زندگی به سبک کنکوری ها


باسمه تعالی


سال کنکور برایم حس و حال متفاوتی داشت. شاید برای خیلی های دیگر هم ، این چنین حالتی را داشته. برای من اما  ، این تفاوت را داشت که به این بیندیشم که باید مثل کنکوری ها زندگی کنم.

از کنکور لذت نمی بردم و شاید اصلا آرزوی تکرار آن را نداشته باشم ولی اعتراف می کنم که یک ایده ی قوی به من داد. اینکه - زمان - ارزشمند است و چون فرصت و انرژی محدودی دارم ، لازم است که به فعالیت های روزمره ام نظم و برنامه بدهم.

از آن زمان تا همین حالا ، بخش زیادی از تلاش هایم در این جهت بوده تا با ایجاد نظم در کار ها و فعالیت هایم ، شبیه یک کنکوری زندگی کنم  یا اینکه کوشیده ام تا بیشترین بهره ی ممکن را از وقت و انرژی خودم ببرم.

در این مسیر ، بالا و پایین زیادی داشته ام ولی می توانم از این بگویم که نتایج با گذر زمان ، خود را نشان داده اند و اکنون ، کنترل بهتری روی کار ها دارم و می توانم فعالیت های بهتر و بیشتری انجام بدهم.

صحبت اکنونم از این جهت است که باز هم سطح این نظم و برنامه را افزایش دهم. یعنی بسنجم که نظم بر کدام بخش های زندگی ام حاکم است و در حال سود بردن از آن هستم و آن را حفظ کنم و از طرف چگونه می توانم بخش های دیگر را زیر سایه‌ی این نظم و تربیت بیاورم.

نظم از نظر من ، دقیقا به این معنا نیست که هر کاری در ساعت و دقیقه‌ی خاصی انجام شود ، که اگر چنین ترتیبی اتفاق افتاد چه بهتر ، ولی مُرادم از نظم ، این است که کار و فعالیت های هر روزم ، حساب و کتاب مشخصی برای خود داشته باشند  و وقت و انرژی خاصی از من را معطوف به خود کنند. اگر بتوانم ترتیب زمانی شان را یک ثبات خوب ببخشم که چه بهتر!

بیاییم و شبیه کنکوری ها زندگی کنیم. در این دنیای خاکی ، در این فرصت محدود ، پای آزمون حساسی نشسته ایم‌.


تایپ و ویراست ؛ نیلوفر محمدی