...
احساساتی که در دوران کنکور تجربه کردم.
بالاخره دوران دوازده سال مدرسه هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم شد.
دو سالی که برای کنکور می خوندم خیلی بهم سخت گذشت مخصوصا که سال اخر هم رشته ی دبیرستانم رو تغییر دادم و توی دو ماه تابستون، باید همه ی درس های تخصصی رشته ی جدید رو پاس می کردم. بالاخره هر جوری بود روزی ۹ ساعت ( البته بعضی اوقات بیشتر ) درس خوندم و ۶ تا کتاب ریاضی و فیزیک با مطالب زیاد رو امتحان دادم و قبول شدم.
عجیب ترین افکار و احساسات رو توی این دوران تجربه کردم و در حال حاضر دارم تجربه میکنم. احساس ترس و اضطراب از اینکه نتیجه چی میشه، احساس حسادت به دوستام که سطح علمی بالاتری از من داشتن ، حس نفرت از اطرافیانی که مدام برای ناامید کردن من تلاش میکردن ، حس شرم زدگی از اینکه اگه نشه چی ،اگه اون چیزی که میخام نشه همه از من ناامید میشن ، از اینکه همه ی هزینه هایی که این سه سال برای مشاور تحصیلی و کتاب و کلاس کنکور و آزمون های هفتگی دادم همش به باد میره و باعث سرافکندگی خانواده ام میشم. احساس شک و تردید نسبت به خودم ، احساس سردرگمی از اینکه آیا واقعا در مسیر درستی قرار دارم ؟ایا نباید چیز های جدید تری رو امتحان میکردم و از زندگی لذت میبردم؟ احساس عصبانیت از خودم که نکنه اونقدری که باید تلاشم رو نمیکنم. احساس ترس از اینکه از همه ی همکلاسی هام عقب تر باشم و کلی احساسات دیگه از این دست که همش از فشار کنکور بهم حمله ور میشد. و تقریبا اینها یه بخشی از دریای افکار و احساساتی بود که من تجربه اش کردم و قطعا بیشتر افراد در این موقعیت قرار گرفتن.
یادمه قبل از اینکه وارد دبیرستان بشم رشته ی دانشگاهی ام رو پیدا کرده بودم و صد در صد میخاستم پزشکی بخونم بدون اینکه هیچ اطلاعی از این رشته و درس هاش داشته باشم فقط چون تاپ ترین رشته است و کلاس داره انتخابش کردم و هر شب توی دفترم این خواسته رو می نوشتم ولی بعد از اینکه دو سال از دبیرستانم گذشت با اینکه بالاترین معدل رو توی رشته ام داشتم ولی دیدم اصلا دوستش ندارم و برای تغییرش اقدام کردم.
همه ی اینها و اتفاقات مختلف گذشت و من ۱۴۰۳ کنکور ریاضی دادم و بعد از سه ماه چشم انتظاری بالاخره نتایج اومد و رشته ای که واقعا دوستش داشتم رو قبول شدم.(رشته ی مهندسی معماری)
دوران کنکور واقعا دوران عجیب و غریبیه ولی به نظرم باحاله چیز هایی که تا قبل از ورود به دبیرستان تجربه نمیکنیم رو توی دوران کنکور و دبیرستان و با دوست های جدیدمون تجربه میکنیم.
سخته ولی خوش میگذره خیلی فشار و استرس داره ولی از یه جا بعد اگه بسپاریمش به خدا حل میشه و همینطور اینکه کنکور و دانشگاه و رشته ی دانشگاهی مون فقط ابزار هستند برای رسیدن به هدف مون و جست و جوی ماموریتی که در این دنیا داریم و بخشی از مسیر زندگی ما هستند و آینده و همه ی زندگی ما رو تشکیل نمیدن .
خب ما فقط یه بار ۱۷ سال مون میشه و بهتره با استرس این یه سال رو به بدترین سال تبدیل نکنیم.
پایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی به سبک کنکوری ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندر احوالات این روزهای من:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
برنامه ریزی تابستون کنکور 14041!؟؟؟؟