید،ممکن است طرفدارنظام یا مخالف نظام باشد.گاهی حتی این اختلاف به داخل یک خانواده ممکن است بکشد،ولی این را از یاد نبریم که فقط یک برادر قابیلی،دست به خون برادر آغشته می کند.در این دو قطبی سازی ها بعید است خیری وجود داشته باشد. اگر تومعتقدی که نظام باید پایدار بماند،اصلاح شود،یا از بین برود،این برای خودت محترم است نه برای کسی که اینطور فکر نمیکند و قانع نشده است و حتما برای خودش دلایلی دارد و در تعیین سرنوشت کشور یک هشتادوچند میلیونم حق دارد.بیایید با هم به دنبال راه حل باشیم.شاید راهی پیدا کردیم که همه با هم وضعیتی که همه به آن معترضیم را اصلاح کردیم.این البته بسیار سخت است و در بخشی از فضای رادیکال دوسوی میدان هیچ فایده ای ندارد،و حتی شاید قابلیت گفتگو وجود نداشته باشد،اما در میانه میدان قطعا نقطه اشتراکات فراوانی وجود دارد.
هیچ جنبش اجتماعی ،سیاسی و...موثری تا نتواند عموم افراد جامعه را با خود همراه کند نمی تواند موفق شود.جنبش های احساسی،سطحی،بدون هدف،بدون داشتن برنامه،جز به یک انقلاب پر آشوب که در آخر کشور را به دست عده ای که از همه مکارتر هستند می دهد نتیجه ی دیگری ندارد.
مذهبیون ما سالهاست در کلونی های ایزوله و محدود به اندیشه های خود در ادارات،هیئت ها،مساجد و... به سر می برند و تنها از دریچه های مقدسی که برایشان ترسیم شده به دنیا نگاه می کنند.همان نگاه صداوسیمایی که گفتمان رسمی ومقدس حاکمیت است.عده ای هم آنطرف هستند که ارتباطشان با این بخش از جامعه کاملا قطع است و بیش از هر چیز تحت تاثیر شبکه های ماهواره ای قرار دارند.این دو گروه به سختی بتوانند تحلیل درستی از شرایط کشور داشته باشند.هرچقدر ما موفق شویم این مرزها را بشکنیم و فضای گفتگو را فراهم کنیم،از جمود فکری بیشتر و بیشتر فاصله خواهیم گرفت و این شاید یک مسیر خوب برای رشد و تحول در جامعه باشد.
۷.انتهای این جاده وهم آلود وضعیت بسیار خطرناک است.بخشی از کسانی که مانند دو لبه قیچی،خودشان در جای امن می نشینند و مردم را به اسم "اعتراض به وضع موجود" ،و یا "حمایت از انقلاب" ، به حضور خشن در میان معترضان در دفاع از نظام یا علیه آن دعوت میکنند، اصلا برایشان مهم نیست که اگر این دو بخش از پیکر واحد ملت ایران یک روز در خیابان دچار تلاقی شوند ، و با جنگ داخلی یک خونریزی عظیم به راه بیفتد یا تن وطن پاره پاره شود. بدون شک مقصر در این وضعیت حاکمیت است که جایی برای گفتگوی با مردم باز نگذاشته است و با انسداد فضای گفتگو از طریق برخورد با فعالان مدنی،مانع شنیده شدن صدای مردم شده است.وقتی حق اعتراض در خیابان (اصل ۲۷ قانون اساسی)از عده ای گرفته می شود و امتیاز ویژه آن به گروه دیگرداده می شود،ومردم مجبورمی شوند این حق قانونی ومسلم را به زور از حاکمیت طلب کنند،آیا انتظار دیگری میرود جز آنکه به قول خودشان هسته های آماده و آموزش دیده ومسلح شارژ شده با پول امپریالیسم و قدرت های غرب و شرق و... بازی را به دست بگیرند؟آیا این جز بی تدبیری خود تدبیرکنندگان دلیل دیگری دارد ؟که مردم را در بازی وارد کنند که سازمان های خون آشامی چون منافقین یا نان صهیونیست خورده های دیگر آن بازی را به دست بگیرند؟هرکس وجود این سازماندهی را انکار کند،خودش را فریب داده است،هر چند امروز این یک بهانه برای حذف هرگونه صدای مخالف و اعتراض شده است.
۸. مردم از عمق قلب و احساسشان در ماجرای اخیر به خشونت نسبت به زنان و دختران اعتراض کردند.مردم اعتراضات عمیق و گستره ای دارند ،که می توان در هشتک «برای ...» بسیاری از آنان را تحلیل و ارزیابی کرد.گویی ضمیر ناخودآگاه جمعی یک ملت سالهاست زخم خورده است و اکنون با یک دردمشترک که ممکن است حتی بخشی از آن حقیقی نباشد همدیگر را پیدا کرده اند.اینکه ممکن است مردم در نهایت کاری نکنند که به کشور آسیبی برسد از شرافت عمیق این مردم است،نه از معترض نبودنشان.
۹.هر سیستمی بعد از مدتی برای بهبود خود نیازمند بازخوانی تجربه ها و شکست ها و اشتباهات است.این یک سخن سیاسی نیست،بلکه یک فورمول مدیریتی است. مردمی که انقلاب کردند،امروز با همان شعارها وآرمانهای اول انقلاب،در مقابلش ایستاده اند.کم هزینه ترین راه ممکن بازگشت به بیست وسوم بهمن ۵۷ هست.یعنی روزی که همه با شور انقلابی از شادی ایران ای سرای امید سر می دادند. چهل سال اشتباهات متعدد برای یک ملت یا حکومت کم تجربه ای نیست.ملت یا حکومتی که از تجربه هایش درس عبرت نگیرد،باز در کوره راه های حاصل از شور و هیجان انقلابی دیگر می افتد و باز باید چهل سال دیگر راه برود تا سرش به سنگی دیگر بخورد.کوره راه هایی از جنس ماندن و حتی تقویت استخوان بندی قارون سرمایه داری ،با روتوش مذهب،زورگویی فرعونی با پوشش مقدس و اضافه شدن طاغوتی جدید ومهلک به اسم تزویر،که با اعتبار دادن به تظاهر مذهبی،پوشش امنی برای همه مفسدین فراهم کرد که درمان سرطان آن امروز ناممکن می نماید.آنچه باید اصلاح بشود این است.وگرنه حکومت ها معمولا در فساد و ظلم و...بعد از مدتی همه شبیه به هم می شوند.
ما فراموش کردیم که خداوند پیامبران را نفرستاد جز لیقوم الناس بالقسط،و اگر این عدالت به وجود نیاید، یا امید به وجود آمدنش دیده نشود،هیچ سیستمی نمی تواند ادعا کند دینی است یا در مسیر خداوند قدم برداشته است.
۱۰. تحزب و تقویت ساختارهای مدنی،احزاب،ان جی اوها و....به عنوان صدا و ابزار مدنی کنشگری ملت،توجه به تخصص در کنار تعهد و عدم حذف دلسوزان متخصص در ارکان مدیریت حاکمیت،ولواینکه از جنس همفکران ما نباشند.عدم اجازه به شکل گیری دولت های نامشروع،از طریق حذف همه رقبای قدرتمند با هدف دوپینگ یک نامزد خاص و غفلت از اینکه درخت خبیثی که با پایمال کردن حق الناس رای مردم آبیاری شود،و مردم در انتخاب آن موثر نباشند،ولو اینکه همه موافقانش با رای بالا آن را بالا آورده باشند،هرگزنمیتواند میوه طیبی بدهد که مردم از آن لذت ببرند و با تبر به جان تنه درختش نیفتند.چرا که حکومت اسلامی، با جمهوری اسلامی متفاوت است. حاکمیت بر اساس خواست مردم ریشه در اندیشه غرب و شرق ندارد،بلکه اصل اصیل اسلام است که در مدل رفتاری علی(ع)،آن سالهایی که مردم به سویش نیامدند،و آنگاه که مردم به سویش شتافتند قابل مشاهده است.نقد رفتار شبیه به حکومت اسلامی،مخالفت با اساس جمهوری اسلامی آنطور که مردم روز اول خواستند نیست.طرفداری از مدل رفتاری حکومت اسلامی هم به معنای طرفداری از اسلام و خدا نیست ،چون این با منش و سیره معصومین(ع) در تضاد است.یادمان نرود که انحراف در نور در میان نورهای واقعی ومصنوعی،سخت و پیچیده تر از انحراف از نور در میان تاریکی است.
۱۱.خون آن هزاران شهید که شعارش را می دهید شاید یکی از بزرگترین حق الناس هایی باشد که برگردن شماست.اگر امروز با تعصب بر اندیشه هایی که تصور می کنید بر حق است،باعث ورود به یک دوره شبیه به رنسانس شوید،خشم توده های مردم فقط نظام را آسیب نمی زند،بلکه بسیاری در کمینند و آرزو دارند تمام آنچه که شما با رفتاراشتباه دینی مردم را از آن منزجر کرده اید به سطل زباله بیندازند.پس خدا را خدا را درباره اسلام،که آن را با دست خود از صحنه عمل و اجتماع به خلوت عبادتگاه ها نفرستید،که دین بدون شک با این تحولات از بین نمی رود،اما در پوستین دیگری میرود که از آنچه امروز در آن افتاده برای مردم بی فایده تر خواهد بود.اگر به دنبال حفظ نظام هستید،بدانید که جز با آغوش باز کردن برای همه مردم،این ممکن نمی شود.مدل حکومتی ایجاد خفقان از پایین،و لبخند مقدس از بالا را تغییر دهید.به سوی خدا ،مردم و قانون توبه کنید که شاید فرصت ها در حال تمام شدن باشند.
۱۲.اگر از این مطلب دلسوزانه دچار خشم شدی،یا آن را اشتباه میدانی،یکبار دیگر بدون تعصب و در خلوت خودت بدون اینکه به پاسخ دادن به آن فکرکنی آن را درِ گوشی با خودت مرور کن.شاید همه آنچه در این تحلیل آمد درست نباشد،اما حتما اگرمنصفانه به آن نگاه کنی ردی از واقعیت وحقیقت در آن خواهی یافت که شاید راهگشا باشد.
#گفتگوی_مردم_مردم
#دیالوگ
#دیالکتیک
#گفتگوی_دیالوژیکی
#تضارب_آرا
#حقیقت_تلخ
#نهاد_مدنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتگو میکنم، پس هستم! (۵) | (چرا گفتگو با نوجوان، بسیار سخت است؟)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتگو میکنم، پس هستم! (۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتگو میکنم، پس هستم! (۱)