روز نوشت های یک پشت کنکور (قسمت پنجم)

نوبتی هم که باشه نوبت قسمت پنجمه! الان که شروع کردم بنویسمش 29 خرداده و تا کنکور تیر ماه کمتر از 25 روز مونده. البته دقیق تر بخوام بگم فک کنم میشه 23 روز. توی قسمت قبلی پاراگراف آخر برنامه کلیم برای این سه هفته رو نوشتم و از فردا هم میخوام شروع کنم. جا داره بگم که عدم پاسخگویی یا برخورد خشک من از روی عمد نیست و از روی کمبود وقته ممنونم که درک میکنید.

حالا که امتحانا تموم شده اخبار عجیبی از سخت بودن امتحانا دارم میشنوم!

روز اول

فک کنم حداقل یه 6 تایی از ویرگولیا کنکور دارن. البته این آمار اوناییه که در موردش دارن مینویسن و قطعا تعداد از این بیشتره. امروز زیست ۱ و ۲ رو که بیشتر از یه ماهه روشونو باز نکرده بودم خوندم. این دو روزو نمیخوام به خودم فشار بیارم از اونورم دیگه نمیخوام استراحت مطلق داشته باشم. یه مطالعه ملایمی میکنم تا آزمون جمعه بگذره بعد.

اینروزا هم بازار "با پکیجای ما تو یه ماه صد بزنید" داغه. مراقب باشید نسوزید! حرف آخر هم تحلیل کنکور اردیبهشت رو گذاشته. قبلنا گوش بریدنشون اینجوری بود که یه هزینه بدید ما براتون رایگان ارسال کنیم. که چند سال پیش یه پولی ازمون خوردن حروم لقمه ها. ولی الان مدل جدیدشونو فهمیدم که کلا پکیج تبلیغی رو گردن نمیگیرن و میگن بیا سمینار داریم n میلیون. سر جمع من حساب میکنم قلم چی و بنیاد شفیعی و حرف آخر بیش از 16 میلیون از من پول خوردن. دلیل پشت کنکور موندنم رو هم تو این پست اعتماد به این موسسه ها گفتم و پای حرفمم هستم. خدا شاهده این یه سالی که خودم خوندم کلی نسبت به پارسال پیشرفت داشتم. از من میشنوید هیچوقت به اینا اعتماد نکنید.

روز دوم

تراز های کنکور منتشر شد. از طرفی هم نتیجه اعتراضم به درصد ها هم اعلام شد. درصدا تغیری نکرده و ترازم هم با توجه به درصدام کمه! یکم مشکوکم ولی احتمالا به کنکور فرهنگیان مربوط باشه و مسئله مهمی نیست. چون اگه صورت کسر ثابت بمونه و مخرجش بزرگتر بشه جواب نهایی کمتر میشه! یعنی بعد از حذف قبولی های فرهنگیان ترازم بهتر میشه. اینی که هست کافیه ها ولی پالس منفی ای که میده یکم مخربه. هدف اصلیم هم فعلا کنکور تیره چون براش آماده ترم و مطمئنم تراز بهتری میده.

امروز سعی کردم برای آزمون فردا حاضر بشم و شیمی و ریاضی رو مرور کردم. یه نیم ساعتی رو هم از مناظره دیدم. مشاور حرف آخر هم کلید کرده بیا همایش ثبت نام کن ولی کور خونده!

روز سوم

صبح رفتم آزمون و یه سر به اون گلایی که عکسشونو گذاشته بودم زدم. به علت رسیدگی خیلی زیادی که اونجا بهشون میشه پژمرده شدن :) یه پروانه هم داخل سالن گیر افتاده بود که کمک کردم پنجره رو پیدا کنه. یکم احساس کوفتگی دارم. یکم هم که چه عرض کنم یعنی خیلی زیاد.

وای بر من
درنیامد های بر من
ای زمان یک درب هم بگشای بر من
بدتر از نی گشتم و دیگر نمانده نای بر من
ای شبِ رؤیایی از نو آی بر من
همچنان لا لای بر من
وای بر من

دادا بیلوردی

بعد از ظهر با سبک شعری زلال آشنا شدم. البته فقط آشنا شدم و تو بحرش نرفتم و نفهمیدم سبکه یا قالب. مناظره هم افتضاح بود. جلیلی و قالیباف و پزشکیان واضح صحبت نمیکنن و نمیفهمیم چی میگن. دیگه دو تا سه تا تهش پنج تا سوتی میده آدم نه همه جمله هاشو.

روز چهارم

هی با خودم میگم که کنکور ارزششو نداره بیا و ولش کن. ولی توی مسابقه ی دو اگه یه لحظه بایستید همه ازتون جلو میزنن و برای حفظ جایگاهمم که شده باید ادامه بدم. تحلیل کنکور اردیبهشتو شروع کردم و مباحثی که باید مجدد کار میشد رو مشخص کردم. ظریف تقصیراتو انداخته گردن احمدی نژاد! با این فرمون که پیش میره 10 15 سال بعد همه چی میفته گردن هویدا و بختیار و علم 😂🤦‍♂️.

روز پنجم

با اینکه امروز دکتر جلیلی اومده بود ارومیه و دوست داشتم ایشونو از نزدیک ببینم نشستم خونه و درس خوندم. البته هر روز حداقل دو باری میرم بیرون ولی اونا حساب نیست. امروز فیزیک دوازدهمو بستم و تونستم نسبت به روز های قبلی بهتر عمل کنم.

روز ششم

امروز نزدیکای عصر یه بارون بسیار خوشگلی بارید و برخلاف کل بارون های گذشته یه ویژگی خیلی عالی و منحصر به فرد داشت. بوی خاک نم خورده!!!!! خیلی عالیه. امروز کل ریاضی رو بستم هم پایه و هم دوازدهم. تحلیل کنکورو هم گذاشتم بعد تموم کردن مرور ها و حل نقاط ضعف. با وجود اینکه مناظره هست از ساعت 6 میرم مرکز شهر که مقدمات جشن عید غدیرو فراهم کنیم. دیروز هم یه جلسه در مورد انتخابات و جشن فردا بود که فرصت نکردم شرکت کنم. اینکه امروز فهمیدم هم بی تاثیر نبود ها!

ساعت 6 رفتم مسجد و سریع باند ها و فلاشر چک شد. بعد رفتم آشپزخونه مسجد و گوجه خورد کردیم و اونجارو شستیم. بعد چراغا و ریسه هارو رو وصل کردیم. تا موقع اذان هماهنگی با کسبه صورت گرفت و با وجود اینکه از برادران اهل سنت هم بینشون بود با کمال میل پذیرفتن که یکم جلوی مغازشون رو خلوت کنن. بعد از نماز بادکنک هایی که بقیه بچه ها باد کرده بودن رو سه تا سه تا با روبان بستم. نزدیک به اتمام کار بابام زنگ زد و گفت که خواهرم گم شده. سریع خودمو رسوندم اونجا و درست موقع رسیدن من خواهرم پیدا شد. زمان خیلی کوتاهی بود ولی خیلی سخت و طولانی گذشت! دوباره برگشتم و اسپیس و سن و صندلی هارو مستقر کردیم. بعدش مجدد رفتم آشپزخونه و تا حدودای ساعت 12 غذارو کشیدیم. واقعا اون تو خیلی گرمه و مغز پختمون کرد!

موقع برگشتن به خونه ماجرای پیدا شدن خواهرم رو مادرم تعریف کرد. خواهرم با گوشی مادر همکلاسی 13 سال پیشم زنگ زده بود! واقعا از کار خدا نمیشه سر در آورد. یکی از بهترین رفیقامو دوباره پیداش کردم! وقتی هم رسیدیم خونه به مناسبت عید غدیر یه گوشی گلکسی a34 هدیه گرفتم. گوشی قبلیم بیشتر از 8 سالش بود و با ریش گرو گذاشتن ازش کار میکشیدم :)

روز هفتم

صبح تکرار مناظره دیشبو نگاه کردم و بعدش هم مناظره امروزو دیدم. احتمالا قراره به نفع قالیباف اجماع صورت بگیره. البته من راضی نیستم و به جلیلی رای میدم. خدا کنه خطر پزشکیان از بیخ گوشمون رد بشه! نمیدونم چیزی بنویسم در مورد انتخابات یا نه ولی واقعا پزشکیان هر آنچه گوید نیست.

به وسیله اسمارت سوئیچ اطلاعات گوشیمو منتقل کردم و رجیستریش هم کردم. از همسایمون آمنه خانم 5000 عیدی گرفتم. این سیده، دستش سبکه و چند نفر بعد از اینکه ازش عیدی گرفتن پیشرفت بزرگی کردن. خدا کنه منم بتونم به موفقیت های بزرگی توی زندگیم برسم. پسر همسایه که اونروز موقع تصادف رفتم پیشش ازم خواست که برم براش کار کنم. یه مهلت دو سه هفته ای ازش گرفتم که کنکور بگذره بعد. تجربه خوبی میشه و از استرس اعلام نتایج هم کم میشه. خودشم آدم باحالیه و در کل خوشبینم به این اتفاق.

روز هشتم

تا ظهر فیزیک پایه رو بستم و بعد از ظهر زمین شناسی رو که دیروز یه مقداری ازش خونده بودم تموم کردم. شیمی دو فصل آخر و زیست هم بدون گزینش کامل باید مرور بشن که در طی این چند روز آروم آروم تمومشون میکنم.

روز نهم

تا الان قاضی زاده و زاکانی انصراف دادن و موقع نوشتن این بخش زمان خاصی نمونده که قالیباف یا جلیلی عقب بکشن. پزشکیان برخلاف مهر علیزاده و همتی حمایت تمام قد اصلاح طلبایی رو داره که از نظر رسانه ای صد هیچ جلوان (حالا نمیگم چرا). من که توکلم به خداست و ان شا الله جلیلی یا قالیباف رئیس جمهور میشن و صد البته که به جلیلی رای میدم. درکل اعصابم نمیکشه و درگیرم ولی تا جای ممکن انتخاباتو دنبال کردم.

یه روزی نصف شب حدود 100 الی 200 تا کندو رو بار میزدیم از ییلاق میبردیم قشلاق خالی میکردیم. اما امروز یه کندوی نصفه رو به زور تکون دادم. لعنت بر باعث و بانی این وضعیت که زندگیمو بهم ریخت. من اگه مشاور کنکور و انتخاب رشته بشم مثل همیشه شرافت و صداقت رو به ثروت ترجیح میدم و با زندگی مردم بازی نمیکنم.

هیچی نموند از ما...
هیچی نموند از ما...

نمرات نهایی قبل از 20 تیر ماه قراره اعلام بشه. اگه تا دوشنبه یعنی 18 تیر اعلام شد نگاشون میکنم ولی اگه موند بعد از اون اعلام بشه میزارم بعد کنکور. تا اینجای کار در بهترین حالت رتبم کمتر از 3000 و در بدترین کمتر از ۷۰۰۰ میشه یعنی ربع و نصف رتبه پارسالم. راضیم ولی یه نوع جبری باعث میشه هنوز خودمو تحت فشار نگه دارم. نمیدونم چیکار کنم واقعا دارم منهدم میشم. امروز یه آزمون شبیه ساز دادم و دیگه وارد فاز آزمون و تحلیل شدم.

روز دهم

من که رایم مشخصه ولی نمیدونید که چه جوی اینجا حاکمه. مخالفت با پزشکیان رو ارتداد از دین حساب میکنن. یعنی جرئت داری بیا از جلیلی یا قالیباف حرف بزن ببین چه بلایی سرت میارن این جماعت.

و امروز درس نخوندم و به مامانم کمک کردم که عرق نعنا بگیره. باهاش هم شرط بستم که پور محمدی کمتر 700 هزار تا رای میاره. 😂✌

اون بزرگترا نعنا فلفلین اون کوچیکا نعنای عادی
اون بزرگترا نعنا فلفلین اون کوچیکا نعنای عادی

روز یازدهم

صبح جلیلی جلو بود و هنوز که نتایج کامل مشخص نشده بود بعضیا داشتن میگفتن تقلب شده! پزشکیان به نظر من یه عامل انتحاریه که اگه رای بیاره یه جور ضربه میزنه و اگه رای نیاره یه جور دیگه. چند ساعت بعد نتایج اعلام شد و جلیلی و پزشکیان رفتن دور دوم. مشارکت کم بود و پور محمدی حتی 500000 تا هم رای نیاورد.

اگه سقوط هلیکوپتر اتفاق نیافتاده بود امروز فردای کنکور بود! حالا حکمتش چی بوده الله اعلم. امروز تحلیل کنکور اردیبهشتو شروع کردم و پیشروی خوبی هم کردم. نکات خیلی مهم و جالبی تا اینجای کار دستم اومده. فردا ان شا الله تموم میشه و میرم رو تحلیل بعدی. به دلایل فنی هم دسترسیم به اینترنت قطع شده و تو دورانی که همه چی آنلاین شده یکم پیشبرد کارا سخته. البته ما باخت نمیدیم و از طریق راه های جایگزین از اینترنت استفاده میکنیم D;
در مورد اون دلیل فنی هم اینو بگم که تقریبا هر چی در مورد نرم افزار میدونستم یادم رفته!!!

روز دوازدهم

صبح با ادامه کنکور اردیبهشت شروع کردم و تا ظهر بیشتر از نصفشو تموم کردم.(با ترتیب دفترچه نرفتم!) بعد از ظهر ولی شیمی خیلی وقتمو گرفت و علت اینکه درصد اعلام شدم با درصدی که حدس زده بودم 6 تا فرق داشت رو فهمیدم. تو فصل 3و 4 دوازدهم مشکل خاصی ندارم و مشکل اصلی تو فصل دوم یا همون الکتروشیمیه. یه چیزی رو هم فهمیدم که علت بیشتر غلطام اشتباهات خیلی ریز محاسباتیه! اکثرا هم دو و سه رو با هم اشتباه گرفتم. و بدون استثنا هم بیشتر سوالایی که نزدم علتش بد قیافه بودن روی سوال بوده. نکات خوبی رو برداشت کردم و تا کنکور حتما ازشون استفاده میکنم.

کتابامو ریخته بودم توی یه سبد پیک نیک و از هفته بعد میارمشون بیرون که شروع کنم بخونمشون. دورشم نایلون کشیدم که خراب نشن یهو😁. پستی که در مورد درصد و تراز مینوشتم هم تموم شده و این روزا منتشرش میکنم. یه چند تا پستی هم که قبلا نوشته بودمو میخوام منتشر کنم ولی فعلا در حد توان رو مسئله انتخابات کار میکنم و با چند نفر صحبت کردم. نه میشه کنکورو ول کرد نه میشه نسبت به انتخابات بی تفاوت موند. سخته یکم.

روز سیزدهم

شیمی 3 رو کلا مرور و رفع اشکال کردم به صورت کاملا دقیق و نکته جویانه! و تحلیل اونیکی آزمونو شروع کردم. بعد از چند روز هم بالاخره تونستم تلگراممو وصل کنم. اینکه بخوای با کتاب وزارتی تو کنکور قبول بشی مثل اینه با دوچرخه بخوای هواپیمارو بکشی. از طرفی هم قیمتا انقدر بالاست که نمیشه کتاب کمک درسی خرید. من خودم اکثرا یا از دوست آشنا و کتابخونه امانت گرفتم یا دست دوم خریدم. فقط کتابای دهمم که چهار سال پیش خریدم نو بودن. تو این شرایط کانالای تلگرامی به شرط اینکه گول زرد بازی و صورتی بازی شونو نخوری خیلی کمک حالن. اخبار و اینارم زحمتشو میکشن. البته موقع استفاده حواستون به حق نشر و کپی رایت هم باشه.

روز چهاردهم

امروز اولین باریه که با گوشی از ویرگول استفاده میکنم. یکم بد قلقی میکنه ولی موقتا خوبه. طرفای صبح با حدود ۴۵ نفر تو تلگرام صحبت کردم که به جلیلی رای بدن و نتیجه این شد:

از اونجایی که همه مخاطبام فکر میکنن تو دور اول به پور محمدی رای دادم پروژه تبلیغ جلیلی همینجا تموم میشه. من صدمو گذاشتم ان شا الله بقیه هم در حد خودشون کار کنن تا این قائله ختم بخیر بشه. تو کانالامم گذاشتم؛ قطعا ریزش بزرگی رو شاهد خواهم بود ولی عیبی نداره. تا ظهر مشغول اینکار بودم و نزدیکای اذان ظهر دیگه شروع کردم درس بخونم. مثل اینکه سازمان سنجش میخواد تا آخر شهریور نتایجو اعلام کنه و واقعا خدا کنه اینجوری بشه. البته برای سفر اربعین به مشکل میخورم ولی مثل پارسال تا وسط مهر نمیشه صبر کرد!

روز پانزدهم

اعلان عزا تو بعضی شهرا هفته قبل انجام شده ولی چون ارومیه شهریست سکولار اکثرا از این جمعه پیشرو مراسما شروع میشه. برای همین صبح در حد توان درس خوندم که بعد از ظهر بتونم برم برای کمک. از 4 بعد از ظهر اونجا بودیم. معمولا تا دو شب اینا زمان میبره ولی چون من برادرم همراهم بود زود برگشتیم.

روز شانزدهم

امروز زمان تبلیغات تموم شد. با وجود اینکه بعضی از مسئولین ستاد پزشکیان دارن استعفا میکنن پزشکیان نسبتا بیشتر رای داره. گوگل ترندز هم میگه پزشکیان رئیس جمهوره. فقط میشه گفت اگه مردم این مملکت خودشون رو عوام میدونن باید چوبشو بخورن. تحلیل آزمون 11 خرداد اول صبح تموم شد و بلافاصله تحلیل آزمون یک تیر شروع شد. به صراحت میگم آزمون های چرتی داره سنجش. یه لینکی اومده بود برای ثبت نام نمایندگی کاندید سر صندوق. میخواستم ثبت نام کنم ولی فرصتشو نداشتم. موند برای بعد. پیرهن مشکیمو آوردم گذاشتم دم دست. هر کی هر چی میخواد بگه. برای ما مشکی رنگ عشقه.

روز هفدهم

امروز بعد از کلی اعصاب خوردی و چرت و پرت تحلیل آزمونا تموم شد. کم دقتی ناشی استرس(یا هم اضطراب! حالا هرکدوم درسته) و اشتباه توی محاسبات بیشترین دلیل جواب های غلطم بودن. این یه هفته با اینکه مخصوص تورق سریع هستش قراره محاسبات کار کنم و سعی کنم از قیافه سوال نترسم! بدون تعارف میگم کار چرتیه چون خیلی خستم و اعصاب ندارم ولی کاریه که باید بشه. تو تورق هم با محوریت زیست میرم جلو. دو تا سوال از مبحث نوسان و امواج رو برای حداقل 5 نفر فرستادم ولی تقریبا از هیچکدوم نتونستم جواب بگیرم البته با جمع بندی حرفاشون تونستم جوابو پیدا کنم.

الان انتخابات داره برگزار میشه ولی هنوز رای ندادم و جوری که دارم حساب میکنم حدودای 9-10 میتونم برم رایمو بدم. اینکه رای میدم قطعیه ولی هنوز کار دارم تا اون ساعت. یکی از بهترین دوستام هم امروز از ویرگول خداحافظی کرد. من آدم زود جوش و خونگرم و برونگرائیم ولی تو مجازی نمیتونم خوب با بقیه ارتباط بگیرم و اذیت میشم. کلا زندگی تو کف خیابون و مسجد و پارک و باشگاه و اینا جریان داره این مجازی بازیا یکم چرته(با احترام البته). وضعیت ذهنیم هم داغون شده تقریبا برای نمونه این عکس پایینو ببینید.

فقط یک هفته
فقط یک هفته

شب هجدهم

دو سه شبه خوابم نمیبره. این بی خوابی نه از نگرانی و استرسه و نه از خستگی. به خاطر از دست دادن خیلی چیزا غمگینم و این غم زندگی رو ازم گرفته. علائم افسردگی رو تو خودم میبینم ولی اونقدری نیست که بهش اهمیت بدم. فکر و خیال امون نمیده. با خودم گفتم بعد از کنکور باید دوباره برگردم به روزای اوجم و قطعا اینکارو میکنم...

روز هجدهم

مسعود پزشکیان رئیس جمهور شد. به عنوان یک ترک اصیل با افتخار از این اتفاق خوشحال نیستم. با اطمینان میگم که مردم از بهمن ماه به بعد متوجه اشتباهشون میشن و این رئیس جمهور استیضاح و برکنار خواهد شد. کاملا به رای مردم احترام میزارم و به عنوان رئیس جمهور کشورم از پزشکیان حمایت میکنم. همیشه خودم رو یک انقلابی دونستم و خواهم دونست. توهین های طرفداران پزشکیان هم فقط باعث بیشتر شناخته شدن خودشون میشه تا ناراحت شدن ما.

بدون شرح!!!!!
بدون شرح!!!!!

صبح که بیدار شدم خون دماغ شدم. بدون اتلاف وقت رفتم درمانگاه. هم پرش چشمم رو گفتم و هم خون دماغ شدنم رو. گفت اولی از استرسه و دومی از خشکی مخاط بینی. محض احتیاط یه آزمایش هم نوشت که فردا میرم انجامش میدم. گفت آب زیاد بخورم و چایی هم نخورم. مگه بدون چایی میشه آخه😢. خداروشکر مشکل خاصی نبود و حل میشه. امروز حدود سه چهار تا پست منتشر میکنم. امروز امروزم نه ولی طی 24 ساعت آینده.

نمرات قرار بود امروز منتشر بشه ولی نشده فعلا. بعد از کنکور هم در راستای هدفی که دیشب گفتم یه برنامه اساسی میریزم و کامل اجراش میکنم.

روز نوزدهم

یه مشکلی برام پیش اومد و نتونستم پستارو منتشر کنم. ان شا الله امروز دیگه باید منتشرشون کنم. کارت ورود به جلسه رو هم چاپ کردم و همون جای قبلی افتادم. نمرات هم بعد کنکور منتشر میشن. میخواستم عاشورا برم اردبیل ولی شرایطش جور نشد. با این فرمون هم که سازمان سنجش داره میره احتمالا نتونم برم زیارت اربعین. میگن نتایج اواخر مرداد یا اوایل شهریور میاد. احتمالا اگه دقیق و حساب شده عمل کنم بتونم تا اونموقع برگردم. صبح رفتم آزمایشو دادم و برام سواله چرا سرنگو هم جهت با جریان خون میزنن نه خلافش. یه امتحان بزرگ الهی هم داره ازم گرفته میشه و خدا خدا میکنم ازش سر بلند بیرون بیام.

روز بیستم

دیشب هم همون مشکل پیش اومد و بالاجبار همین امروز صبح پستارو منتشر کردم. دارم زیست میخونم. البته نمیخونم و مرور میکنم. برای محرم قراره دو تا کتاب بخونم. یکیشونو نصف و نیمه خوندم و امسال دوباره اما کامل میخونمش. مثل اینکه قراره یه چالش در این مورد برگزار بشه و اونجا حتما معرفیشون میکنم. برای این دو سه روز هم مثل دفعه قبل نکات عکسا و سر رسیدو مرور میکنم. یعنی مباحثی که این دو تا پوشش میدن از کل این چهار سال بیشتر و مهم تره.

یهو به ذهنم زد یه توضیحی بدم. چون اگه این نوشته هارو دنبال میکنید میدونید بیشتر از کنکور نگران سفر اربعینم و با هر خبر یه بار تقویم نگا میکنم. اون حس و حالی که تو اون سفر به آدم دست میده رو هیچ جای دنیا نمیشه پیدا کرد. بحث اصلا به خوردن مربوط نیست و من تقریبا اون یه هفته تا خودمو برسونم کربلا مثل روزه ها هیچی نمیخوردم. دو تا چیز باعث میشه برای رفتن به اونجا روز شماری کنم. یکی اون احترام و محبتی که بین مردم هست و یکی اون تلاشی که برای رسیدن به امام میکنی. اونجا همه به هم خوبی میکنن حتی اگه بدی هم بکنن برای خوبی کردن بیشتره. همه همو دوست دارن. در عین خطراتی که هست یه حس امنیت تکرار نشدنی اونجاست. این وقتی جالبتر میشه که میگن دنیای بعد از ظهور دقیقا مثل اربعینه. علاوه بر این طبق گفته پیامبر اون سرزمین قطعه ای از بهشته و شما قدم زدن تو بهشت و شوق منو برای رفتن به اونجا تصور کنید.

روز بیست و یکم

دیشب کاربر marshmallow یادم انداخت که اسم قبلیم در تمنای حسین بود و اسممو دوباره تغیر دادم. واقعا از همین تریبون ازش تشکر میکنم. صبح رفتم دنبال جواب آزمایش و مجددا اونجا ازم نمونه گرفتن و آزمایش تکرار شد. رفتم پیش دکتر و کلی صحبت کردیم و سوال پرسیدم ازش و بعد دو تا آمپول نوشت و قرص و اینا و دو ماه بعد دوباره باید برم پیشش. در کل چیز مهمی نیست ولی باز کار این کنکوره.

روز بیست و دوم

دیروز یکم از درس دور شدم و هنوز زیستو تموم نکردم. پس فردا کنکوره و برای اینکه آماده باشم باید مرورمو کامل کنم. امروز نکاتی که طی این چند سال برداشتمو خوندم. گوشیمو هم از لوث وجود فایلای مربوط به درس و کنکور پاک کردم. از الان هم وسایلمو برای کنکور آماده کردم که مشکلی پیش نیاد. صبح تقریبا 60 عنوان کتاب از شهید مطهری دانلود کردم. کتاب الکترونیکی به دلم نمیشینه ولی همشم که نمیشه کتاب چاپی خرید. البته یه پروتکلی میخوام ابداع کنم برای مواجهه با این مشکل .حالا ببینیم چی میشه. یه چیزم که بعدا دقیقتر بهش میپردازم کمتر شدن تعداد داوطلبای کنکوره.

داشتم با اتوبوس میرفتم و با گوشیم مرور میکردم درسارو. یکی سوار شد و پرسید کنکور داری منم گفتم بله. شروع کرد که من باید میرفتم تجربی من 81 رتبم 830 بود من حیف شدم رفقام الان آمریکان و این چرت و پرتا. یکم در مورد ظرفیت ها و درصد اینا حرف زدیم و رفت. شب با یکی از رفقا صحبت میکردم بهش گفتم دعامون کن کنکور داریم یه ذکر یادم داد گفت اینو صد بار بگو ان شا الله خوب میزنی. قبل از اینکه ذکرو بگم این نکته ی مهمو گوشزد کنم که باب معجزه خیلی وقته بسته شده و اگرم باز بود من و شما نمیتونستیم معجزه کنیم. یعنی اینکه برادر و خواهر من اگر شما تلاش نکنی و درستو نخونده باشی کلی دعا و ذکر هم بخونی فایده نداره. پیغمبر(ص) فرمودند تو هم زانوی شترتو ببند هم آیت الکرسیتو بخون.

روز بیست و سوم

شب (یعنی بعد از 12) دو تا دوره برای تابستون ثبت نام کردم. یکی "زودبوک" که قبلا گفته بودم در مورد تند خوانی و یکی دیگه. یه دوره هم قبلا توش بودم که اسم نمیبرم. جمعا روزی یه ساعت باید براشون وقت بزارم. بالاخره بعد از کنکور یهو 90 درصد وقتت آزاد میشه و باید یه چاره ای براش پیدا کرد. برای بعد از ظهر فردا هم برنامه ریختم میرم گردش.

برای روز قبل کنکور دعای 13 و دعای 33 صحیفه سجادیه و صد بار ذکر "رَبِّ یَسِرْ و لا تُعَسِّر سَهِّل عَلَینا یا رب العالمین" رو بخونید. به جرئت میگم وقتی به اون بالاسری وصل باشی هیچ کس و هیچ چیزی جلو دارت نیست.

روز بیست و چهارم-کنکور تیر

خب امروز روز کنکور بود. الان بعد از کنکوره و ناهار کوفته زدیم جاتون خالی و اومدم که بنویسم. صبح یکم وضع گوارشیم خوب نبود و چیزی نخوردم. بعد از دیدن کلی آشنا و همکار و... رفتیم داخل و همون اول صندلی رو پیدا کردیم.(وی پس از سالها آزمون دادن فوق لیسانس یافتن صندلی را اخذ کرده و در این کار مهارت خاصی دارد.) چون یک و نیم ساعت زود تر رفته بودم با کلی از هم مدرسه ای های قدیمی رفتم صحبت کردم و حالشونو پرسیدم. آزمون شروع شد و زیست نسبتا آسون بود. فیزیک خیلی راحت بود ولی زمانمو گرفت و باعث شد شیمی رو اونطور که باید نتونم بزنم ولی بازم خیلی راضیم ازش. دفترچه سوم ولی آشغال بود و سوالاش چالشی و سخت بودن. به هر حال پرونده درس خوندن برای کنکور بسته شد. یکم پیش تو ماشین به مامانم میگفتم که این تموم شد حالا بیا خونه و ماشین و موتور و ازدواج و شغل و اینارو حل کن.

حفاظت آزمون خوب بود و به این حرفای این کانالا زیاد دل نبندید. با لو رفتن سوالا هم هیچ اتفاقی نمیفته زیاد نگران نباشید. انتظار زیادی از این آزمون ندارم چون تا اینجای کار که وضعیت خوب بوده. بهتر بشه که خداروشکر بدتر هم بشه ما بارمونو اردیبهشت بستیم. فردا نمرات ترمیم میاد و درصدامم میگیرم. با اخباری که در مورد نتایج کنکور منتشر شده اربعین میتونم برم زیارت. برنامرم ریختیم. امسال من سعی کردم مدیریتو بگیرم دستم و مرزو از مهران به خسروی تغیر بدم. ان شا الله امسال سامرا و کاظمین هم میرم و... حالا بعدا در موردش مینویسم.

از الان در مورد انتخاب رشته تحقیقاتمو شروع میکنم. البته تو این یه سال به نتیجه رسیدم ولی الان با ذهن باز تر دوباره میخوام تحقیق کنم. این نوشته هم یکی دو روز بعد منتشر میشه و قسمت آخرش هم میمونه برای مهر ماه و اعلام نتایج. بیشتر کانالای کنکوریمو هم پاک کردم یکم ذهنم آروم تر بشه.

در مورد برنامم برای این روزا هم چون بای دیفالت به همه چی علاقه دارم همه کاری قراره بکنم. سخنرانی های عقب مونده رو میبینیم بیشتر از استاد رائفی پور(این حرفو وقتی میزنم که همه از انحلال مصاف حرف میزنن)، آهنگ که فقط محسن چاووشی و علیرضا افتخاری(البته برای محرم اسفندیاری و منصوری)، فیلمای زیادی دارم که میبینمشون و دوره های زیادی قراره شرکت کنم با موضوعات مختلف(که الان آمادن برای شروع)، آهان کتاب؛ اول کتابایی که نسخه فیزیکیشونو دارم میخونم و بعد با اولویت ازدواج و عرفان و سیاست کتاب جدید پیدا میکنم. حدودا چند گیگ هم کتاب تو کامپیوتر دارم که اونارم یه ناخنکی میزنم. البته فعلا "اکسیر محبت حسینی" و "مقتل نوجوان" رو دارم میخونم. بقیش هم یادم نیست ولی یه جا نوشته بودم میرم پیداش میکنم از رو اون میرم جلو. دو ماهی هم برای پسر همسایمون تو دفتر بیمش کار میکنم که بعدش ببینیم نتایج چی میشه. باید رو مهارت های اجتماعی و ارتباطیم هم کار کنم.

روز بیست و پنجم

همونطور که انتظار میرفت آموزش پرورش برای اعلام نمرات با مشکل مواجه شد. پاسخنامه ی درست حسابی هم پیدا نکردم در نتیجه هیچی معلوم نیست فعلا و موند برای بعد. احتمال میدم تراز اردیبهشتم بیشتر باشه چون سر کنکور تو مدیریت دفترچه ها خوب عمل نکردم با این حال به بهتر بودنم تو این آزمون امید دارم.

صبح رفتم دفتر پسر همسایه و همون بدو ورود یاد گرفتن کارو شروع کردم. میگن یه هفته ولی تهش سه روزه کارو میگیرم دستم. مثل خودم آدم تلاشگریه و چند جانبس(من هنوز کامل چند جانبه نیستم ولی میخوام بشم!) ولی یه تفاوت اساسی که هست مبانیه که مبناش و مبنای همسرش که همکارشم هست پوله. در حالی که من نگاهم به پول یه ابزاره برای هدف نه خود هدف.




تقریبا پرونده این نوشته ها بسته شده و یه قسمت مونده که اونم اواسط مهر منتشر میشه و در مورد اعلام نتایج و انتخاب رشته و اتفاقای باحالیم اگه بیفته اونجا مینویسم. ممنون که همراهم بودید. به امید دیدار تو کامنتای بقیه پستام و پستاتون!

آپدیت: تقریبا دو سه ساعت بعد از انتشار نمره ها اومد و 70 درصد نمره ها مورد تائیدم بودن. فیزیک و زبان 0.5 نمره کمتر بودن و زیست دقیقا حداقلی بود که پیشبینی کرده بودم برای همین اعتراض زدم این سه تارو. هویت و سلامت هم چیزی نگم بهتره و فارسی 0.25 بیشتر از حد انتظارم بود. در کل راضیم و نسبت به پارسال پیشرفت خوبی داشتم. فعلا وقتشو ندارم و طی روز های آینده با نمرات اعلامی تخمین رتبه میکنم که ببینم چند چندیم. این شبا مارو از دعای خیرتون بی نصیب نزارید.


قسمت آخر